بریدههایی از کتاب شکوه اشراق
۴٫۷
(۹)
خودسازی دقیقاً از آنجایی شروع میشود که آشفتگی اتفاق میافتد. زیرا آشفتگی نشانه تولد خرد و آگاهی درون است.
Dexter
زیرا ذهن اگر یک «فرمانبردار» باشد، میشود «معجزهگر» و اگر یک «فرمانروا» باشد، میشود «ویرانگر»...!
Moon
ذهن مملو از خواستن و نیاز و جاهطلبی است و اینهاست که آرامش تو را میگیرد. ذهن پر شده است از باورهای اکتسابی که بیشتر آنها اشتباه و توهمات ساختگی اذهان دیگران بوده است که از کودکی به تو انتقال داده شده و روبهرو شدن با آنها یا زیر سؤال بردنشان ممکن است شما را آشفته کند، ولی این رویارویی درواقع روبهرو شدن با آن خودی است که از کودکی توسط جامعه و خانواده ساخته شده
Dexter
وقتی اراده و خواست ما با اراده جهان هستی همسو و همجهت باشد، ما در خلق تمام اتفاقات جهان پیرامونمان دست خواهیم داشت. درواقع ما همیشه در انتخاب آن احتمالهایی که منتظر عینیت یافتناند، نقش خواهیم داشت. مسئله اینجاست که ترسهایمان انتخاب میکنند یا ایمانمان!!
وقتی آگاهانه و از روی ایمانی قلبی، رؤیایی را انتخاب میکنیم و آن را رشد میدهیم، گویی اراده و قدرت درونمان را به اراده و قدرت بیپایان هستی پیوند زدهایم. این اتفاق یعنی پیمودن روند تکامل و نزدیک شدن به آگاهی از یگانگی.
ایمان یعنی وقتی با قلبی شکسته از دشواریهای زندگی، یک دلِ سیر اشک میریزی، پلکهای خیست را پاک کنی و بگویی «قطعاً قویتر خواهم شد».
Moon
هر جا ذهنت تو را وادار به قضاوت کرد، تو سکوت را بر او تحمیل کن و سعی کن معمولاً درباره رویدادها بیقضاوت باشی!
Dexter
انسانها بر اساس فطرتشان رفتار میکنند نه عقایدشان!!
نگار
انسان، تنها و تنها میتواند بر خود حاکم شود و این ارزشمندترین نوع حکومت است. وقتی بتواند خود را مهار کند و از سرکشیهای نفس، خشم، ترس و نفرت و درواقع از آن خودِ ظاهری که دنیای بیرون آن را ساخته است، عبور کند و از اهمیت دادن به دنیای بیرون دست بکشد، یعنی بر خود مسلط شده است. انسانی که بر خود مسلط باشد، هیچگاه قضاوتها یا نامهربانیها و عدم تأیید و پذیرش دیگران نمیتواند درون او را متلاطم کند! کسی که قدرت را از درونش دریافت میکند، خود را با ارزشهای دیگران مقایسه نخواهد کرد!
نگار
جهان هستی در قلبِ یک یگانگی ژرف و عظیم فرو رفته است و پیامد این حقیقت ِ مهم «صلح» است. زیرا وقتی به بیداری میرسیم و این یگانگی را لمس میکنیم، میتوانیم درک کنیم که هر آسیبی به جان و روحِ این هستی، آسیب به بخشی از پیکره روحِ خودمان است. هر زخم و دردی بر تکهای از این کائنات، زخمی عمیق بر نیروی جاری در وجودمان است و رنجی برای روح کیهانیمان خواهد بود. هر کس که این بصیرت را در ژرفای وجودش دریابد، از میدان مسابقهای که با دیگران گذاشته بود، بیرون خواهد آمد و دیگر از قربانی کردن دیگران برای رسیدن به مقاصد خویش دست برمیدارد.
انسان بودن به فیزیک متفاوت بودن و روی دو پا راه رفتن و بر زمین حکومت کردن نیست، انسان بودن وقار و ارزش خاصی میطلبد... باید توهم جدا بودن را از ذهن خود پاک کنیم، این توهم که ما انسانها از یکدیگر جدا هستیم و دیگران به ما مرتبط نیستند، باعث تمام ناهماهنگیهای این سیاره شده است!
نگار
آنجا که تو از انکار و اثبات و بحث و گفتوگو ساکت شوی، حقیقت در وجودت زمزمه خواهد کرد... همانجا که تو از منیت و خودپرستی، نژادپرستی، ملیت و جنسیتپرستی دست برداری و خاموش شوی و درواقع خالص شوی، حقیقت نورش را بر تو مینمایاند...! باید در سکوتی ژرف فرو روی، باید از درون خاموش و آرام باشی، زیرا «سکوت زیباترین کلام خداست». در سکوت و خاموشی و تسلیم محض است که وسعت خواهی یافت و رشد خواهی کرد تا جایی که گستردگی درونت میتواند تابِ پذیرش و دریافت حقیقت را داشته باشد.
نگار
انسانِ ضعیف تمایل دارد که مسئولیت تمام رویدادها را به گردن خدا بیندازد. انسان بیخِرد فقط کارهایی را انجام میدهد که در مقابلشان پاداشی دریافت کند یا کارهایی که بهعنوان وظیفه برای او تعریف شده باشد یا اگر برای عملی هر چند اشتباه، مجازاتی تعریف نشده باشد، خود را ملزم به انجام دادن آن میداند و حتی لحظهای درباره تأثیر انتخابهایش در جهان هستی نمیاندیشد و همین امر سبب میشود که هر روز از هشیاری و بیداری فاصله بگیرد و نور درونش رو به خاموشی و غفلت برود! پس آنچه ما را از گوهر ناب درونمان جدا کرده است، رفتارهای غیرمسئولانه و دوری از آگاهی و خرد باطنی ماست!
نگار
باید تصور کنید اگر روزی تمام تعلقاتِ مادی، ثروت، فرزندان یا اسم و رسم خود را از دست بدهید، چه چیزهای باارزش دیگری دارید که بتوانید با آنها خوشحال باشید؟!
چه چیزی برای فطرت باطنی خود اندوختهاید و چه چیزی از خودِ درونتان دریافت کردهاید که بتوانید به آن ببالید و مفتخر باشید؟!
چه چیزی پدید آوردهاید که شما را در برابر خودتان سربلند کند؟ آنچه باید به دنبالش باشید، درکِ حقیقتی ژرف درباره «بودنتان» است! این تنها رسالت مشترک انسانهاست. اینکه در بطن زندگیِ مادی بتوانند به روشنایی درونی دست یابند.
Moon
اگر بدانی نیرویی در کیهان هست که همیشه موافق و حامی توست و در جهت تعالی و پیروزیِ تو حرکت میکند، دیگر هیچ ترسی نمیتواند ایمانت را بگیرد! رسیدن به این درجه، رسیدن به یگانگی با اراده عظیمترین نیروی جهان است؛ یعنی نیروی آفرینش... وقتی اراده و خواست ما با اراده جهان هستی همسو و همجهت باشد، ما در خلق تمام اتفاقات جهان پیرامونمان دست خواهیم داشت. درواقع ما همیشه در انتخاب آن احتمالهایی که منتظر عینیت یافتناند، نقش خواهیم داشت. مسئله اینجاست که ترسهایمان انتخاب میکنند یا ایمانمان!!
وقتی آگاهانه و از روی ایمانی قلبی، رؤیایی را انتخاب میکنیم و آن را رشد میدهیم، گویی اراده و قدرت درونمان را به اراده و قدرت بیپایان هستی پیوند زدهایم. این اتفاق یعنی پیمودن روند تکامل و نزدیک شدن به آگاهی از یگانگی.
نگار
زمانی که ارزشمندترین فرصت برای تعالیِ او «بودنش در زندگی است» او فرار را ترجیح میدهد، آنجا که مهمترین درسها در سکوت نهفته است، او هیاهو را ترجیح میدهد. آنجا که صلح و آرامش او را به سوی گوهر درونش هدایت میکند، او خشم و ستیز را ترجیح میدهد. آنجا که عشق و پذیرش او را به نور میرساند، او انتقام و نفرت را ترجیح میدهد... زیرا با ناخالصیهای درونش زندگی میکند نه با مسئولیت آگاهانهای که وجدانش به او گوشزد میکند...
نگار
انسان با تمامی موجودات ازجمله حیوانات نقاط اشتراک بسیاری دارد، اما در عمق وجود او تفاوتهایی اساسی قرار داده شده است. یکی از مهمترین این تفاوتها، هشیاری و تأثیرگذاری اوست که دنیا را در ید قدرت آدمی قرار داده است. بنابراین باید تمامی کنشهای او از معنا برخاسته باشد. باید بتواند صوتی ارزشمند از خود به جا بگذارد. باید بتواند نوری برای روشنایی به جهان بتاباند، لبخندی برای سرور به طبیعت ببخشد، عشقی ژرف بر هستی نثار کند، باید طرحی عمیق بر پیکره جهان مادی بکشد و باید دنیایش را از معنا سرشار کند. هر انسانی باید با حضورش رنگ و بو و احساسی به دنیا ببخشد که جهان پیش از این نداشته است.
