بریدههایی از کتاب بیست و یک کار مهم بعد از سی سالگی ...
۳٫۰
(۵۳)
همه ما لحظاتی را در زندگی خود به یاد داریم که مسیر کوچکتر و اغلب ایمنتر را انتخاب کردهایم و اینکه به یاد داریم، اینکه چیزی در درون ما درد میکشد، خود نشانهای است از اینکه دعوتها ادامه دارند.
Zohreh
هنگام مواجهه با وقفهها و گیرکردگیها و انتخابهای سخت، یک ابزار مفید، پرسیدن این سؤال عملگرایانه است: "آیا این انتخاب مرا رشد میدهد یا از من میکاهد؟"
Zohreh
ما وظیفه خود، مسئولیتی که در برابر استعدادهای خود، در برابر علائق خود، در برابر دیدگاه منحصر بهفردی که از جهان داریم، فراموش میکنیم، زیرا این کار آسان است. ما فراموش میکنیم، صرفاً فراموش میکنیم، ولی چیزی در ما به یاد دارد و اعتراض میکند. بنابراین ما اعتراضها، خوابهای آشفته و آن ترسی که ما را ساعت سه صبح بیدار میکند، نادیده میگیریم. ما از خودمان فرار میکنیم و به مکانهای امن به خیال همرنگ جماعت شدن پناه میبریم.
ترس اجتنابناپذیر است، اما زندگیای که ترس در آن عامل تصمیمگیری باشد، منجر به ناهنجاریهای هولناک روح خواهد شد.
Zohreh
روح ما از پس خیلی چیزها بر میآید: رنج، فقدان، انزوا و اگر بداند که رنج معنایی دارد، حتی بیش از اینها را تاب میآورد. او بدون معنا نه میتواند رنج را مدتی طولانی تاب آورد و نه از قول و قرارهایی که با خودمان گذاشتهایم، تبعیت کند. همانطور که یونگ گفته است کوچکترین چیزهای بامعنا بسیار بهتر از بزرگترین امور بیمعنا هستند و معنا را روح ما تعریف میکند، نه فرهنگمان.
Zohreh
چگونه است که میتوانیم بدانیم، اما نمیتوانیم بر مبنای آن کاری انجام دهیم؟ این چیستان به فصل گیرکردگی و اسارت برمیگردد و باید بهخاطر آوریم که ما در آن اسارتها به نوعی به اضطراب کهن تسلیم میشویم: میترسیم که مسخره شویم، تنها بمانیم، با صورت به زمین بیفتیم و مواردی از این دست. همه ما این ترسها را داریم، اما در عمق وجودمان هنوز آن ندا و دعوتها وجود دارد. چند استعداد نادیده گرفته شدهاند، از چند فرصت صرفنظر شده و با منطق و توجیهگرایی از خطر دوری کردهایم؟ ما در هر یک از آن لحظات توجیه، به تعویق انداختن و انتخاب مسیر انحرافی، به روح خود پشت کردهایم.
Zohreh
روانرنجوری را در نهایت باید رنج روحی دانست که هنوز معنای خود را نیافته است.
Zohreh
افلاطون استدلال کرد که ما همه "دانا" به دنیا میآییم، اما فرسودگی از زندگی روزمره آن دانش را میفرساید.
Zohreh
ما باید قبل از رسیدن به احساس بهتر، خطر احساس بدتر را به جان بخریم و مجبوریم آسایش درماندگی اسارت را به خطر بیندازیم.
Zohreh
ما مجبوریم که به مکان ترس برویم، تا بزرگ شویم، تا زندگی خود را از تمام دیوارهای دفاعی تدارک دیده شده ـ که در میان آنها انکار، تکرار و توجیه همدست هستند ـ آزاد کنیم.
Zohreh
فرهنگ ما فرهنگی است که هدف عمدهاش پرت کردن حواس است، اما پرت کردن حواس از چه چیزی؟ عمق ژرفای وجودی ؟ پیشروی فرآیند پیری، ناتوانی و مرگ؟ اضطراب عمیق روحی که راهش را گم کرده است؟ بله همه اینها و بیشتر. حواسپرتی و مسیر انحرافی یعنی میتوانیم به اینترنت، سرگرمی، مجادله و تصویرها و جهانبینیهای جذاب متصل بمانیم و دیگر در خانه ذهن ساکن نباشیم، یا میتوانیم یک عمر با بیحس کردن خود زندگی کنیم. کار بیش از حد، مواد مخدر و الکل، جهانبینیهای دستوری، علتهای اجبارکننده، که نمیگذارند صدای خاموش روح درون را بشنویم.
