بریده‌های کتاب ترانه ها
کتاب ترانه ها اثر ابوسعید ابوالخیر

کتاب ترانه ها

گردآورنده:احمد شاملو
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۸ رأی
۴٫۳
(۸)
افسوس که نامه جوانی طی شد وآن تازه بهار زندگانی دی شد! حالی که ورا نام «جوانی» گفتند، معلوم نشد که خود کی آمد، کی شد!
مادربزرگ علی💝
ای بس که نباشیم و... جهان خواهد بود! نه نام ز ما و نه نشان خواهد بود. زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل؛ زین پس که نباشیم، همان خواهد بود!
مادربزرگ علی💝
آن روز که چشمان تو در من نگریست خلقی، به هزار دیده، بر من بگریست. هر روز هزار بار در عشق توام می‌باید مُرد و باز، می‌باید زیست.
مسلم عباسپور
من بنده عاصی‌ام؛ رضای تو کجاست؟ تاریک‌دلم؛ نور و صفای تو، کجاست؟ بر من تو بهشت اگر به طاعت بخشی این «مزد» بُوَد؛ لطف و عطای تو کجاست؟
احسان
ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی. یا کز پس صد هزار سال، از دل خاک چون سبزه امید بردمیدن بودی!
محمد مهدی افشاری
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟ وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه؟ پر کن قدح باده! که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه!
:)
گفتم: «چشمم»، گفت: «به راهش می‌دار!» گفتم: «جگرم»، گفت: «پر آهش می‌دار!» گفتم: «دل من»، گفت: «چه داری در دل؟» گفتم: «غم تو»، گفت: «نگاهش می‌دار!»
:)
در دیده به جای خواب، آب است مرا زیرا که به دیدنت شتاب است مرا گویند: «بخواب تا به خوابش بینی» ای بی‌خبران! چه جای خواب است مرا؟
:)
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا خالی و پر کرد ز دوست. اجزای وجودم همه را دوست گرفت نامی است ز «من» بر من و باقی همه «او» است.
غریو دیو توفان
آن روز که چشمان تو در من نگریست خلقی، به هزار دیده، بر من بگریست. هر روز هزار بار در عشق توام می‌باید مُرد و باز، می‌باید زیست.
:)

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

صفحه قبل
۱
۲
...
۱۵صفحه بعد