باید بدانیم که انعکاس وجودمان چه تأثیری بر جهان پیرامون خواهد گذاشت و مسئولیت این تأثیر را آگاهانه بپذیریم. آنگاه میتوانیم خود را تکاملیافته بدانیم. در غیراینصورت فقط دستهای از جانداران خواهیم بود که از لحاظ فیزیکی با سایر موجودات متفاوتیم، نه چیزی فراتر و عمیقتر از آن...!
Moon
در زمانی که ارزشمندترین فرصت برای تعالیِ او «بودنش در زندگی است» او فرار را ترجیح میدهد، آنجا که مهمترین درسها در سکوت نهفته است، او هیاهو را ترجیح میدهد. آنجا که صلح و آرامش او را به سوی گوهر درونش هدایت میکند، او خشم و ستیز را ترجیح میدهد. آنجا که عشق و پذیرش او را به نور میرساند، او انتقام و نفرت را ترجیح میدهد... زیرا با ناخالصیهای درونش زندگی میکند نه با مسئولیت آگاهانهای که وجدانش به او گوشزد میکند...
Moon
پس با خود تکرار کنید «من لایق و ارزشمندم، زیرا من تکهای از انرژی خلاقِ هستیام.»
تمام جمعیت پس از او با نوایی شکوهمند این جمله را تکرار کردند. با این کلامش گویا حفرهای که در وجود خیلی از ما بود، پر شد. این را از لبخندی که روی لبان بسیاری از حاضرین نقش بسته بود، دریافتم. دریافتم که دیگران هم مانند من به اندازه کافی به ارزشهای درونشان واقف نیستند. آنها از خود دورند و نمیدانند که میتوانند چقدر ارزشمند و مهم باشند... این جملهاش مانند ناقوسی در ذهنم میکوبید: «حس برتریطلبی همان عطش و تشنگیای است که از حس نالایق بودن سرچشمه میگیرد...»
Moon
بههیچعنوان برای تفریح و سرگرمی، شکار را انتخاب نکنید، هر نوع عمل در جهت از بین بردن جانور، گیاه و انسان مخالفت ورزیدن با زایشِ هستی است. تا جایی که میتوانید با نیروی آفرینش همراه شوید نه با نیروی مرگ و نابودی، از کاشتن یک نهال کوچک گرفته تا حفاظت و حمایت از سایر جانداران!
Moon
«تواناییهای ما شکوه آفرینش خداست و انسان بسیار بسیار تواناست!... ما خدا را ابتدا درک میکنیم، سپس او را تجربه و پس از آن پدیدار میکنیم!»
Moon
دریافتم آنچه تاکنون تصور میکردم هستم، چیزی جز پوستهای ذهنی نبود که اکنون فرو ریخت و آنگاه حضورِ متعالی درونم تجلی یافت!
و این داستانِ تو نیز هست، داستان من و تو و تمامی آدمکهای این سرزمین... در تو نیز دو پیدا و پنهان زندگی میکنند، یکی تو، یکی او... بپذیر که تو آبستنی، آبستن گوهری از جنسِ حقیقت...
همه ما آبستنیم و باید خودِ حقیقی، عظیم و باشکوهمان را متولد کنیم تا منیتِ ضعیفمان محو شود، در حضور و درخشش لایتناهیاش...!
Moon
رشد اجتماعی باید با رشد شخصیتی و روانی همراه باشد... بسیارند انسانهای موفق و ثروتمندی که داراییهای مادیشان نتوانسته است خلأهای روانیشان را پر کند و آنگاه به جای نگریستن به خود و ساختن خرابیها و ناآرامیها و زخمهای درونیشان، همچنان در پی مخفی شدن زیر انبوهی از مشغلهها و زرقوبرقهای بیرون هستند! بسیاری از آدمها به صورت کاملاً ناآگاهانه خود را از خودشان پنهان میکنند؛ زیرا تاب روبهرو شدن با خود را ندارند و درنهایت خود را زیر دستوپای هیاهو و شلوغیهای زندگیشان گم میکنند و مهمترین بخش خود را در آنها جا میگذارند.
Moon
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۹۰۰
۲۳,۹۷۰۷۰%
تومان