Zohreh
بسیاری از افرادی را که بیش از همه در تاریخ تحسین میکنیم، زندگی پر رنجی داشتهاند، اما ما به آنها احترام میگذاریم، زیرا آنها به یک حقیقت خدمت کردهاند. آنها رسالت خود را به شیوهای زیستهاند که همه ما به آن دعوت شدهایم.
Zohreh
وقتی راهی که در آن هستیم برای روحمان مناسب است، انرژی در همان راه است. وقتی آنچه را که انجام میدهیم برایمان نامناسب است، میتوانیم موقتاً انرژی را در خدمت به رسیدن به اهداف به حرکت در آوریم و اغلب هم باید چنین کنیم، اما در طول زمان چنین تحرکی به تحریکپذیری و زودرنجی، خشم، فرسودگی و انواع نشانهها منجر خواهد شد. وقتی آنچه انجام میدهیم، برایمان مناسب است، عملکرد احساس، ما را پشتیبانی میکند.
Zohreh
از کجا بدانیم کدام کار برایمان خوب است؟ خب، بدن میداند، احساسات عمیقمان میدانند، روان میداند و هر یک عقیده خود را بیان میکنند، حتی وقتی از کودکی آموختهایم از این پیامهای مداومی که از اعماق وجودمان میآید فرار کنیم. پس، تلاش برای این بازپسگیری معمولاً باید با تجربه ناهماهنگی درونی، تعارض بیرونی و گاهی دلشکستگی و فقدان آغاز شود.
Zohreh
نود درصد از ترسی که ما را اسیر میکند، از تاریخچه روانشناختی ما ناشی میشود.
Zohreh
کارِ تبدیل شدن به یک انسانِ تحولیافته متشکل از سه بخش است. روانشناسی میتواند به ما بینش بدهد، اما پس از آن قابلیتهای اخلاقی فرد مهم میشوند: شجاعت و پایداری. بنابراین، فرد پس از اینکه بالقوه به خودآگاهی رسید و به بینشی دست یافت، از اینکه ماهیت آن وضعیت دشوار واقعاً چیست، باید شجاعت زیستن با آن را با تمام قدرتهای تنبیهکنندهاش در جهان واقعی بهدست آورد و این کار را در طول زمان در مواجهه با تضاد، هم بیرونی و هم درونی انجام دهد.
Zohreh
یافتن اقتدار شخصی مستلزم دو چیز است: بررسی و غربالگری امور درون و زیستن شجاعانه و پیوسته چیزی که پیدا میکنیم.
Zohreh
اگر فقط میدانستیم چه چیزهایی به افرادی که تحسینشان میکنیم انگیزه داده، تسخیرشان کرده و تحت فشار قرار داده است، شاید واقعاً دیگر خواستار زندگی آنها نبودیم.
Zohreh
هر بار والدین با خوشنیتی از من پرسیدهاند برای اینکه فرزندم به نااُمیدیها و مصائب زندگی دچار نشود، چه باید بکنم، پاسخ دادهام: "کاری از دست شما بر نمیآید، زیرا آنها باید زندگی خود را امتحان کنند، اشتباهات خود را مرتکب شوند و تا جایی که میتوانند از آنها بیاموزند." و وقتش که برسد، این تجربه دردناک به یک کارگاه آهنگری تبدیل میشود که در آن ابزار لازم برای آغاز یک سفر اصیلتر ساخته میشود؛ یعنی اگر فرد کار لازم برای آموختن آنچه را که باید بیاموزد، انجام دهد.
Zohreh
اگر روح نداشتیم، یعنی ارگان معنا نداشتیم، سازگاریها و تطبیقهایمان به واقعیت ما تبدیل میشد، اما روح اعتراض میکند و اعتراض خود را از طریق جسممان، خوابهای آشفته، حملات عاطفی و هیجانیمان، مانند افسردگی یا خوددرمانی به شکل انواع اعتیادها و تلاش برای بیحس کردن خود نشان میدهد.
Zohreh
ما به ازای هر فعالیتی که در بیرون از خود کم میکنیم، با دعوتهای بیشتری برای آمیختن بیشتر با روح درون خود روبهرو میشویم. خودِ این فرآیند به تنهایی برای ما معنا، رشد و انعطافپذیری روح را به ارمغان میآورد؛ در غیر این صورت باید یک زندگی پیوسته در تبعید را ادامه دهیم.
Zohreh
حجم
۱۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۱۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
قیمت:
۷۱,۰۰۰
۴۲,۶۰۰۴۰%
تومان