بریدههایی از کتاب جزء از کل
۳٫۸
(۹۱۹)
من بهتون میگم اون بیرون چه خبره: یه مشت برده که عاشق آزادییی هستن که به خیال خودشون دارن. ولی اونا خودشون رو به شغلشون زنجیر کردهن، یا به یه مشت بچهای که پس انداختهن. اونا هم زندانیان، فقط خودشون خبر ندارن
lonelyhera
«خندهداره که باید برای دکتر و وکیل شدن آموزش ببینین ولی برای پدر و مادر شدن، نه. هر هالویی میتونه پدر و مادر بشه، حتا لازم نیست تو یه سمینار یهروزه شرکت کنه. تو سایمون، تو هم اگه بخوای میتونی فردا بابا بشی
سیویل
مذاکره با خاطرات کار آسانی نیست: چهطور میشود بین آنهایی که نفسنفس میزنند تا بازگو شوند و آنهایی که تازه دارند پا میگیرند و آنهایی که هنوز هیچی نشده چروک خوردهاند و آنهایی که کلام آسیابشان میکند و تنها گردی ازشان باقی میماند انتخاب کرد؟
feri
از من بشنوید، آدمیزاد را فقط وقتی تنها است میشود تحمل کرد.
Mahdie
اگر کسی نباشد که بشنود، فرو افتادن یک درخت صدا ندارد
Mahdie
حق با بوداییها است. آدمهای گناهکار به مرگ محکوم نمیشوند، به زندگی محکوم میشوند.
Fatemeh
ولی من میگویم اگر یک انسان به چیزی کودکانه بخندد و تنش از لذت گرم شود، چه اهمیتی دارد این لذت حاصل از یک اثر هنری والا باشد یا بازپخش سریال کمدی طلسمشده از تلویزیون؟
هرمس
پرسیدم «چرا اینقدر از پولدارها بدت میآد؟»
چشمان سبزش را باریک کرد و گفت «چون هر چی فرصته مال اونهاست. چون وقتی فقرا دارن جون میکنن اونها از دمای استخرشون شکایت دارن. چون وقتی آدمهای معمولی دچار مشکل میشن قانون دهنشون رو سرویس میکنه ولی وقتی پولدارها مشکلدار میشن قانون بهشون حال اساسی میده.»
mhmab9776
احساس کسی را داشتم که از شهربازی بیرون میرود بدون اینکه سوار هیچکدام از وسیلهها شده باشد.
هرمس
آدمها در جعل خوشی استادند. میشود گفت برایشان یک جور طبیعت ثانویه است، مثل گشتن دنبال سکه در تلفن عمومی بعد از تلفن کردن.
reyhan
اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتهٔ هیچوقت برای برگشت دیر نیست. حتا اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه باید برگردی. نگو راه برگشت طولانی و تاریکه. نترس از اینکه هیچی به دست نیاری.
reyhan
داشت سبکسنگینم میکرد. زیادی سبک بودم.
Astronaut
به کسی که تازه از جهنم برگشته چه باید گفت؟ «به اندازهٔ کافی برات داغ بود؟»
الوار خمیده ی انسانیت
اگر اسم بیمهٔ عمر بیمهٔ مرگ بود، هیچکس آن را نمیخرید.
Rosa
مردم همیشه به خاطر باهوش بودنم باهام بدرفتاری کردهن، میگفتن: مارتین تو خیلی باهوشی، خیلی با هوشت فخر میفروشی، زیادی بهش مینازی. من لبخند میزدم و فکر میکردم دارن اشتباه میکنن. یه آدم چهطوری میتونه زیادی باهوش باشه؟ شبیه زیادی خوشقیافه بودن نیست؟ یا زیادی پولدار بودن؟ یا زیادی خوشحال بودن؟ چیزی که نمیفهمیدم این بود که مردم تفکر نمیکنن، تکرار میکنن. تحلیل نمیکنن، نشخوار میکنن. هضم نمیکنن، کپی میکنن. اون وقتها یهذره میفهمیدم که برخلاف حرف بقیه، انتخاب بین امکاناتِ در دسترس فرق داره با اینکه خودت برای خودت تفکر کنی. تنها راه درست فکر کردن برای خودت اینه که امکانات جدید خلق کنی، امکانهایی که وجود خارجی ندارن.
mortaza nazari
قبول، نمیشود برای خوشبختی در زندگی برنامهریزی کرد ولی این امکان وجود دارد که بعضی اقدامات را برای جلوگیری از بدبختی انجام داد، نمیشود؟
~زِبی
«گوش کن جسپر. غرور اولین چیزیه که باید تو زندگی از شرش خلاص بشی. غرور برای اینه که حس خوبی نسبت به خودت داشته باشی. مثل این میمونه که کُت تن یه هویج پلاسیده کنی و ببریش تئاتر و وانمود کنی آدم مهمیه. اولین قدمِ آزاد کردن خود، رهایی از احترام به خوده. میفهمم چرا برای بعضیها مفیده. اگه کسی همهچیزش رو از دست بده هنوز میتونه غرورش رو داشته باشه. برای همینه که به فقرا اسطورهٔ شریف بودن اعطا شده، چون قفسهها لخت بودن. به حرفم گوش میدی؟
Mahdie
سخت است برنده بهنظر آمدن وقتی کاملاً مشخص است بازندهای، ولی بههرحال ژست اهمیت دارد.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
از ورق سفید خوشم میآید، من را در رودربایستی پر کردنش میگذارد.
Astronaut
خائنانهترین خیانتها آنهایی هستند که وقتی یک جلیقهٔ نجات در کمدت آویزان است، به خودت دروغ میگویی که احتمالاً اندازهٔ کسی که دارد غرق میشود نیست. اینجوری است که نزول میکنیم و همینطور که به قعر میرویم، تقصیر همهٔ مشکلات دنیا را میاندازیم گردن استعمار و کاپیتالیسم و شرکتهای چندملیتی و سفیدپوست احمق و امریکا، ولی لازم نیست برای تقصیر اسم خاص درست کرد. نفع شخصی: ریشهٔ سقوط ما همین است
علی
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
۷۳,۵۰۰۵۰%
تومان