بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شاید عروس دریایی | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شاید عروس دریایی

بریده‌هایی از کتاب شاید عروس دریایی

نویسنده:آلی بنجامین
امتیاز:
۴.۵از ۱۴۸ رأی
۴٫۵
(۱۴۸)
من مدت‌هاست در دنیای کلمات زندگی کرده‌ام. فکر می‌کنم هنوز زبان سکوت را به‌راحتی نمی‌فهمم.
Elena
اگر مردم ساکت بودند، می‌توانستند صدای زندگی‌شان را بهتر بشنوند. اگر مردم ساکت بودند، هر وقت تصمیم می‌گرفتند حرف بزنند، حرف‌هایشان اهمیت بیشتری داشت. اگر ساکت بودند، می‌توانستند پیام‌های همدیگر را درک کنند؛ درست مثل موجودات زیر آب که برای هم نور می‌فرستند یا رنگشان تغییر می‌کند. انسان‌ها در خواندن و درک پیام‌های هم ضعیف‌اند؛ تازگی‌ها این را فهمیده‌ام.
Elena
اگر موجودی، زهر داشته باشد، دلیل بر بد بودنش نیست. زهر نوعی حفاظت از خود است. هرقدر حیوان، ضعیف‌تر باشد، نیاز بیشتری به حفاظت از خودش دارد. بنابراین هرچه زهر حیوانی بیشتر باشد، ما باید بیشتر آن را ببخشیم؛ چون نیاز بیشتری به آن زهر دارد.
رقیه
من مدت‌هاست در دنیای کلمات زندگی کرده‌ام. فکر می‌کنم هنوز زبان سکوت را به‌راحتی نمی‌فهمم.
رقیه
اگر سکوت یک روز طول بکشد، بسیار طولانی است؛ اما دو روز سکوت، دیگر غیرقابل‌تحمل است.
Fer.Naj
داستان هر کسی با دیگران متفاوت است. هرگز دو نفر تا ابد باهم نمی‌مانند، هرچند مدتی فکر کرده باشند این کار شدنی است.
Fer.Naj
گاهی این واقعیت که «گاهی بعضی چیزها بی‌دلیل رُخ می‌دهند» ترسناک‌ترین و غم‌انگیزترین حقیقت است.
mahzooni
دکتری که می‌شود با او حرف زد. اَه.
mahzooni
فقط تصمیم گرفته‌ام حالا که مجبور نیستم، دنیا را با کلماتم پُر نکنم.
mahzooni
کار من اجتناب از صحبت کردن نیست. فقط تصمیم گرفته‌ام حالا که مجبور نیستم، دنیا را با کلماتم پُر نکنم.
Nora :)
کار من اجتناب از صحبت کردن نیست. فقط تصمیم گرفته‌ام حالا که مجبور نیستم، دنیا را با کلماتم پُر نکنم.
Nora :)
«چیزی به اسم کلمات جادویی وجود نداره. برای خداحافظی با کسی که دوستش داری، هیچ راهِ از پیش‌تعیین‌شده‌ای نیست. تنها مسئلهٔ مهم اینه که تو بخشی از اونا رو توی وجودت نگه داری.»
Hannah
اگر مردم ساکت بودند، می‌توانستند صدای زندگی‌شان را بهتر بشنوند. اگر مردم ساکت بودند، هر وقت تصمیم می‌گرفتند حرف بزنند، حرف‌هایشان اهمیت بیشتری داشت. اگر ساکت بودند، می‌توانستند پیام‌های همدیگر را درک کنند؛ درست مثل موجودات زیر آب که برای هم نور می‌فرستند یا رنگشان تغییر می‌کند.
Hannah
خانم ترتن می‌گوید وقتی اتفاقی می‌افتد که دیگران نمی‌توانند توضیحش دهند، یعنی دیگر به مرز علم بشری رسیده‌ای و این دقیقاً همان‌جاست که به دانش نیاز پیدا می‌کنی. دانش، فرایند پیداکردن توضیحاتی برای موضوعاتی است که کسی قادر نیست آن‌ها را برایت شرح دهد. شرط می‌بندم تابه‌حال خانم ترتن را ندیده‌ای. «گاهی بعضی چیزها بی‌دلیل رُخ می‌دهند»، جواب خوبی نیست. اصلاً پایهٔ علمی ندارد؛ اما چند هفته، تنها چیزی که می‌شنیدم، همین بود. تا آن روز که در اتاق زیرزمین ایستادم و به عروس دریایی پشت شیشه نگاه کردم.
