بریدههایی از کتاب متفکران بزرگ
۴٫۱
(۵۹)
از میان همهٔ فلسفهها، رواقیگری شاید مرتبط ترین و مفیدترین فلسفه برای روزهای بلاتکلیفی و دستپاچگیِ ما باشد.
احسان رضاپور
فلسفهٔ رواقی فلسفهای بود که حدود ۴۰۰ سال در یونان و روم باستان بین همهٔ طبقاتِ جامعه از اقبال وسیع برخوردار بود. این فلسفه یک بلندپروازی بسیار بزرگ و عمیقاً عملی داشت: اینکه به مردم یاد بدهد چطور در رویارویی با اضطراب و رنج شدید، آرام و شجاع باشند.
احسان رضاپور
«فانی هستید، فرزندان شما هم فانی هستند. پس ای انسانهای میرا، تکیه گاهتان همه چیز و هیچ چیز است».
smnegpf
ارسطو فهمید که دانستن اینکه چطور میتوان یک گفت و گوی خوب داشت، یکی از مؤلفههای زندگی خوب است. بعضی از مردم به این دلیل با مشکل مواجه میشوند که فاقد شوخ طبعی زیرکانهاند: کسالت همین است: «کسی که به درد هیچ نوع آمیزش اجتماعی نمیخورد، چون چیزی برای عرضه ندارد و همه چیز را توهین تلقی میکند». اما دیگرانی هستند که شوخ طبعی را به نحو مفرط دارند: «لوده اگر بتواند کسی را به خنده بیندازد، نمیتواند جک نگوید. او هم درباره خود و هم دیگران زیاده روی میکند و چیزهایی میگوید که یک انسان خوش طبع حتی خواب گفتن آنها را هم نمیبیند». به این ترتیب، شخص فضیلتمند در این میانهٔ طلایی قرار دارد: شوخ طبع اما سنجیده.
احسان رضاپور
هرقدر هم که نظریات فروید عجیب و غریب، ناخوشایند یا خندهدار به نظر برسند، باید به او گوش کنیم، به این دلیل که توضیحی درخشان و روشنگرانه به این پرسش میدهد که چرا انسان بودن اینچنین دشوار است.
leylak
همهٔ ما شهوتپرست، مجنون، دمدمی مزاج و منحرفانی فریب خوردهایم که شانس این جهانیای برای سعادت نداریم.
amirmahdi2004
موقعیتهایی که افراد از همراهی با هم تنها تا موقعی لذت میبرند که امید سود بردن از دوستی هست
amirmahdi2004
وظیفهٔ ایدهآل یک هنرمند صرفاً این نیست که جهان بهتری را تخیل کند یا از دشواریهای جهان پیرامون شکوه کند (گرچه هر دوی این کارها قابل احترام است)، بلکه کار اصلی هنرمند باید این باشد که واقعاً جهان را جای بهتر و زیباتری برای زندگی کند.
shahram naseri
در مسیر درک کامل آزادیمان، با آن چیزی روبرو میشویم که سارتر «اضطراب» هستی مینامد. همه چیز (به طرز وحشتناکی) ممکن است. به این دلیل که اتفاقات معنایی از پیش تعیین شده ندارند. انسانها این مفاهیم را در طول زندگی میسازند و آزادند هر زمان بخواهند این غل و زنجیرها را کنار بگذارند. مفاهیمی به نام «ازدواج» و «شغل» در نظم فراانسانی جهان هیچ معنای خاصی ندارد. آنها صرفاً برچسبهایی هستند که ما به چیزها میزنیم و ــ به عنوان یک اگزیستانسیالیسم واقعی ــ آزادیم آنها را برداریم.
shahram naseri
سارتری بودن به این معنا است که از هستی آگاه باشیم. آگاهیای که از تمام پیش داوری و مفروضات تثبیت گری که مدیون روتینهای روزمره است، تهی شده باشد. ما میتوانیم چشم انداز سارتری را بر بسیاری از ابعاد زندگی آزمایش کنیم. به چیزی فکر کنیم که از یک «عصرانه با شریک عاطفی» در ذهن داریم. این اتفاق تحت این عنوان، یک رویداد کاملاً منطقی به نظر میرسد، اما یک سارتری آن را از سطح نرمال بودن تهی میکند تا عجیب بودنی را نشان دهد که در پس آن است. شام خوردن به این معنا است که بشقابت پر از انرژیای است که حاصل انفجار هیدروژن و هلیوم است، پاهایت را زیر قطعات تکه تکه شدهٔ درخت دراز کردهای و اجزایی از حیوانات و گیاهانی مرده را در دهانت میگذاری و میجوی. در حالی که در کنارت، یک پستاندار دیگر هم همین کار را میکند؛ کسی که گاهی با اندام تناسلیاش ور رفتهاید.
shahram naseri
او میدانست که باورهای دینی نادرستاند؛ اما دیده بود که این اعتقادات در کارکرد درست جامعه مفید هستند. کنار گذاشتن دین به این معنا است که انسانها باید دنبال شیوههای جدیدی برای راهنمایی، تسلی بخشی، ایدههای اخلاقی و بلندپروازیهای معنوی باشند. نیچه دشواری این کار را پیش بینی کرده بود.
