بریدههایی از کتاب بیست و یک کار مهم بعد از سی سالگی ...
۳٫۰
(۵۳)
ما اغلب به دلیل نیازمان به همرنگ جماعت شدن، دریافت تأیید از دیگران و دوری از آسیب، خدمتگزار محیط خود میشویم
•° زهــــرا °•
باید پرسید: "از دریچهٔ من، چه چیزی قرار است به این دنیا راه یابد؟"
•° زهــــرا °•
هرچه خودآگاهتر میشویم، بیشتر از نفوذهای ناخودآگاه در انتخابهای روزانه خود، آگاه میشویم. در مرحلهای حیاتی از زندگیمان، چرا آن انتخاب را انجام دادیم و نه انتخابی دیگر را؟
چرا با فلان شخص پیوند خوردیم؟ چرا الگوهای خانوادگی خود را تکرار میکنیم؟ این پرسشها آرامش ما را برهم میزنند، اما تا آنها را نپرسیم، تحت سلطه نیروهای خودمختار فعال درون خود باقی میمانیم
Fatemeh yousofi
فردیت شاید صرفاً تلاشی باشد تا روزهای بیشتری از عمر خود را خودمان باشیم. تمام آنچه تاریخ، خدایان، طبیعت و تقدیر ـ هر نامی که شما ترجیح میدهیدـ از ما میخواهند این است که خودمان باشیم. اینکه واقعاً آن کسی باشیم که هستیم به معنای همرنگ جماعت شدن یا زیستن زندگی فردی دیگر نیست. از اینها گذشته، آن زندگی قبلاً زیسته شده، چرا تکرارش کنیم؟ فردیت ندای دعوت به بزرگ شدن، دستیابی به فردیت، و ندای دعوت به فرد بودن است.
Golnaz Javaheri
در نهایت ما اینجا نیستیم تا همرنگ جماعت شویم، بهخوبی سازگار شده و خود را تطبیق دهیم، یا کاری کنیم والدینمان به ما افتخار کنند. ما اینجاییم تا خودمان باشیم و این اغلب زیبا نیست، اما صادقانه است. هدیه ما به موزاییک بزرگ جهان، منحصر بهفرد بودن ماست.
Golnaz Javaheri
زندگی رشتهای از دلبستگیها و از دست دادنهاست که با قطع پیوندمان از زهدان آغاز شده است که خود یک آسیب روانشناختی است که هرگز کاملاً از آن بهبود نمییابیم.
Golnaz Javaheri
در کودکی فکر میکردیم آدم بزرگها میدانند چه خبر است. اشتباه بود.
حسین
ما فراموش میکنیم، صرفاً فراموش میکنیم، ولی چیزی در ما به یاد دارد و اعتراض میکند. بنابراین ما اعتراضها، خوابهای آشفته و آن ترسی که ما را ساعت سه صبح بیدار میکند، نادیده میگیریم. ما از خودمان فرار میکنیم و به مکانهای امن و آسایش به خیال همرنگ جماعت شدن پناه میبریم.
M Nourbakhsh
ترس اجتنابناپذیر است، اما زندگیای که ترس در آن عامل تصمیمگیری باشد، منجر به ناهنجاریهای هولناک روح خواهد شد.
M Nourbakhsh
نیاز به پیوند با دیگری، گرفتن احساس امنیت از حضور او و تمرکز بر او یکی از معمولترین الگوهای بشر در واکنش به تغییر، وقفه و ابهام است.
