بریدههایی از کتاب شنود
۴٫۵
(۱۴۴۲)
ما خود قاضی اعمال خود خواهیم بود. ما از دیدگاه حقیقت و نور، و جدای از منیتها و ترسهایی که معمولاً عامل تصمیمات اشتباه ما در زندگی هستند، واقعیت اعمال و تصمیمات خود و نیتهای پشت آن را ارزیابی خواهیم کرد.
~fatemeh♡
دیگر یقین من کامل شده بود که هیچ چیزی در این عالم به اندازه قدم برداشتن در مسیر رضای خدا باارزش نیست
faselh
خدایا، اگر ما را یاری نکنی هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم.
faselh
یک مدیر میتواند با کارهای صحیح، بهشت خود را تضمین کند و با یک تصمیم نابجا و هزینه کردن، براساس میل شخصی از بیتالمال، چه عواقبی برای خود ایجاد نماید
faselh
دوست دیگرم در یکی دیگر از قسمتهای آن اداره مشغول بود. او همان لحظه برای کاری وارد اتاقی شد که من حضور داشتم. با دیدن او خیلی وحشت کردم. باطن او شبیه زنان عریان شده بود!
وقتی بار دیگر به او نگاه کردم فهمیدم که این دوستم، تا لحظاتی قبل و در محل کار و با اینترنت بیتالمال، مشغول تماشای فیلمهای مستهجن بوده!
faselh
از دیگر تجربیاتی که در بیمارستان مشاهده کردم، هجوم موجودات وحشتناکی بود که مانند حشرات عظیمالجثه یا حیوانات درنده مثل گرگ و کفتار بودند. آنها کل محوطه اورژانس و یا آیسی یو را پر می کردند! بیمارانی که مانند من در کما بودند، آنها را میدیدند و از وحشت چشمانشان از حدقه بیرون زده بود!
آنها به این موجودات خیره بودند، اما کادر پزشکی و دیگر بیماران، این موجودات را نمیدیدند. این حیوانات به هر بیماری که به حالت کما میرفت و یا در حال مرگ بود حمله میکردند و نمیگذاشتند لحظات آخر را توجه و تمرکز داشته و به یاد خداوند متعال باشد. در آن لحظات یاد روایت امام رضا (ع) افتادم که فرمودند: هرکس به زیارت من بیاید، سه زمان به فریادش میرسم که یکی از آنها لحظه جان دادن است.
آنجا بود که اهمیت لحظه جان دادن را فهمیدم
faselh
مرتب توسل به حضرت زهرا (س) داشتیم. میدانستم که بیشتر بلاهایی که بر سر انسان میآید نتیجه گناهان و اشتباهات خود اوست، لذا همین طور با همسرم استغفار میکردیم.
faselh
همیشه دعای خیر مادرم بدرقه راهم میشود. من این موضوع را در محاسبه اعمالم در آن سوی هستی به خوبی درک کردم.
faselh
من میدیدم که برخی کارهای الهیام، چقدر در حل مشکلات دنیاییام تأثیر داشت و حسرت میخوردم که چرا تمام کارهایم، حتی سادهترین کارهای زندگی روزمره را با نیت الهی انجام ندادهام.
در آن لحظات و در اوج ناامیدی با خودم گفتم چقدر خوب میشود که اجازه دهند من برگردم.
faselh
یک کار ساده و کوچک، اما با نیت الهی و جهت رضای خدا، به قدری برایم ارزش داشت که صدها کار سخت و طاقت فرسا، اما با نیت غیر الهی، آن تأثیر را نداشت!
faselh
بیشتر ما میگوییم: باید با دیگران همان گونه رفتار کنیم که میخواهیم آنها با ما رفتار کنند...