Ava🫂
اگر ۸۰ سال عمر کنی، قلبت سه میلیارد بار می‌تپد. داشتم سعی می‌کردم چنین عدد بزرگی را تصور کنم. سه میلیارد. سه میلیارد ساعت قبل، انسان‌های مدرن وجود نداشتند و فقط غارنشینانِ چشم‌گُندهٔ پُرمو روی زمین زندگی می‌کردند که تنها صدایشان خِرخِر بود. سه میلیارد سال قبل، شاید زندگی هم وجود نداشت؛ و حالا ببین قلبت چقدر خوب کارش را انجام می‌دهد و می‌تواند تا سه میلیارد بار پشت سر هم بزند؛ البته به‌شرطی که تا آن‌وقت زنده باشی.
بوک تاب
برای انجام هر کاری، باید باور داشته باشید که می‌توانید.
melina
چه کسی می‌داند، شاید آخرین روزِ هر کس، روز مرگش نباشد؛ بلکه آخرین‌باری باشد که دیگران دربارهٔ او حرف‌می‌زنند. شاید وقتی می‌میری، واقعاً ناپدید نمی‌شوی؛ بلکه تبدیل به سایه‌ای سیاه و بی‌نقش‌ونگار می‌شوی که فقط طرح کلی‌اش قابل‌تشخیص است. به‌مرورِزمان که مردم فراموشت می‌کنند، شبحِ تو تاریک‌تر می‌شود، تا آخرین‌باری که کسی روی این سیاره نامت را به زبان می‌آورد. آن‌وقت است که آخرین ویژگی چهره‌ات، کَک‌ومَکِ روی بینی‌ات، یا حالت قبلی لب‌هایت، محو می‌شود. اگر این مسئله حقیقت داشته باشد، دلیل خوبی است تا یاد دیگران را بعد از مرگ زنده نگه داریم. چون هیچ‌وقت نمی‌دانیم آخرین‌باری که نامشان را به زبان می‌آوریم، چه وقت است؛ و بعد، او برای همیشه ناپدید خواهد شد.
melina
هر مقاله‌ای دربارهٔ بریجت براون بخوانید، می‌توانید این جمله را ببینید: قوانین خطوط هوایی صراحتاً اعلام کرده مسافران ۱۲ سال یا بالاتر، به‌شرط داشتن برگهٔ عبور معتبر، می‌توانند به‌تنهایی و بدون نظارت والدین سفر کنند. معنی‌اش این است که می‌شود به همه‌جا سفر کرد. فقط به یک برنامه‌ریزی خوب، مقصد، پول برای رسیدن به آنجا و چند نفس عمیق نیاز است، تا فرد دچار اضطراب نشود. فقط کافی است وارد هواپیما شوی و راه بیفتی.
melina
موهایت را مدل جدیدی کوتاه کرده بودی و من با خودم فکر کردم، چقدر ناز شده‌ای؛ اما بعد یادم آمد تو همیشه از این کلمه استفاده می‌کردی... چیزی توی دلم پیچید. عنوان عکس این بود: آخرین عکس، در تاریخ ۱۹ ماه اوت؛ که دقیقاً روز مُردنت بود. گذاشتن این عکس روی برنامهٔ تشییع‌جنازه‌ات، بی‌رحمانه است. بعضی از آدم‌های آنجا را می‌شناختم؛ مثل مشاور مدرسه، یا خانم ترتن که تابه‌حال معلم تو نبوده و هیچ‌وقت هم نخواهد شد. همسایهٔ کناری‌تان را هم دیدم؛ خانمی که همسرش قبل از به دنیا آمدن ما مُرده بود و گاهی به ما اجازه می‌داد توی استخرش شنا کنیم. از اینکه پدر خودم را آنجا دیدم، تعجب کردم.
melina
آقای اندرو گفت: «آها»؛ اما طوری گفت که انگار حتی ذره‌ای به پاسخ من فکر نمی‌کند؛ و این تمام چیزی بود که او گفت. این‌طوری به بچه‌ها اجازه داد به من بخندند؛ و همه خندیدند. حتی تو. آقای اندرو به بچه‌ها گفت که باید چه می‌شنیدند؛ «وقتی سوزی به موسیقی موتزارت درخت‌ها گوش می‌ده، من از شما می‌خوام چیز دیگه‌ای بشنوین». او هم‌زمان با صدای موسیقی راک که از دور می‌آید، دستش را تکان می‌دهد.
melina

حجم

۱۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۹۱,۰۰۰
تومان