بریدههایی از کتاب هوای من
۴٫۷
(۶۹)
«خدا گفته با هوای نفْست بجنگ؛ اگر نجنگی، دنیا و مردمش مجبورت میکنن که با خواهشها و امیال پستت بجنگی! اونوقت با بدبختی و بیچارگی تن به جنگ با نفْست میدی!»
حُسنیه'
زندگی خوشبخت، امام میخواهد.
بدون امام... میمانی که از کدام سو بروی...
ملجأ
دنیا خوشیاش چسبیده به ناخوشی، هنوز لبخند لذتی که بردی روی صورتت است که زجر سختی، ماتت میکند.
𝑲𝒂𝒕𝒆𝒃
درد انسان را شبیه خودش میکند؛ دردمند.
𝑲𝒂𝒕𝒆𝒃
باید بگذاریم جوانها با نفسشان بجنگند نه از کودکی هر کاری خواستند، هر چیزی خواستند فراهم شود... متوقع میشوند... خسته میشوند، تنبل و کسل میشوند...، راحتطلب میشوند... شهوتپرست میشوند و ...
آر-طاقچه
انسان حیوان نیست. صاحب فکر است. منبع اطلاعات بدرد نخور نیست. عقل دارد! راحتطلبی نیازش نیست! اگر نجنگد، میپوسد، خراب میشود، خراب میکند!
آر-طاقچه
راحتطلبی نیازش نیست! اگر نجنگد، میپوسد، خراب میشود، خراب میکند!
باید بگذاریم جوانها با نفسشان بجنگند نه از کودکی هر کاری خواستند، هر چیزی خواستند فراهم شود... متوقع میشوند... خسته میشوند، تنبل و کسل میشوند...، راحتطلب میشوند... شهوتپرست میشوند
...
انتخاب حقیقت، جرئتش بود در مدل زندگیاش...
أللَّھُـمَعَجِّلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج♡
گاهی حس میکردم مثل موسی آمدهام تا خدا را پیدا کنم، مثل عیسی آمدهام تا از هرچه آفت و بدی که به جانم افتاده خودم را خالی کنم. مثل محمد آمدهام تا شاید عاشق بشوم و راهی...
آیما
آرامش دو دنیا را اگر میخواهد باید تمام حواسش به خودش باشد و نفس خبیثش و الا که بر باد هواست تمام زندگیش
جعفری
انتخاب حقیقت، جرئتش بود در مدل زندگیاش...
جعفری
دوباره که سوار میشوم میگوید:
من دلم میخواد حسهای طرف مقابلم ناب باشه و تا حالا به کسی هم نگفته باشه، خودم هم همینو دوست دارم. زندگی شخصی رو، به شخص تقدیم کنم، نه به ده نفر تعارف کرده باشم. حتی نگاه محبتی رو هم میخوام فقط به کسی بندازم که میدونم محبتش رو خرج دهتای دیگه مثل من نکرده.
زهرا مظاهری
خلقت آدم است و... نفس و... عقل...
تا دم مَرگ هم تو هستی و جنگ بزرگ شهوتها و مقصدها...
هر کس مقصدش را گم کند پا در مرداب نفْس میماند... و کمکم فرو میرود.
هر کس عقلش حاکم باشد
مثل چشمه میشود.
میجوشد و جاری میشود.
برای پیروزی عقل
کمک یک انسان عاقل حرف اول را میزند.
انسان امام میخواهد.
زندگی خوشبخت، امام میخواهد.
بدون امام... میمانی که از کدام سو بروی...
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
اما تعریفی که از راه و روش زندگی میکرد برایم تازه بود. کاش یکسال به جای هندسه و جبر و دینی، یکی میآمد و از این حرفها برایمان میزد.
آر-طاقچه
ببین دنیا یه معادلهٔ یه مجهولی نیست. گیر شیرین افتادی راحتترین جنگته! بعدا گیر حسادتت میافتی... درس میخونی، استاد میشی، گیر شهرتت و وجههات میافتی... جلو و عقب همهش درگیریه... هزارمجهولیه زندگی. اگه بگم دخترخالهت رو حل کنی تمومه، حرف رایگان زدم... دارم میگم عمیقتر نگاه کن مصطفی! تو، اصل رو دلت بگیر. اول راهی... تازهتازه داره سختیها برات شروع میشه. فقط میتونم این امید رو بدم که هم تو قویتر از نفس و شیطونی، هم مطمئن باش تو
رآقمه
آرمانی حرف میزنی!
آرمانی عمل کردند که میشه ازشون حرف زد، خیال نیست که بترکه و تموم بشه. بوده، هست.
...
قبرستون برا مردههاست، اینا مثل الآن من و تواند، زندهان، نمیشه که زنده رو برد چال کرد کنار مرده، میارن وسط زندهها که وقتی حال آدمها خراب شد، یه حالی بهشون بدن...
الان حال تو خوبه؟
...
انتخاب حقیقت، جرئتش بود در مدل زندگیاش...
أللَّھُـمَعَجِّلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج♡
بدون امام... میمانی که از کدام سو بروی..
maedeh
حرص و بغض نگاهم میکند و دوباره عق میزند:
تو آبی دوست داری، پس... من آبی میذارم، یه خر دیگه سبز دوست داره، پس... سبز میذارم، یکی دماغ اینطوری میپسنده من بدبختی و درد عمل رو تحمل میکنم، پس... لبم باید پروتز بشه، گونهام امسال باید برجسته بشه...
جیغ میکشد ناگهان:
بیشعورا منم آدمم، عروسک نیستم، کاش همهتون مثل فرید بمیرید، راحت بشیم ما دخترا چند روز برای خودمون زندگی کنیم. لعنتیها...
کاربر ۵۹۰۴۸۰۲
حجم
۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۳۷,۸۰۰
تومان