بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسکی روی شیروانی‌ها | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسکی روی شیروانی‌ها

بریده‌هایی از کتاب اسکی روی شیروانی‌ها

نویسنده:رسول یونان
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۲۳ رأی
۴٫۰
(۲۳)
زندگی ایستادن در برابر بادها نیست کنار آمدن با بادهاست
یك رهگذر
زیبایی و زیبایی‌ات محتاج هیچ نگاهی نیست این بی‌دلیل زیبا شدن دلیل زیبای زندگی توست!
یك رهگذر
زمان می‌گذرد مثل باد و باد گل‌هایم را یک‌یکی می‌چیند اما تو هیچ کاری نمی‌کنی! فقط مات و غمگین به تماشا نشسته‌ای... دلیل ماندنت را تازه می‌فهمم تو تنهایی منی که با منی!
یك رهگذر
چشم‌هایم بارانی‌ست در حسرت تو
یك رهگذر
رفتن علت نیست معلول تمام ماندن‌هایی‌ست که گوشهٔ اتاق فرسوده می‌شوند
یك رهگذر
شعری به من نزدیک می‌شود و دور نزدیک می‌شود و دور نزدیک دور مثل تو مثل دریا باز کاغذ در برابرم سفید می‌ماند!
یك رهگذر
چمدانم را می‌بندم بی‌هیچ دلهره‌ای دیگر نه این درخت توت می‌تواند مانع شود و نه این آفتابِ لنگرانداخته در پنجره‌ها وقتی تو نباشی چه‌قدر راحت می‌شود از این‌جا رفت.
یك رهگذر
دیگر منتظر کسی نیستم هر که آمد ستاره از رویاهایم دزدید هر که آمد سفیدی از کبوترانم چید هر که آمد لبخند از لب‌هایم برید منتظر کسی نیستم از سر خستگی در این ایستگاه نشسته‌ام!
یك رهگذر
گاه رسیدن به مقصد رسیدن به آغاز ناامیدی‌هاست دعا می‌کنم این راه زود به آخر نرسد وگرنه می‌میرد این لاک‌پشت پیر گاه ادامهٔ راه، ادامهٔ زندگی‌ست.
13
نه درختان کج روییده‌اند نه ساختمان‌ها کج شده‌اند فقط تو زمین خورده‌ای تو زمین خورده‌ای و سرت گیج می‌رود... مرگ را بپذیر! نظم دنیا تو را کنار گذاشت.
13
تنهایی تاریکی و ناگهان شکسته شدن آزارم می‌دهد درختی در خواب‌هایم گیر کرده از دهکده‌ای که گاه‌وبی‌گاه از شب‌هایم می‌گذرد.
13
شعری به من نزدیک می‌شود و دور نزدیک می‌شود و دور نزدیک دور مثل تو مثل دریا باز کاغذ در برابرم سفید می‌ماند!
13
دیگر منتظر کسی نیستم هر که آمد ستاره از رویاهایم دزدید هر که آمد سفیدی از کبوترانم چید هر که آمد لبخند از لب‌هایم برید منتظر کسی نیستم از سر خستگی در این ایستگاه نشسته‌ام!
13
ببین چه‌قدر آسان کبوتران در خود فرود می‌آیند و از خود اوج می‌گیرند.
721
شهر در خواب و کوچه‌ها مثل راهروهای زندان به‌نظر می‌رسند همه‌چیز دلهره‌آور است این‌گونه که تاریکی در اشیا نفوذ می‌کند فردا خورشید روز پُرکاری خواهد داشت.
721
از قصه‌های تپهٔ خاکستری ای پرندهٔ مهربان خیلی دیر آمدی! این تک‌درخت خشک دیگر حضور تو را نمی‌فهمد پرواز کن برو!
721
از قصه‌های تپهٔ خاکستری ای پرندهٔ مهربان خیلی دیر آمدی! این تک‌درخت خشک دیگر حضور تو را نمی‌فهمد پرواز کن برو!
721
دریا گاه از یک اسب شروع می‌شود از اسبی خیس در کوچه و کوه گاه از تخم عقاب سر برمی‌آورد در یک پرنده‌فروشی گاه هر چیزی می‌تواند از هر چیزی شروع شود روی برف قدم می‌زنم و به بهار می‌اندیشم پرنده‌ای سفید با گلی زرد در منقار از بالای سرم می‌گذرد.
721
در این دنیا همه پیر می‌شوند اما هیچ‌کس مثل دیگری پیر نمی‌شود هیچ‌کس مثل ما پیر نمی‌شود ما با شنیدن یک آواز غمگین و عاشقانه در کافه‌ای سرِ راهی پیر شدیم!
:)
آدمی بودن غم‌انگیز است وقتی هوای آسمان به سرت بزند و بال نداشته باشی ببین چه‌قدر آسان کبوتران در خود فرود می‌آیند و از خود اوج می‌گیرند...
:)

حجم

۴۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۴۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۳,۵۰۰
۱۱,۷۵۰
۵۰%
تومان