بریدههایی از کتاب خودشناسی
نویسنده:آلن دوباتن
مترجم:محمدهادی حاجیبیگلو
انتشارات:انتشارات پندار تابان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۱۱۸ رأی
۳٫۶
(۱۱۱۸)
این جریان سیال و پرسرعت را میتوان به تدریج رام کرد، قدرت سیلابیِ آن را گرفت، آن را به سوی جویبارهای روانتر هدایت کرد و به چیزهایی تبخیرش کرد که کمتر دلهرهآور باشند. وقتی اضطرابهایمان به نحوی روشمند نظم و ترتیب بیابند و به آنها پرداخته شود، بیاعصابیمان نیز به طور کلی افول خواهد کرد.
بایستی با اضطرابهایمان شاخ به شاخ شویم؛ باید خودمان را مجبور کنیم که تصور کنیم اگر پیشگوییهای بدشگون و فاجعهآمیزِ این اضطرابها واقعاً رخ دهند، چه اتفاقی خواهد افتاد: اگر هر آنچه در ما احساس نگرانی مبهم ایجاد میکند واقعاً پیش بیاید، چه بر سرمان خواهد آمد؟ کدام خطرها واقعی هستند؟ چطور ممکن است که وقتی همه چیز در هم پاشیده است، کماکان حال ما خوب باشد؟ بازی کردن با وخیمترین وقایع، یکی از بهترین راهها است که یک نگرانی آزارنده را بالاخره خنثی کنیم. بایستی با بدترین نگرانیهایمان تک به تک روبهرو شویم تا دریابیم که اکثرشان چندان ناظر به هیچ خطر جدیای نیستند.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
طی جلسهٔ تعمق فلسفی، باید به همه اضطرابهایمان فرصت بدهیم که خودشان را درک کنند؛ زیرا سه چهارم پریشانیهای ما ناشی از این نیست که چیزهایی نگرانکننده وجود دارند، بلکه ناشی از آن است که به نگرانیهایمان فرصت لازم و کافی نمیدهیم که درک شوند و بدین ترتیب خنثی گردند. صرف این که به اضطرابهایمان گوش فرا دهیم باعث میشود قدری از شدتشان کاسته شود.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
طی جلسهٔ تعمق فلسفی، باید به همه اضطرابهایمان فرصت بدهیم که خودشان را درک کنند؛ زیرا سه چهارم پریشانیهای ما ناشی از این نیست که چیزهایی نگرانکننده وجود دارند، بلکه ناشی از آن است که به نگرانیهایمان فرصت لازم و کافی نمیدهیم که درک شوند و بدین ترتیب خنثی گردند. صرف این که به اضطرابهایمان گوش فرا دهیم باعث میشود قدری از شدتشان کاسته شود.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
تعمق فلسفیمان را با این سؤال آغاز میکنیم: هم اکنون بابت چه چیزی اضطراب دارم؟
زندگی بسیار بیشتر از آن حدی نگرانکننده است که حاضر به پذیرش آن هستیم. ما مدام باید در جهانی نامطمئن مسیریابی و حرکت کنیم. ما اسیرانِ همیشگیِ هوسهای شانس و تقدیریم. در هر دقیقه از زندگی روزمره، رادارِ بیقرار ذهنمان در حال اسکنِ افق گسترده و نسبتاً مهآلود جهان است و مدام سرچشمههای جدیدی از عدم قطعیت و ریسک را کشف میکند؛
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
تعمق فلسفیمان را با این سؤال آغاز میکنیم: هم اکنون بابت چه چیزی اضطراب دارم؟
زندگی بسیار بیشتر از آن حدی نگرانکننده است که حاضر به پذیرش آن هستیم. ما مدام باید در جهانی نامطمئن مسیریابی و حرکت کنیم. ما اسیرانِ همیشگیِ هوسهای شانس و تقدیریم. در هر دقیقه از زندگی روزمره، رادارِ بیقرار ذهنمان در حال اسکنِ افق گسترده و نسبتاً مهآلود جهان است و مدام سرچشمههای جدیدی از عدم قطعیت و ریسک را کشف میکند؛
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
تعمق فلسفیمان را با این سؤال آغاز میکنیم: هم اکنون بابت چه چیزی اضطراب دارم؟
زندگی بسیار بیشتر از آن حدی نگرانکننده است که حاضر به پذیرش آن هستیم. ما مدام باید در جهانی نامطمئن مسیریابی و حرکت کنیم. ما اسیرانِ همیشگیِ هوسهای شانس و تقدیریم. در هر دقیقه از زندگی روزمره، رادارِ بیقرار ذهنمان در حال اسکنِ افق گسترده و نسبتاً مهآلود جهان است و مدام سرچشمههای جدیدی از عدم قطعیت و ریسک را کشف میکند؛
