بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لبخند مهتاب | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب لبخند مهتاب

بریده‌هایی از کتاب لبخند مهتاب

ویراستار:عطیه طائب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۶۶ رأی
۳٫۹
(۶۶)
همهٔ ما روزی کسی مثل خودمان را در شرایط یکسان ملاقات می‌کنیم.
Book
گاهی انسان در مکان و زمان اشتباهی قرار دارد.
Book
چهارشنبه، ۱۹ نوامبر ۱۹۴۷. بعضی از تاریخ‌ها برای همیشه در حافظهٔ انسان حک می‌شوند و زمانی که آنها را به یاد می‌آورد، لبخندی از دلتنگی بر چهره‌اش نقش می‌بندد.
hamid
خیلی عجیب است که فاصله گاهی عزیزترین خاطرات را پاک می‌کند
hamid
تخیل دو سو دارد؛ می‌تواند ما را به مکان‌هایی پر از احساسات عمیق ببرد و شادمانه تا ابد آنجا بمانیم، همچنین می‌تواند ابتدایی‌ترین و دلخراش‌ترین ترس‌هایمان را آشکار کند.
hamid
حرف‌های خاص گاهی آیندهٔ ما را می‌سازند و اثرشان مثل خالکوبی همیشه ماندگار است.
Book
ژاک همیشه غمگین شدنم را درک می‌کرد و مرا در آغوش می‌گرفت. او انسان بزرگِ آن روزهای زندگی‌ام بود.
Book
رؤیاهای کودکان دست‌نخورده است و هنوز افکار منفی سراغشان نیامده است.
Book
با اشتیاق زندگی کنید و هرگز در جست‌وجوی پناه بردن به ناامیدی نباشید.
Book
وقتی کشیش مرا در آغوشِ مادرم گذاشت، فریادم قطع شد، چون چشمهٔ نومیدی ناگهان خشک شد. به‌نوعی حس کردم مادرم دوستِ من است
Book
به‌طرف کشیش، که درست پشت سرش ایستاده بود، برگشت و با لحنی تحقیرآمیز گفت: «حالا دیگه مال توئه. با یاوه‌گویی‌هات دعاش کن!»
Book
من از واقعیت غم‌انگیز دنیای اطراف به سرزمین بی‌پایان تخیلم پناه می‌بردم و این شیوهٔ همیشگی‌ام بوده است.
hamid
قلبم در برابر هر نوع نفرتی مقاوم بود
hamid
رئیسشان تفنگش را بالا برد و ضربه‌ای به صورت ژاک زد. بینی‌اش پر از خون شد. ژاک به مهاجمش خیره شد. گیج شده بود. به‌نظر می‌رسید از این‌همه ظلم و بی‌رحمی تعجب کرده است. این حس او با رفتار ظالمانه‌ای که خودش بعد از مرگ پدرم با ما داشت در تضاد بود. همهٔ ما روزی کسی مثل خودمان را در شرایط یکسان ملاقات می‌کنیم.
hamid
برادرم، ژاک، که اکنون به مقام فرماندهی ارتقا یافته بود، به‌مراتب بدتر از پدرم شد. او همیشه کمترین کار را انجام می‌داد. ژاک با سن کمی که داشت، فهمیده بود با کار کردن نمی‌توان حکمرانی کرد، بلکه باید بر دیگران تسلط روانی داشت. بعضی از آدم‌ها مثل باد مدام تغییر می‌کنند و رفتارشان را برای رسیدن به منافع خود تغییر می‌دهند. ژاک یکی از این افراد بود.
hamid
این سرنوشت بود یا شانس؟ نمی‌توانستم بگویم. سفر طولانی زندگی اسرار فراوانی دارد و ما هرگز به رازهای آن پی نخواهیم برد.
hamid
آیا می‌فهمید که زندگی کوتاه‌تر از آن است که احساساتمان را به گور ببریم؟
hamid
یکی از آنها زانو زد و کلاهش را برداشت و روی سرم گذاشت. با لبخند گفت: «حالا تو هم ملوان شدی.» این جملهٔ ظاهراً معمولی سال‌ها در ذهنم مدام طنین می‌افکند. حرف‌های خاص گاهی آیندهٔ ما را می‌سازند و اثرشان مثل خالکوبی همیشه ماندگار است.
hamid
چیزی که در مورد گذر زمان عجیب است این است که درحالی‌که پوست میوه را تجزیه می‌کند، هستهٔ آن را نیز تطهیر می‌کند. با خود فکر کردم جوانی چیز زیبایی است، اما پیری چشمهٔ دانش، حکمت و خاطرات است. انسان زمانی که کودک است، دوست دارد زود بزرگ شود و زمانی که پیر می‌شود، دوست دارد دوباره کودک شود. بر این باورم که بشریت از همان ابتدا در یک تناقض خلق شده است و هیچ منطقی برایش وجود ندارد.
mary
تجربه به انسان می‌آموزد قدر چیزهایی را که دارد بداند.
mary

حجم

۲۲۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۲۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰
۳۰%
تومان