بریدههایی از کتاب متفکران بزرگ
۴٫۱
(۵۹)
خیرهای زیادی وجود دارد که ما سودایِ داشتن آنها را داریم: مهربانی، وقار، هماهنگی، توازن، آرامش، قدرت، احترام. اینها ویژگیهای انسانی هستند. اما آنها کیفیاتی در اشیا هم هستند. ما زمانی تحریک و هیجان زده میشویم که در اشیا ویژگیهایی مییابیم که نیازمند آنهاییم اما جایشان در زندگی ما خالیست.
رضا شریفی
در اوج مشاجرات، عشاق گاهی به هم میگویند: «اگر عاشق من بودی، سعی نمیکردی مرا تغییر بدهی».
افلاطون کاملاً مخالف این ایده است. او از ما میخواهد با گارد و غرور کمتری وارد رابطه شویم. ما باید بپذیریم کامل نیستیم و به دوست دارانمان اجازه بدهیم چیزهایی به ما بیاموزند. یک ارتباط خوب باید به این معنا باشد که ما دیگری را دقیقاً آنطور که هست دوست نداشته باشیم. عشق به معنای متعهد شدن به کمک کردن به آنها است که نسخهٔ بهتری از خودشان باشند ــ و گذارهای طوفانیای که این تغییر ناچار در پی دارد را تحمل کنند ــ و در عین حال آنها هم از تلاششان برای ارتقای ما دست نکشند.
رضا شریفی
از منظر افلاطون، عشق در ذاتش نوعی آموزش است: شما نمیتوانید کسی را دوست داشته باشید، اگر نخواهید به وسیلهٔ آنها رشد کنید. عشق باید عبارت از دو انسان باشد که تلاش میکنند با همراهی هم رشد کنند ــ و به هم در این مسیر کمک کنند. این به آن معنا است که شما نیاز دارید با کسی درآمیزید که یک جزءِ مفقودهٔ مهم از تکامل شما را دارد: فضایلی که فاقد آنهایید.
رضا شریفی
افلاطون مفیدترین و جذابترین تئوری را به دوست دیرینهاش سقراط ــ یکی از شخصیتهای اصلی در این کتاب و در تمام کتابهایش ــ واگذار میکند. این تئوری از این قرار است: زمانی که عاشق میشوی، آنچه در واقع رخ میدهد این است که تو در دیگری ویژگیهای خوبی را یافتهای که خودت فاقد آنها بودهای. احتمالاً این معشوقها کسانی هستند که زمانی که شما سراسیمهاید، آراماند؛ یا وقتی آشفتهاید، خویشتندارند؛ یا زمانی که شما گنگ و خاموشید، آنها سخنورند.
رضا شریفی
افلاطون به کرات نوشت، ذات فلسفه به این فرمان ختم میشود:
ــ «خود را بشناس».
رضا شریفی
افلاطون مدعی بود که زندگیهای ما اغلب موارد به این دلیل با مشکل مواجه میشود که به خود فرصت کافی برای اندیشهٔ دقیق و منطقی دربارهٔ طرحهایمان نمیدهیم. و در نتیجه به دام ارزشها، مسیرها و روابط غلط میافتیم. افلاطون میخواست نظم و وضوح را به اذهان ما برگرداند.
رضا شریفی
ما با کمال میل به پیش داوریمان اعتراف میکنیم. اغلب پیش داوری را امری قابل نکوهش میدانیم؛ انگار فقط اطلاعاتی خوباند که هیچ هدف یا برنامهای ندارند و همه چیز را به مخاطب واگذار میکنند
رضا شریفی
امروزه، شاید برای یک مدرنیست ملحد که در لندن است غیرقابل باور باشد که اساساً بتوان چیزی از خواندن انجیل یوحنا یاد گرفت. آنها فکر میکنند کتاب مقدس به وضوح در باب موضوعاتی اساسی اشتباه فکر میکند. این کتاب اشتباهاتی ابتدایی دربارهٔ خاستگاههای جهان دارد؛ پر از معجزات دروغین است.
احسان رضاپور
ناکامی زمینی بر بد بودن ذاتی شخص دلالت نمیکند ــ همانطور که پیروزی معنای خاصی ندارد. انسانها نباید یکدیگر را با نشانههای بیرونی موفقیت قضاوت کنند. این تحلیل از فقدان اخلاق باوری و تفاخر نشئت میگیرد. ما وظیفه داریم به قدرت مظنون و نسبت به ضعف بخشنده باشیم.