او ادعا کرد شکافی که دین برجای گذاشته، ترجیحاً باید توسط فرهنگ پر شود. (منظورش از فرهنگ، فلسفه، هنر، موسیقی و ادبیات بود): فرهنگ باید جایگزین کتاب مقدس شود.
shahram naseri
نیچه معتقد بود حسادت هیچ اشکالی ندارد. مهم این است که استفاده از آن را مدیریت کنیم. بزرگی وقتی به وجود میآید که بتوانیم از بحرانهای حسادت آمیز خود بیاموزیم. نیچه فکر میکرد حسادت یک نشانهٔ مبهم اما مهم از خودهای درونی ما و چیزهای است که واقعاً میخواهیم. هر چیزی که حسادت ما را بر میانگیزد، جزئی از توانایی حقیقی ما است؛ چیزی که ما به عنوان خطر آن را انکار کردهایم. باید یاد بگیریم که حسادتهایمان را موشکافانه بررسی کنیم. یک دفترچه یادداشت روزانه از لحظات حسادت آمیز خود درست کنیم. بعد بخشهای مختلف آن را غربال کنیم تا بتوانیم آیندهٔ بهترمان را پیدا کنیم: یک خود بهتر.
shahram naseri
بصیرت هگل این بود که پیشرفت مستلزم برخورد ایدههای متفاوت است و بنابراین، پرهزینه و کُند خواهد بود. اما دست کم وقتی این را بدانیم، گرفتاریهایمان را با این فکر که این وضعیت نرمال نیست، تشدید نمیکنیم. هگل نگرشی درستتر و در نتیجه، قابل کنترلتر از مشکلات و جایگاهمان در تاریخ را پیش روی ما میگذارد.
shahram naseri
هگل فهمید که مقصود هنر این نیست که خبر شگفت آور یا ایدهٔ غریبی بدهد. هدف هنر این است که افکار خوب، مهم و مفیدی را که اغلب پیشاپیش میدانیم سر و سامان بدهد و آنها را در ذهن ما جا بیندازد.
shahram naseri
هگل به یاد گرفتن از دشمنان فکری، از نقطه نظرهایی که باهم مخالفیم یا ما را از هم متمایز میکنند، اعتقاد راسخ داشت. چون باور داشت که چه بسا بخشی از حقیقت حتی در نفرت انگیزترین یا عجیبترین جاها وجود داشته باشد و باید آنها را با این پرسش بیرون کشید که «چه سکهٔ قیمتیای از حس و عقل ممکن است در آن پدیدار وحشتناک یا بیگانه وجود داشته باشد؟»
shahram naseri
هگل باور داشت که پیشرفت هیچ وقت خطی نیست. زمان حال ممکن است در برخی ابعاد از گذشته بهتر باشد، اما احتمالاً در بعضی جنبهها از گذشته بدتر است. در هر مرحلهای حکمتی وجود دارد ــ حکمتی که ما را متوجه رسالت تاریخدان میکند: نجات دادن ایدههایی که برای به تعادل رساندن نقاط کور اکنون به آنها نیاز داریم.
shahram naseri
شوپنهاور به طرز زیبا و مضحکی سرشت آدمی را تراژیک توصیف میکرد:
«فقط یک خطای ذاتی وجود دارد و آن این تصور است که قرار بوده سعادتمند باشیم… مادامی که بر این خطای ذاتی پافشاری کنیم… جهان به نظرمان پر از تناقض میرسد. چون در هر گامی، در چیزهای بزرگ و کوچک، مجبوریم این را تجربه کنیم که جهان و زندگی برای رضایت ما ساخته نشده است. دلیل ناامیدیای که بر چهرهٔ اغلب پیران حک شده همین است.»
shahram naseri
فلسفهٔ شوپنهاور با نامگذاری نیروی بنیادینی که درون ما است شروع میشود. نیرویی که به زعم شوپنهاور از همه چیز قویتر است ــ از عقل، منطق یا حس اخلاقی ما. این نیرو چیزی است که او اراده به زندگی نامید. اراده به زندگی نیرویی دائمی است که ما را پیش میبرد، به هستی وابسته میکند و معطوف به منفعت ما است. این نیرو کور، گنگ و بسیار سمج است. اراده به زندگی ما را بیش از هر چیز بر سکس متمرکز میکند. از نوجوانی به بعد این اراده شعلهور میشود، توجه ما را مدام به سناریوهای اروتیک جلب میکند و مجبورمان میکند کارهای عجیب کنیم ــ عجیبترین آنها عاشق شدن است.
shahram naseri
زمانی که قصد تغییر باورهای سنتی را داریم، باید به خوبی به خاطر داشته باشیم که دین چقدر از مناسک، سنت، هنر و میل به وابستگی کمک میگیرد؛ همهٔ آن چیزهایی که اسپینوزا علیرغم هوش سرشارش، در خطر کردن و تلاش جسورانهاش برای جایگزین کردن انجیل، نادیده گرفت.
shahram naseri
مردم به باورهایشان میچسبند چون شیفتهٔ مناسک، خوراکهای جمعی، سنتهای سالانه، معماری زیبا، موسیقی و زبان پر طمطراقی هستند که در کنیسه و کلیسا با صدای بلند خوانده میشود.
shahram naseri
حجم
۱۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۶۴ صفحه
حجم
۱۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۶۴ صفحه
قیمت:
۱۶۹,۰۰۰
۸۴,۵۰۰۵۰%
تومان