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
تعمق فلسفی باید در مواقعی از روز انجام شود که انتظار کار خاصی از ما نمیرود. برای مثال، شاید روی تخت یا مبل دراز کشیده باشیم، در حالی که قلم و دفتری به دست داریم. کلید ورود به تعمق فلسفی این سه پرسش مهم است:
هم اکنون بابت چه چیزی اضطراب دارم؟
هم اکنون بابت چه چیزی عصبانیام؟
هم اکنون بابت چه چیزی هیجان دارم؟
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
این رویکرد را تعمق فلسفی میخوانیم؛ رویهای که اساساً مبتنی بر این فرض است که بخش اعظمی از مشکلات ذهنیمان از افکار و احساساتی ناشی میشوند که گرهشان باز نشده، بررسی نشده و با دقت کافی به آنها توجه نشده است.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
بیوجه نبوده است که سقراط کل حکمت فلسفه را در یک دستور ساده خلاصه کرده است: خودت را بشناس. این به نظر هدفی بسیار عجیب و غریب است.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
احساسات و امیالی که واکاوی نشدهاند، به سادگی ما را به حال خود نخواهند گذاشت؛ آنان در وجودمان لانه میکنند و انرژی خود را به شکلی تصادفی به دیگر مسائل مجاور خویش میگسترانند. جاهطلبیای که خودش را نشناسد، به شکل اضطراب بروز میکند. حسادت به لباس کینه در میآید؛ عصبانیت به خشم تبدیل میشود؛ اندوه به تدریج به افسردگی میانجامد. اموری که انکارشان کردهایم، سیستم را تحت فشار و تنش قرار میدهند. دچار تیکهای مضر میشویم؛ مثل حرکات غیرارادی در صورت، ناتوانی جنسی، ناتوانی شغلی، اعتیاد به الکل یا علاقهٔ مفرط به پورنوگرافی. هر آنچه به اصطلاح «اعتیاد» ش میخوانیم، اساساً علایم احساسات بسیار دشواری است که هیچ راهی برای مدیریتش نیافتهایم.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
وقتی در آستانهٔ دچار شدن به احساسات غامض و دردناک قرار میگیریم، انتظارش هم میرود که نور آگاهی نیز دچار هراس شود و پرتو خویش را به جاهای دیگری بتاباند. این که نمیکوشیم عقبنشینیهای ذهنمان را دقیقتر واکاوی کنیم، برای این است که همواره به شدت در حال محافظت از خودتصویریمان هستیم تا بتوانیم کماکان تصور خوبی از خودمان داشته باشیم. اما گریز از وظیفهٔ دروننگری به این سادگی هم نیست. تقریباً هرگاه در کار دروننگری تعلل کنیم، هزینهٔ بالایی خواهیم پرداخت.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
چه بسا تصوراتی ضمنی اما نیرومند در ما شکل گرفته باشد بدین مضمون که هر که نتواند با کار کردن کنار بیاید، هر که درگیر ماجرایی عاشقانه بشود، یا هر که به دلیل طلاقی که سه سال پیش رخ داده کماکان عصبانی باشد، نمیتواند شخصی محترم (یعنی کسی که دستکم والدینش به وی عشق میورزند) محسوب شود. اکثر امیال جنسی ما هنوز هیچ جایگاهی در فهم متعارف ما از رفتار و شخصیت قابلاحترام نیافتهاند.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
شکنندگیِ عاطفی ما نیز در ناتوانیمان برای دروننگری نقش دارد. کثیری از امور ناخودآگاه چیزهایی بغرنجاند که از مواجههٔ رودررو و نزدیک با آنها روی برمیگردانیم.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
اما نباید خودمان را سرزنش کنیم که چرا چندان از ذهن خودمان سر در نمیآوریم. این معضل در خودِ معماری مغز ما ریشه دارد؛ زیرا مغز ما اندامی است که طی هزاران سال نه برای غربالگریِ صبورانه و دروننگرانهٔ ایدهها و عواطف، بلکه برای تصمیمگیریهای سریع و غریزی تکامل یافته است.
