بریدههایی از کتاب شاید عروس دریایی
۴٫۵
(۱۴۸)
عروسهای دریایی حتی میتوانند بعد از مرگشان هم نیش بزنند؛ حتی بعد از اینکه شاخکها از بقیهٔ بدن جدا شوند. عروسهای دریایی دستگاه سمسازی هستند و نیششان یکی از بدترین سمهای روی زمین است.
niki
زمان زیادی از آن روزها نمیگذرد که توی کمدت یادداشتهایی میانداختم که رویشان نوشته بودم «بهترین دوستها»، «برای چشمهایت» یا اسمهای مستعارمان؛ یعنی دختر توتفرنگی و خانم موفِرفِری.
فائزه
به مادر گفتم معلممان از ما خواسته زودتر به مدرسه برویم و در تمیز کردن کلاس کمک کنیم. از او خواستم من را زودتر برساند. او سؤالی نکرد. حتی وقتی دید پارکینگ مدرسه خالی است، چیزی نپرسید.
فکر میکنم به من اطمینان دارد. او هنوز به من اعتماد دارد؛ با وجود اینکه لیاقتش را ندارم.
شاید وقتی آدمها بزرگ میشوند، چنین اتفاقی میافتد و شاید فاصلهٔ فرد با دیگران آنقدر زیاد میشود که میتوان آن را با چیزهایی مثل دروغ پُر کرد.
فائزه
. نگاه غضبناکی به من میاندازی.
و بعد اضافه میکنی: «بعضیا نمیدونن که دیگه وقتشه بزرگ بشن. فقط همین.»
(:Ne´gar:)
«خداحافظیکردن مهمه. به ما اجازه میده زندگی رو دوباره شروع کنیم.»
(:Ne´gar:)
اگر بهمدت کافی به عروسهای دریایی نگاه کنید، تپش قلبشان را احساس میکنید. فرقی ندارد آنها از کدام نوع باشند؛ «آتولا» ی خونقرمز با درخشش دلفریب و خیرهکننده و یا گونهٔ «کلاهگُلدار» یا «آرلیا آریتا» که مثل ماهِ نیمهروشن است.
عمهمَماخ
بیحرکتی بدترین چیز است. منتظرماندن و ندانستن و ترسیدن؛ اینها از هر چیزی که قرار است اتفاق بیفتد، بدتر است.
حتی بدتر از اینکه یک ایروکانجی نیشت بزند.
Nazanin
گاهیوقتها اگر بخواهی بعضی چیزها تغییر کنند، حتی نمیتوانی اتاقی را که در آن هستی، تحمل کنی.
zhrayzdi
قلبی که میتوان از آنطرفش دنیای دیگری را دید؛ جایی که تمام گمشدههایت در آن پنهان شدهاند.
Najva
صحبتهای کوتاه تابهحال دوستیهای زیادی را بههم زده است؛ خیلی بیشتر از سکوت و حرفنزدن.
Fer.Naj
اگر آدم ساکتی باشی، نامرئی میشوی!
m.mah
حالا من خودم را آنطور که تو میبینی، دیدم. کسی که در این دنیا جایی ندارد.
mahzooni
با من میآیی، کنارم مینشینی و دوباره مثل همیشه باهم هستیم؛ اما در تمام مدت ناهار، هیچ حرفی نمیزنی. بعد از ناهار بدون اینکه به من نگاه کنی، لباست را برمیداری و میروی.
چند روز بعد میگویی: «امروز با اونا غذا میخورم». و به میزی که آبری پشت آن نشسته اشاره میکنی؛ انگار که مسئلهٔ مهمی نیست. صدایت همانجوری شده که مادر بهش میگوید «گستاخانه». بعد از چندثانیه ادامه میدهی: «بهتره تو هم بیای، اونا بچههای خوبیَن». صدایت کمی مهربانتر میشود؛ انگار شرمنده شدهای.
mahzooni
همهٔ موجودات زنده از اتمهای ستارگانی که سقوط کردهاند، به وجود آمدهاند؛ بنابراین، ستارهها در درون ما هستند.
ما از ذرات ستارگان ساخته شدهایم.
itshirin
گاهیوقتها اگر بخواهی بعضی چیزها تغییر کنند، حتی نمیتوانی اتاقی را که در آن هستی، تحمل کنی.
itshirin
عجیب است که چطور حرفنزدن بهتر از حرفزدن است. سکوت، حرفهای بیشتری برای گفتن دارد؛ همانطور که نبودن یک فرد، میتواند بیشتر از بودنش چشمگیر باشد.
🍂🍁
دیگر میدانستم لایق شادی نیستم.
و هیچوقت لیاقتش را نخواهم داشت.
melina
من در تمام مدتی که در اتوبوس بودم، به عروس دریایی فکر میکردم. تابلویی کنار تابلوی مخزن گفته بود، عروسهایی دریایی هر سال ۱۵۰ میلیونبار انسانها را نیش میزنند. بهخاطر همین در راه برگشت به مدرسه، وقتی بقیهٔ بچهها داد میکشیدند، آهنگ گوش میدادند و از این صندلی به آن صندلی یادداشت پرت میکردند و کاری میکردند که رانندهٔ کامیونها بوقشان را به صدا دربیاورند، من با دفتر علومم مشغول محاسبه بودم.
هر سال ۱۵۰ میلیون نیش، معادل ۴۱۱۰۰۰ نیش در روز و ۱۷۰۰۰ نیش عروس دریایی در ساعت است.
و این یعنی در هر ثانیه، چهار پنج نفر نیش میخورند. چشمهایم را بستم و تا پنج شمردم. وقتی تمام شد، فکر کردم همین حالا عروسهای دریایی ۲۳ نفر را نیش زدهاند.
Black
بیحرکتی بدترین چیز است. منتظرماندن و ندانستن و ترسیدن؛ اینها از هر چیزی که قرار است اتفاق بیفتد، بدتر است
عاطفه مجیدی
اما وقتی من برایت حرف میزنم، تو خوشت میآید.
عاطفه مجیدی
حجم
۱۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۱,۰۰۰
تومان