کتاب حسن صباح خداوند الموت

جز محو کردن ارادی که اهل باطن هستند

فداییان مطلق به‌ظاهر دشمنان فرقهٔ باطنیه را برای اینکه مخالف با کیش آنها هستند می‌کشتند. اما در معنی آنها را به سبب مخالفتی که با اقوام ایرانی می‌کردند و می‌خواستند که سلطهٔ مادی و معنوی عرب بر ایران ادامه یابد از بین می‌بردند. هر فدایی موقعی که شمشیر یا خنجر خود را فرو می‌آورد تا یک نفر را به قتل برساند، می‌دانست آن را برای حریت اقوام ایرانی فرود می‌آورد و هدفش این است که ایران از سلطهٔ مادی و معنوی عرب رهایی یابد.

ناچار شدند جسد ار از دار پایین بیاورند و

ولی چون گفته بود جلال‌الدوله گزارش مربوط به شرف‌الدین طوسی را برایش بفرستد حاکم نیشابور مجبور شد وصول دستور خواجه نظام‌الملک شکیبایی را پیشه سازد.

همچنین وقتی مشاهده کند که مردی از جنگ نمی‌ترسد و از حریف سلحشور نمی‌هراسد و از دیدن حیوانات وحشی مانند پلنگ و شیر بیمناک نمی‌شود، طبیعی است که او را مطلق بدانند.

جعفر خوری گفت ای معلم بزرگ ما نزد تو آمده‌ایم تا بگوییم استاد ما شیخ یوسف بن صباغ آرزو دارد که به دست تو وارد فرقهٔ باطنیه شود و

اگر مشاهده کنند که اغیاری حضوری ندارند

محصل جواب داد فرض کنیم که شرف‌الدین طوسی ملحد باشد، آیا تو خیال می‌کنی

جلال‌الدوله گفت خواه نظام‌الملک اینجا حضور ندارد تا بشنود

جلال‌الدوله گفت خواه نظام‌الملک اینجا حضور ندارد تا بشنود