بریدههایی از کتاب مدهآ
۴٫۰
(۵۱)
نیکبختیِ هیچ میرایی پایدار نیست. اگر بخت یار باشد، شایدکه داراییِ تو از همسایهات بیشتر باشد، اما هرگز از او نیکبختتر نیستی.
s.h
به ابلهان راهی نو بنما، آنگاه به تو به چشم نادانی بیثمر مینگرند؛ و آن دانایانِ دهر که برتریِ تو را میبینند از تو بیزار میشوند
ali73
من در دوستی مهربانترینم، اما در دشمنی سهمناکم. زیرا در این جهانْ سرفرازی از آنِ چنین کسانیست.
کاربر ۴۵۶۰۹۳۳
اگر ما این واقعیت را جدی بگیریم که مدهآ بدلی از یک زنِ «واقعی» است، به عبارت دیگر، یک بازیگر پشت نقاب زنانه است، میتوانیم بر این واقعیت تأکید کنیم که او اصلاً زن نیست. او یک «دیگریِ» افراطی است.
کاربر ۴۵۶۰۹۳۳
خطاکاران و نادانان! این است تنها نام شایسته برای آن گذشتگانی که آوازهایی سرودند که شادیِ زندگی را به جشنها و مهمانیها و بساط شادخواری آوَرَد، اما هیچگاه نغمه یا چنگی خوشنوا نیافتند تا غمهای ملالآور آدمی را از دل ببرد، غمهایی که مرگآورند و کاشانهها را ویران میسازند؛ و چه موهبتی از آنِ آدمیان میشد اگر برخی از این نغمهها، ناخوشان را درمان میکرد!
کاربر ۳۷۱۲۳۳۸
من در دوستی مهربانترینم، اما در دشمنی سهمناکم. زیرا در این جهانْ سرفرازی از آنِ چنین کسانیست.
Mitir
مدهآ: باشد که هرگز از آنِ من نباشد... سعادتی که زخم میزند، آن خوشی که روحم را میآزارد.
Mitir
در چشم من، جنگیدن در سه میدان نبرد از زادن یک فرزند خوشایندتر است.
Mitir
در چشمان آدمیان، دادگری نیست؛ آنگاه که کسی را که هیچگاه بدانان آسیبی نرسانده است میبینند، از او بیزار میگردند، بیآنکه از درون او باخبر باشند.
Mitir
خطاکاران و نادانان! این است تنها نام شایسته برای آن گذشتگانی که آوازهایی سرودند که شادیِ زندگی را به جشنها و مهمانیها و بساط شادخواری آوَرَد، اما هیچگاه نغمه یا چنگی خوشنوا نیافتند تا غمهای ملالآور آدمی را از دل ببرد، غمهایی که مرگآورند و کاشانهها را ویران میسازند؛ و چه موهبتی از آنِ آدمیان میشد اگر برخی از این نغمهها، ناخوشان را درمان میکرد!
Mitir
آه خانه و سرزمین پدری، من به خدایان نماز میبرم، باشد که هرگز، هرگز، بیسرزمین نباشم. بیآن، زندگی دردناک، اندوهبار و سراسر نومیدیست که آدمی تاب آن ندارد. اگر این باشد، بگذار بمیرم و این زندگی را بهپایان رسانم. هیچ مصیبتی بدتر از بیوطنی نیست.
آرمان
مدهآ: زنان کورَنت، بر من خرده مگیرید، از این کاخ بیرون میآیم. میدانم که فخرفروشیْ بُهتانی معمول است که بهیکسان به گوشهگیر و پُرکار میزنند. و گوشهگیر که زندگی آرام را برمیگزیند، بدنامتر میشود: آنها کمنیرو و کمدلاند. در چشمان آدمیان، دادگری نیست؛ آنگاه که کسی را که هیچگاه بدانان آسیبی نرسانده است میبینند، از او بیزار میگردند، بیآنکه از درون او باخبر باشند. یک بیگانه باید خود را با شهروندانی که با آنها زندگی میکند سازگار کند. شهروندِ بسیار خودسر یا بینزاکت را سرزنش میکنند تا یارانش را نرنجاند. من هم چنین کسانی را سرزنش میکنم... اما این مصیبت ناگهانی که بر من رفته دل مرا شکسته است.
mahta maghsoudi
عشقهای کهنه سستتر از عشقهای نواَند
علی دائمی
حجم
۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰۳۰%
تومان