M Nourbakhsh
در میان انبوه صداهایی که در هر لحظه خود را به شما تحمیل میکنند، کدام صدا در میان آن همهمه از آنِ شماست؟ کدام صدا از اعماق روح برمیخیزد، کدام صدا از عقدهها و قالبهای فرهنگی میآید و از کجا تفاوتشان را تشخیص میدهید؟ این پیامهای ترکیبی بسیار فراواناند. چگونه میتوانیم انتخاب کنیم؟ و با این همه، ما لحظه به لحظه در حال انتخاب هستیم و انتخاب نکردن هم پیامدهای خودش را دارد. خب پس، وظیفه این ماده کربنی که جسم مینامیم و این جرقه تنگستن که روح مینامیم، در ما منتظر است تا ببیند قدم پیش میگذاریم و مسئولیتپذیری را آغاز میکنیم و زندگیای را برمیگزینیم که برایمان با معناست و اینگونه به زندگی خدمت میکنیم.
taahouraa
تبدیل شدن به آنچه که قابلیتش را داریم، شیفتگی نیست، یک وظیفه است.
Fatemeh yousofi
دلبستگی و از دست دادن؛ این است داستان بشر.
•° زهــــرا °•
ما صبحها که بیدار میشویم، کمر نبستهایم تا همان الگوهای خودویرانگر را در زندگیمان تکرار کنیم، اما در پایان روز، معمولاً همین کار را کردهایم. به قول مولانا، لازم نیست دربهدر به دنبال عشق باشید، کافی است دیواری را که درونتان، مقابلش ساختهاید، بیابید.
•° زهــــرا °•
چگونه ممکن است خود را درک کنیم، بدون آنکه بیرون از خود بایستیم و در آن واحد، هم شاهد ماجرا باشیم و هم قسمتی از آن؟
•° زهــــرا °•
یونگ که گفت؛ هر چیز که در درون خود انکار کنیم، در دنیای بیرونی بهصورت تقدیر سر راه ما قرار میگیرد
سعیده افضلی
یونگ عالی گفته است که: «روانرنجوری را در نهایت باید رنج روحی دانست که هنوز معنای خود را نیافته است.» توجه کنید که او رنج را انکار نمیکند، زیرا رنج همانطور که تمثیل قدیمی میگوید: «سریعترین اسبی است که به خط پایان میرسد.»
اغلب فرار از رنج به یک زندگی پیش پا افتاده، زندگی انحرافی و یک زندگی بیحس شده منجر میشود. مضمون آشکار اظهارنظر یونگ این است که باز کردن راه خود بهسوی معنایعنی به یک چشمانداز بزرگتر از وضعیت دشوار خود و شاید چشمانداز بزرگتری از نداهای دعوت خودـ میتواند راهنمای فرد در میان دره سایهها شود. او اضافه میکند، «در بین بیمارانم از کشورهای مختلف که همگی افرادی تحصیلکرده بودند، تعداد قابلتوجهی به دیدارم میآمدند، نه بهخاطر درد روانرنجوری، بلکه چون معنایی در زندگی خود نمییافتند یا خود را با پرسشهایی عذاب میدادند که نه فلسفه و نه مذهب ما قادر به پاسخگوییشان نبود.»
بهاره مظاهری
ما همه در زندگی خود پیوسته با یک انتخاب مواجه هستیم: ماندن در قلمرو قابلپیشبینی، ایمن و آشنا حتی مملو از درماندگی و بهتر دانستن آن از عدمقطعیت ناشناخته. چند بار بهجای رفتن در چاه عدمقطعیت، «پشت سرمان را نگاه میکنیم و آرزوی آزادی از زنجیرهایمان را داریم»؟
بهاره مظاهری
آدمها اینگونه انتخاب میکنند و این دو عامل دارد: قدرت شرطی شدن ناخودآگاه و عدم اجازه برای زیستن سفر خود.
Golnaz Javaheri
ظاهراً آنچه برایمان رخ میدهد، مهم نیست، اینکه ما چگونه آنها را درونی میکنیم و اینکه چگونه با آن ارتباط برقرار میکنیم، مهم است. بهنظر میرسد آنچه برخی روحها را درهم میشکند، به دیگران انرژی میدهد و باعث افزایش قدرت ارادهشان میشود.
Golnaz Javaheri
حجم
۱۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۱۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
قیمت:
۷۱,۰۰۰
۴۲,۶۰۰۴۰%
تومان