شما زنان بر این باورید که اگر در عشقْ بختْ یارتان باشد، در همهچیز یارتان است؛ اما اگر در آن عشقْ بد آورید، زیباترین چیزها را زشت میبینید.
mehrnaz
استاد: عشقهای کهنه سستتر از عشقهای نواَند
mehrnaz
آه زئوس، چرا، آه، چرا به میرایان آموختی که زر را از مس جدا سازند، اما در تن مردان نشانهای نیست که بدان از دلِ پوسیدهشان خبردار شویم؟
آروین
زن در بسیار جاها آفریدهای ترسوست، که دلِ ستیزه ندارد و چشمش بر رویینه خیره میماند؛ اما اگر در عشق بر او ستم کنند، دلی مرگآورتر از دل او نیست.
samarium
من خوب میدانم تا برق خشمش کسی را خاکستر نکند، آتش غضبش فرونمینشیند. باشد که دشمنانش طعمهٔ این خشم گردند، نه آنانی که دوستشان میدارد!
مرضیه
میدانم که فخرفروشیْ بُهتانی معمول است که بهیکسان به گوشهگیر و پُرکار میزنند. و گوشهگیر که زندگی آرام را برمیگزیند، بدنامتر میشود
نورا
در چشم من، جنگیدن در سه میدان نبرد از زادن یک فرزند خوشایندتر است.
نورا
دایه: آه کودکان، میبینید پدرتان چه اندازه به شما عشق میورزد؟ چون او ارباب من است، خواستار مرگش نیستم اما او دشمن آنانی شده که باید دوستشان بدارد.
مرضیه
مدهآ: باشد که هرگز از آنِ من نباشد... سعادتی که زخم میزند، آن خوشی که روحم را میآزارد.
جیسون: تو میدانی چگونه دعایت را دگرگون کنی تا خردمندتر بنمایی؟ «باشد که من چیزهای سودمند را دردناک نبینم، باشد که خوشبختی را تیرهروزی نبینم.»
نورا
من در دوستی مهربانترینم، اما در دشمنی سهمناکم. زیرا در این جهانْ سرفرازی از آنِ چنین کسانیست.
مرضیه