بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بازگشت | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بازگشت

بریده‌هایی از کتاب بازگشت

امتیاز:
۴.۶از ۴۲۸ رأی
۴٫۶
(۴۲۸)
اما جماعتی را دیدم که روی پای خودشان بند نبودند! گویی از خوشحالی رقص می‌کردند! نورانی بودند. به حدی نور از سر و صورت‌شان بیرون می‌زد که وقتی این نور به زمین می‌خورد، اثرش ماندگار می‌شد و از بین نمی‌رفت. محو شادی و خوشحالی این گروه بودم که آن دست به شانه‌ام خورد و گفت: این‌ها شهدا هستند.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
حسین رضایی، این جانباز صبور، مدتی قبل به آرزویش رسید و در گلستان شهدای اصفهان در کنار دوستانش آرمید.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
تو صراط را در دنیا طی کردی. شما شهدا احتیاج به عبور از صراط ندارید.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
او زن مؤمنی بود. این را به سادگی می‌شد فهمید. خیلی خوشحال و راحت شده بود. آن خانم وقتی می‌خواست برود بالای سر من هم آمد و خداحافظی کرد. همین‌طور که می‌رفت احساس کردم نوای حدیث کسا در فضای بیمارستان پخش می‌شود. او به من گفت: سلام شما را به مادرم حضرت زهرا (س) می‌رسانم.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
بسیاری از شهدای دوران دفاع مقدس، قبل از شهادت، در عالم خواب یا تجربه‌های اینگونه، جایگاه خود را در بهشت برزخی می‌دیدند و همین باعث می‌شد که برای شهادت لحظه شماری کنند. بنده صدها شهید را می‌شناختم که اینگونه بودند.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
دخترم شما در این کوه چه می‌کنید؟ گفت ما اطفال مسلمانانیم که در کودکی از دنیا رفتیم و خداوند ما را اینجا جای داد و چشم به راه پدر و مادریم که بیایند نزد ما و از آن‌ها شفاعت کنیم.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
این مار اعمال زشت تو بود که آن را تقویت کردی و نزدیک بود تو را به جهنم بفرستد. گفتم: آن پیر که بود؟ گفت اعمال خوب تو بود که خودت آن را ناتوان کردی. چون در برابر اعمال زشت تو، نتوانست کاری انجام دهد.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکراللَّهِ. آیا وقت آن نرسیده که دل‌های شما برای خدا خاشع شود؟ (سوره حدید آیه ۱۶)
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
پسرجان، این پیرمرد، اعمال صالح توست. این پیرمرد نمازهای توست. هیچکس تنها راهی بهشت نمی‌شه. همه با اعمال خوب خودشون راهی می‌شن. تو هم به جای این حرف‌ها کمک کن تا پیرمرد همراه تو راه بیاد.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
نیمه شب آمدم داخل حیاط منزل که یکباره نفسم به شماره افتاد. قدرت هیچ کاری را نداشتم. حتی نتوانستم کسی را صدا بزنم. پاهایم سُست شد و روی زمین افتادم... من در سنین جوانی سکته کردم. مثل خیلی‌های دیگر. همین‌طور که روی زمین بودم، خروج روح از بدنم را دیدم.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
کاظم گفت: «آقای ...! نمازشب آدم رو با ادب و با اخلاق می‌کنه و اخلاقِ حَسَنه بهش می‌ده. آن‌وقت خدا می‌شه استاد اخلاقش. وقتی هم خدا بشه معلم اخلاق انسان، همه چیزش رو درست می‌کنه و کارش رِله می‌شه.» بعد تعبیر جالبی به کار بُرد؛ گفت: «به‌خدا، نمازشب زمین و آسمان رو به هم می‌دوزه!»
مصطفی
«اگر می‌خواهید در نماز حضور قلب پیدا کنید باید از زمان وضو گرفتن دقت کنید.»
مصطفی
سر از جیب غفلت برآور کنون که فردا نمانی به خجلت نگون کنون بایدای خفته بیدار بود چو مرگ اندر آرد زخوابت چه سود زهجران طفلی که در خاک رفت چه نالی که پاک آمد و پاک رفت تو پاک آمدی برحذر باش و پاک که ننگ است ناپاک رفتن به خاک
شیدا طایفه
