بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رویای دویدن | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رویای دویدن

بریده‌هایی از کتاب رویای دویدن

امتیاز:
۴.۷از ۱۶۳ رأی
۴٫۷
(۱۶۳)
برایم می‌نویسد حقیقت همیشه خوبه
لافکادیو
به تمام پیغام‌های او که نگه داشته‌ام، فکر می‌کنم و از خودم می‌پرسم یعنی خودش می‌داند خیلی بیشتر از ریاضی به من کمک کرده؟ حس خوبی دارد که فکر کنم من هم به او کمک کرده‌ام. او اِریک را هم کمک می‌کند و وقتی این‌کار را کرد، اِریک خودِ رُزا را می‌بیند، نه وضعیتش را.
وحید
«ببین، تو باید از خونه بزنی بیرون. دیگه نزدیک ظهره، آماده شو، چون بعد مدرسه میام دنبالت. اصلاً هم برام مهم نیست که چی می‌گی. می‌شینی توی ماشینِ من و باهم ناهار می‌ریم بیرون. می‌برمت آنجلو.» به او می‌گویم: «من نمی‌تونم، به‌هم ریختم.» «آره به‌هم ریخته‌ای. باهم درستش می‌کنیم. حوالی ساعت یک اونجام.»
محدثه
«چیزی که نمی‌تونم برای مریضام بسازم اینجاست.» بعد با انگشت به سرش ضربه می‌زند: «فرقی نمی‌کنه که پروتزت چقدر خوب ساخته شده باشه، اگه ذهنت نخواد، پای مصنوعی هم درست کار نمی‌کنه.»
☆...○●arty🎓☆
این مسابقه باعث شد باورم شود چیزی نیست که از عهده‌اش برنیایم. و این خط شروع جدیدی برای من است.
Hesam Dabir
یک‌مرتبه شکر می‌کنم. چیزهایی که من دارم می‌شمارم و پشت سر می‌گذارم، راه و کیلومترهای آن است. کیلومترهایی که می‌توانم بدوم؛ کیلومترهایی که آرزویش را داشتم؛ کیلومترهایی که برایشان خیلی زحمت کشیده‌ام. چیزهایی که من می‌شمارم مسافت بین من و پیروزی است؛ نه بین من و فاجعه‌ای از زندگی.
Zeina🌸💕
با این حال هرچه فکر می‌کنم می‌بینم که من به این چرخ‌وفلک بیشتر احتیاج دارم و تنها راهی که دارم این است که یا دوباره بپرم و سوارش بشوم یا اینکه بمیرم.
booklover
«لبخند بزن! اگه رفتارت دوستانه باشه، اونا هم دوستانه برخورد می‌کنن.»
Raha.Sh
من از درد قوی‌ترم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
مثلاً یه‌روز ازم پرسید اگه زورت می‌رسید چی رو دوست داشتی تغییر بدی؟» بعد نگاهی به کاغذ انداختم. «نه اینکه آرزو کنی، یه چیز واقعی.» «بعد تو چی جواب دادی؟» «اینکه دوباره بتونم بدوئم. ولی وقتی منم همین سؤال رو ازش پرسیدم، بهم گفت...» کاغذ را برمی‌گردانم «اینکه آدما بتونن خودم رو ببینن، نه وضعیتم رو.»
ز.م
چند روز پیش، دوی ۴۰۰ متر را در پنجاه‌وپنج ثانیه بُردم؛ ولی الان... پنج دقیقه طول کشیده تا بتوانم بیست تا قدم بردارم.
ز.م
فیونا می‌خندد و به من چشمکی می‌زند و بعد می‌رود سر جایش بنشیند. این چشمکش معنای خاصی دارد: تو می‌تونی. از پسش بر میای. این یکی که به خیر گذشت، پنج‌تا دیگه مونده.
اکرم
همیشه من قوی‌تر بودم. ولی خُب چه باید به او بگویم؟ به بقیه چه باید بگویم؟ پشت هم بگویم چیزی نیست، نگران نباشید من حالم خوب است؟ ولی بیشتر دلم می‌خواهد داد بزنم و از آن‌ها بپرسم: «چرا من؟» چرا من؟
اکرم
مروز دوستم را شانزده کیلومتر دواندم و او را از اولین خط پایان زندگی‌اش عبور دادم. هشت ماه پیش هیچ‌کاری نمی‌توانستم بکنم. این مسابقه باعث شد باورم شود چیزی نیست که از عهده‌اش برنیایم. و این خط شروع جدیدی برای من است.
Shahnaz Khalili
و این خط شروع جدیدی برای من است.
ARGHAVAN
باندی را که روی رانم بسته شده، باز می‌کند و حقیقت را جلوی چشمم می‌بینم. پای راست ندارم. نه مُچ پایی؛ نه ساق پایی.
من واسه صبحونه کتاب می خورم !!
آدما بتونن خودم رو ببینن، نه وضعیتم رو.»
رونیا شیردست
آنجا فقط چندتا گاو هست که مومو هم نمی‌کنند، چه برسد به اینکه ما را تشویق کنند. ابتدای مسیر خیلی زیباست. مسیر مسطح شده، درخت‌ها قشنگ‌اند و رودخانه به‌نظر ساکت می‌آید.
yekgane
زندگی اون‌چیزی نیست که براتون اتفاق می‌افته، بلکه مهم کاریه که واسه اون اتفاق انجام می‌دین.»
yekgane
هنوز هم دارم زجر می‌کشم. از چیزی که هستم زجر می‌کشم.
Leila Faghihi

حجم

۲۵۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۵۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۱۸,۰۰۰
۵۹,۰۰۰
۵۰%
تومان