«تو زیادی رو جزئیات گیری، از کاه کوه میسازی، همینه که زندگیت رو به باد داده.»
پویا پانا
تو را کجای این دنیا جا دهم، درحالیکه خودم دارم از آن فرار میکنم.
پویا پانا
دیری نمیپاید که اندیشه خواهی کرد و رنج خواهی کشید.
خواهی دید که باید بزرگ شد و ناامید شد. باید دستهایی را فشرد، صورتهایی را بوسید که کمکم وقتی در آغوششان میگیریم، شروع میکنند به چرک کردن، بو گرفتن، به فنا رفتن.
این دنیای ماست که ما را میسازد. شاید ما نقش مهمی در ساختن آن نداشته باشیم. چیزی از آن نمیدانم و دیگر هم نمیخواهم از آن سر دربیاورم.
پویا پانا
درد هرچیزی را از زیبایی تهی میکند.
پویا پانا
حافظهمان گودالی است که جنازههای زیادی در آن انباشته شده. لبریز است از بدنهایی بیجان.
پویا پانا