احسان رضاپور
تفکر نیچه معنای رنج را بازسازی کرد. اگر چیزها را سخت میدانیم، ضرورتاً نشانهٔ شکست نیست. شاید این سختی نشانهای از اصالت و طاقت فرسایی وظایفی باشد که بر دوش گرفتهایم.
Sophie
سنکا پرسید: «چه نیازی است که برای اجزای زندگی اشک بریزیم؟ کل زندگی سزاوار گریستن است.»
Sophie
از منظر افلاطون، عشق در ذاتش نوعی آموزش است: شما نمیتوانید کسی را دوست داشته باشید، اگر نخواهید به وسیلهٔ آنها رشد کنید. عشق باید عبارت از دو انسان باشد که تلاش میکنند با همراهی هم رشد کنند ــ و به هم در این مسیر کمک کنند. این به آن معنا است که شما نیاز دارید با کسی درآمیزید که یک جزءِ مفقودهٔ مهم از تکامل شما را دارد: فضایلی که فاقد آنهایید.
Sophie
نمیتوانیم به درستی عشق بورزیم زیرا مدام با خودمحوری و غرورمان تضعیف میشویم
کاربر ۶۳۹۹۵۵۳
آرامش یک کیفیت درونی است که نتیجهٔ تحلیل است: آرامش زمانی به دست میآید که در دغدغههایمان غرق شویم و آنها را به درستی بفهمیم. بنابراین، به زمان کافی برای خواندن، نوشتن و بیش از همه حمایت مستمر یک شنوندهٔ خوب نیاز داریم: یک شخص همدل، مهربان و باهوش که در زمانهٔ اپیکور فیلسوف بود و امروزه به آن درمانگر میگوییم.
کاربر ۶۳۹۹۵۵۳
آرامش یک کیفیت درونی است که نتیجهٔ تحلیل است: آرامش زمانی به دست میآید که در دغدغههایمان غرق شویم و آنها را به درستی بفهمیم. بنابراین، به زمان کافی برای خواندن، نوشتن و بیش از همه حمایت مستمر یک شنوندهٔ خوب نیاز داریم: یک شخص همدل، مهربان و باهوش که در زمانهٔ اپیکور فیلسوف بود و امروزه به آن درمانگر میگوییم.
کاربر ۶۳۹۹۵۵۳
هر چه برای ما اتفاق میافتد یا هرچه انجام میدهیم از منظر کیهانی ــ به طرز خوشایندی ــ بی نتیجه است.
احسان رضاپور
افلاطون مدعی بود که زندگیهای ما اغلب موارد به این دلیل با مشکل مواجه میشود که به خود فرصت کافی برای اندیشهٔ دقیق و منطقی دربارهٔ طرحهایمان نمیدهیم. و در نتیجه به دام ارزشها، مسیرها و روابط غلط میافتیم. افلاطون میخواست نظم و وضوح را به اذهان ما برگرداند.
او میدید که چه بخش اعظمی از ایدههای ما از آنچه توده فکر میکنند آمده است، از آنچه یونانیان «دوکسا» مینامیدند و ما «فهم عرفی» مینامیم. و با وجود این، افلاطون به کرات در طول ۳۶ کتابی که نوشت، نشان داد که این فهم عرفی گرفتار خطاها، پیشداوری و خرافه است. ایدههای عرفی دربارهٔ عشق، شهرت، پول یا خیر به سادگی در برابر عقل تاب نمیآورند.
Miladrm
رواقیگری چیزی جز جامهای فاخر و هوشمندانه برای تمرینِ فاجعه نیست.
Quark
هگل فهمید که مقصود هنر این نیست که خبر شگفت آور یا ایدهٔ غریبی بدهد. هدف هنر این است که افکار خوب، مهم و مفیدی را که اغلب پیشاپیش میدانیم سر و سامان بدهد و آنها را در ذهن ما جا بیندازد.
کاربر... :)
هگل تاریخ ایدهآلی را تصور میکند که در آن همهٔ ابعاد خوب گذشته از چیزهای بدی که با آنها همراه شده آزاد میشود. و اینکه بهترین آینده به تدریج همهٔ آنها را ادغام میکند. ما باید از صنعتگر قرن نوزدهمی، از هیپیِ ۱۹۶۸، از اسقف قرون وسطایی و از رعیت قرن هجدهمی فرانسوی چیزهایی یاد بگیریم.
او میگفت: «تاریخ جهان سند کوششهای ذهن برای فهم خود است».
کاربر... :)
حجم
۱۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۶۴ صفحه
حجم
۱۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۶۴ صفحه
قیمت:
۱۶۹,۰۰۰
۸۴,۵۰۰۵۰%
تومان