کاربر ۲۹۷۳۷۷۳
تعمق فلسفی قرار نیست به شکلی جادویی مشکلات را حل کند، بلکه از این جهت بسیار یاریمان میکند که موقعیتی فراهم میکند تا بتوانیم افکارمان را با وضوح بیشتری بشناسیم و به آنها نوعی نظم و ترتیب ببخشیم. بدین ترتیب ترسها، کینهها و امیدهایمان را راحتتر نامگذاری میکنیم و محتواهای ذهنمان کمتر ما را به وحشت میاندازند؛ آرامتر میشویم، کینههای کمتری در دل میپروریم و درباره هدف و مقصد زندگیمان ذهنیت روشنتری خواهیم داشت. بدین ترتیب، سرانجام فرصتی به این کار اختصاص میدهیم که خودمان را دستکم قدری بیشتر بشناسیم.
Arezuwishi
هر چیزی که در ما کنجکاوی برانگیزد یا باعث لذتی خاص شود، در حال ارائهٔ دادههایی ــ نسبتاً ناخوانا ــ درباره ما است، درباره چیز مهمی که در زندگیمان از قلم افتاده است یا کمتر از میزان لازم در زندگیمان وجود دارد. باید لحظهای درنگ کنیم تا متوجه جهتی شویم که، به شکل ناخودآگاه اما چه بسا به درستی، به سویش راهنماییمان کردهاند
Arezuwishi
احساس هیجان یکی از انواع عجیب تابلوهای راهنما است که مسیرهای جدیدی برای زندگی شغلی و زندگی شخصیمان به ما معرفی میکند.
Arezuwishi
بدین ترتیب، فردی که به وضوح حتی روحش از درونیات ما خبر ندارد به ما عشقی را نثار میکند که برایمان غیرقابلتحمل و ناآشنا است، ولی ما در نهایت به شکلی خودتخریبگرانه و البته ناخودآگاهانه او را دلسرد و مأیوس میکنیم.
محمد
مناسبی خودمان را دوست بداریم، که البته بایستی طی سالیان متمادی و عمدتاً در دوران کودکی در ما شکل گرفته باشد. ما نیازمند میراثی احساسی هستیم که خود را اساساً شایستهٔ عشق بدانیم، تا در برابر عواطفی که بعدها همسر آیندهمان نثار ما میکند بیحس نباشیم. اگر حد شایستهای از عشق به خویشتن وجود نداشته باشد، مهربانی دیگری را نیز همواره محبتی اشتباه یا ساختگی و حتی در برخی مواقع توهینآمیز میپنداریم؛ زیرا محبتشان از نظر ما به این معنا است که آنان اصلاً ذرهای ما را درک نکردهاند و درنیافتهاند که ارزیابی نسبی ما درباره چیزهایی که شایستهاش هستیم با آنان چقدر متفاوت است.
محمد
وقتی دچار فقدان عشق به خویشتن باشیم، ایجاد روابط عاشقانه تقریباً برایمان ناممکن میشود؛ زیرا یکی از الزامات اصلی برای قابلیت پذیرش عشق دیگری این است که تا ح
محمد
حجم
۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰۵۰%
تومان