ولی واقعیت این است که آنطور که ما با دیگران رفتار میکنیم، در حقیقت با خود رفتار میکنیم.»
aftab_gardoon
نقل است که عارف بزرگ، شیخ رجبعلی خیاط، وقتی برای زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی به میدان شهرری رفته بود، از آسفالت شدن اطراف حرم تعریف کرد. همان موقع در قلب خود تاریکی مشاهده نمود! به او گفتند: رضا خان ظالم، خانههای بسیاری را مصادره نموده، ظلمهای بسیاری به مردم این منطقه نموده و در مقابل این مکان را آسفالت کرده، نباید از این ظالم تعریف کنی.
aftab_gardoon
من در آن لحظات آرزو داشتم بار دیگر به دنیا برگردم و این بار خالصانهتر از قبل، فقط برای رضای خدا قدم بردارم.
aftab_gardoon
وقتی بررسی اعمالم را میدیدم، مشاهده کردم که یکبار بیدلیل بر سر دخترم داد زدم! همان روز دخترم نیز با برادر کوچکش دعوا کرد و...
خدا میداند که این عصبانیت بیجای من، چقدر در زندگی و خانواده و روحیه فرزندانم تأثیر منفی داشت. این داد زدن بیجا حتی در سرنوشت آنها مؤثر بود!
aftab_gardoon
من در بررسی اعمالم دیدم که برای نگهداری از همسر و فرزندانم و برای تحمل آن شرایط سخت، چه اجر و پاداشی به من داده بودند و لحظه لحظهٔ آن سختیها برای من محاسبه شده بود.
البته کمترین ناشکری من نیز اجرم را ضایع نموده بود. من دیدم که هرچه را با صبر و تحمل سختیها اندوخته بودم یکباره پوچ میشد! با یک شکایت نابجا، یک درد دل بیموقع با اطرافیانم که از اوضاع زندگی و همسر و فرزندانم شکایت میکردم، اجرم ضایع میشد.
من آنقدر حسرت میخوردم که چرا آن همه پاداش که برای تحمل سختیها برای من در نظر گرفته بودند را با یک عصبانیت بیجا و یا... همه را بر باد داده بودم.
من پاداشی بالاتر از اجر شهادت را به راحتی از دست دادم!
aftab_gardoon
من از نوجوانی آموخته بودم که حریم محرم و نامحرم را به خوبی رعایت کنم. با نامحرم در جای خلوت قرار نگیرم و... میترسیدم گرفتار وسوسههای شیطانی شوم.
خداوند در آن لحظات، به من نشان داد که در زمان وقوع امتحانات الهی، شیاطین با تمام توان و تمام یاران جنی و انسی خود به میدان میآیند و تلاش میکنند تا انسان از امتحانات الهی مردود شود.
aftab_gardoon
دوران نوجوانی با یک مجموعه فرهنگی و مذهبی فوق العاده عالی در شیراز آشنا شدم.
کلاسهای کانون رهپویان وصال و روحانی وارستهای به نام حاجآقا انجوینژاد، در رشد شخصیت دینی من تأثیر فراوانی داشت.
aftab_gardoon
به یاد پیر غلامان آقا اباعبدالله (ع) افتادم که لحظات آخر را با سلام بر ارباب سپری کرده و به دیدار مولایشان میروند. آری لحظات آخر زندگی انسان بسیار مهم است.
aftab_gardoon
کل زمین را مانند یک آسمان پر ستاره میدیدم. اما اگر تمام زمین مثل ستاره بود، یک نقطه و یک شهر مانند ماه میدرخشید! شاید بگویم مانند خورشید بود. چون نور خیره کنندهای داشت.
سریع به آن نقطه رفتم. در تصور اولیه خودم فکر کردم اینجا مکه باشد. اما وقتی به سمت آن نقطه رفتم، حس و حالم بهکلی عوض شد. من دو گنبد طلایی را دیدم!
کربلا منبع عظیم نور و پاکی بود که تمام نورها در تمام نقاط عالم به آن متصل بود. کربلا عامل نورانیت تمام زمین بود.
aftab_gardoon
به یاد پیر غلامان آقا اباعبدالله (ع) افتادم که لحظات آخر را با سلام بر ارباب سپری کرده و به دیدار مولایشان میروند. آری لحظات آخر زندگی انسان بسیار مهم است.
aftab_gardoon
حجم
۱۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۱۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰۵۰%
تومان