مهم‌ترین چیزی که به من نشان داده شد این بود که عشق بالاترین چیز در عالم هستی است. من دیدم که حقیقتاً بدون عشق ما هیچ هستیم. ما اینجا هستیم که به یکدیگر کمک کنیم، مراقب و غمخوار یکدیگر باشیم، و یکدیگر را بفهمیم و ببخشیم و به هر انسانی که روی زمین متولد می‌شود محبت کنیم. این انسان می‌تواند سیاه یا سفید یا سرخ یا زرد پوست باشد، چاق یا لاغر یا جذاب یا زشت یا فقیر یا ثروتمند، ولی ما حق نداریم کسی را بر اساس این چیزها مورد ارزیابی و قضاوت قرار دهیم. همه از سوی خدا هستند. هر قلبی توانایی این را دارد که از عشق و انرژی ابدی آن لبریز باشد. تنها خدا به قلب انسان واقف است و تنها خداست که می‌تواند آن را مورد ارزیابی و قضاوت قرار دهد. به من نشان داده شد که حتی کارهای پیش پا افتاده‌ای که از روی محبت انجام می‌دهیم مهم و باارزش هستند و باعث رشد ما خواهند شد. یک لبخند ساده یا کلامی امید بخش یا یک از خود گذشتگی کوچک.
حسام
من دیدم که ما، قبل از آمدن به دنیا مأموریت خود را روی زمین می‌دانیم و حتی خودمان آن را انتخاب می‌کنیم. چیزهایی که در طول زندگی سر راه ما قرار می‌گیرند، بسیار مرتبط به مأموریت ما هستند. از دریچهٔ علم الهی می‌دانیم که چه امتحانات و سختی‌هایی سر راه ما خواهد بود و ما خود را برای آن آماده کرده و به دنیا آمده‌ایم. ما با اطرافیان و خانواده و دوستان مرتبط شده‌ایم تا آن‌ها ما را برای انجام مأموریتمان در دنیا یاری کنند (و ما نیز در مقابل به مأموریت آن‌ها کمک می‌کنیم). تمام ما داوطلبانه و با اشتیاق به یادگیری و پیشرفت به دنیا می‌آییم.
حسام
من فهمیدم که گناه در طبیعت و فطرت ما نیست و گرچه از لحاظ تکامل روحی، هر کدام از ما در درجهٔ مختلفی هستیم، به خاطر طبیعت الهی و روحانی‌مان همهٔ ما اشتیاق به خوب بودن داریم. ولی وجود خاکی ما همواره در تضاد با روح ماست. گرچه روح ما پر از نور و حقیقت و عشق است، اما باید دائماً در مبارزه با آرزوهای پَست و پایین ما باشد و این باعث قوی شدن وجود ماست. آنانی که به درستی روح خود را پرورش دادند به توازن کاملی بین روح و جسم رسیدند. توازنی که به آن‌ها آرامش برای کمک به دیگران می‌دهد.
حسام
من در ادامه با نگرانی انتظار فرا رسیدن صحنه‌هایی از زندگی‌ام را داشتم که از دیدن آن‌ها بیم داشتم. ولی بسیاری از آن‌ها هیچ‌وقت در جلوی من ظاهر نشدند و من فهمیدم که به این علت است که من در دنیا اشتباه بودن آن‌ها را فهمیده و به تعبیری دیگر آن‌ها را انجام ندادم و از آن کارها توبه کردم. من خودم را دیدم که در آن کارها خالصانه از خدا خواسته بودم که مرا ببخشد و او نیز بخشیده بود. من از مهربانی خدا به شگفت آمدم که چگونه بسیاری از اشتباهات من را به‌سادگی بخشیده و پاک نموده است.
حسام
کاظم خیلی روی موضوع اسراف تأکید می‌کرد. از آنچه دیده بود و درک کرده بود به این نتیجه رسیده بود که عامل خیلی از گرفتاری‌های ما ضایع کردن نعمت‌های خداست.
vesali
من به او گفتم: در دنیا شما را طور دیگری معرفی کرده‌اند، می‌گفتند: شما با مردم خیلی با خشونت و تندی رفتار می‌کنید ولی من حالا از شما این همه مهربانی و محبت می‌بینم؟ ایشان با چشم‌های بسیار زیبا و درشت و صورت نورانی خودش نگاه محبت آمیزی به من کرد و فرمود: راست می‌گویند، گاهی مجبوریم با دشمنان شما و کسانی که خیلی دنیا پرستند قدری خشونت کنیم، وگرنه خداوند متعال در من و گروهی که من در آن‌ها هستم به هیچ وجه غضب بیجا که از صفات حیوانی است قرار نداده. بلکه ما هم مثل حضرت جبرئیل افتخار خدمتگذاری اهل بیت: را داریم و مطیع آن‌ها هستیم، آن‌ها هر صفت خوبی که داشته باشند، ما هم باید همان صفت را دارا باشیم. آن‌ها دارای مهربانی کامل هستند.
marzieh.21
با دیدن همهٔ این چیزها، کامل بودن طرح الهی را درک می‌کردم. می‌دیدم که هر کدام از ما داوطلبانه جایگاه و مأموریت خود را در جهان انتخاب کرده‌ایم، و هر کدام ما بیشتر از آنچه تصور می‌کنیم از کمک و امداد ماورایی برخورداریم. من می‌دیدم که عشق بدون قید و شرط الهی، که ورای هر عشق زمینی است، از او به سمت تک‌تک بندگانش جاری می‌گردد...
marzieh.21

حجم

۳۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۳۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان