بریده‌های کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سیندرلا
کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سیندرلا اثر سارا ملانسکی

کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سیندرلا

تجربه‌های سخت و بد، آدم را به انسان بهتری تبدیل می‌کنند.
she she
کدام بچهٔ ده ساله‌ای پیتزا دوست ندارد؟
Book worm
من لباس‌های طوسی‌ام را در می‌آورم. وقتی می‌خواهم در سبد رخت‌چرک‌ها بیندازم، چیزی به ذهنم می‌رسد. سبدم پر از لباس کثیف است. من هم خوابم نمی‌آید. یک فکری دارم! سبد پر از لباس کثیف را از توی کمد برمی‌دارم و از اتاق بیرون می‌روم. در اتاق جونا را می‌زنم: «بله؟» درحالی‌که در را باز می‌کنم می‌گویم: «وقت لباس شستنه!» سبدش را برمی‌دارم و به‌طرف ماشین لباس‌شویی می‌روم که توی آشپزخانه است. حالا که من توی فِلوم توانستم با دست لباس بشویم، توی اسمیت‌ویل هم می‌توانم با ماشین لباس‌شویی کار کنم. ولی چه‌قدر پودر شست‌وشو باید بریزم؟ دستورالعملش را می‌خوانم. چه‌قدر آسان! مثل آب خوردن است! مثل این می‌ماند که از روی دستور آشپزی، غذا درست کنم.  البته نمی‌خواهم بگویم که با یک ماجراجویی دیگر یا هرچی موافقت کرده‌ام، اما داشتن لباس‌های تمیز که پاره پوره هم نباشند، خیلی خوب است.
F.Shetabivash
به‌خاطر همهٔ غم و غصه‌هایی که به آن‌ها وارد می‌کنم، احساس گناه بهم دست می‌دهد. آن‌ها تازه یک دفتر وکالت باز کرده‌اند و به همین دلیل ما به اسمیت‌ویل آمده‌ایم. من می‌دانم شروع کردن یک کار جدید خیلی سخت است چون خودم تازگی یک کار جدید راه انداختم. به خیلی چیزها باید فکر کنم. تازه انجام کارهای خانه هم خیلی سخت است.
F.Shetabivash
«وقتی انتظارش را می‌کشی اتفاق نمی‌افتد
unikorn
لباس سیندرلا می‌درخشد؛ خود سیندرلا هم همین‌طور. موهای بورش مثل پاپیون، خیلی زیبا بالای سرش جمع شده. چشم‌های آبی‌اش را از اینجا می‌شود دید. واقعاً می‌درخشند.
★ fatemeh ★
«شاهزاده‌ها هم تاج می‌ذارن؟ منم می‌تونم تاج بذارم؟» «مگه تو شاهزاده‌ای؟» «مامان می‌گه من شاهزاده‌ش هستم.» «پس برو به مامان بگو بهت تاج بده. شاید با آلومینیوم یکی برات درست کنه.»
★ fatemeh ★
این‌ها کراونی هستند، نه شیرینی تقلبی! با تشکر!
unikorn
جونا می‌پرسد: «چرا این دمپایی‌های شیشه‌ای هم مثل بقیهٔ چیزها ناپدید نشد؟» سیندرلا می‌گوید: «مادرخواندهٔ من لباس و کالسکه و اسب‌ها رو از چیزای دیگه درست کرده بود. ولی این کفش‌ها رو به‌عنوان هدیه بهم داد. این دمپایی‌ها فقط برای من ساخته شدن.»
★ fatemeh ★
سیندرلا سرش را به‌سمت دودکش می‌گیرد: «فَراح! فَراح! یوهو! اونجایی؟» جونا می‌گوید: «مثل بابانوئله!»
راحله فتح اللهی

حجم

۱۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۵۱,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد