بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ | صفحه ۴۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

بریده‌هایی از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۲از ۹۶۷ رأی
۴٫۲
(۹۶۷)
دو تا تفنگ خیلی قدیمی هم هست که پدر مبارز کیم ایل سونگ داده است به‌ش. نکتهٔ بامزه این است که همین دو تفنگ در موزهٔ قبلی هم به همین شکل به دیوار آویزان بودند! وقتی قرار نیست مردم یا حتا توریست‌ها از همهٔ موزه‌ها بازدید کنند، چنین موضوعی طبیعتاً به چشم نمی‌آید!
aMiN-1988
به این‌جای موزه که می‌رسیم دیگر همهٔ توصیف‌ها از ره‌بران کبیر مضارع می‌شود. اول خیال می‌کنم اشتباه از ترجمهٔ کیم میونگ چول است اما بعدتر راه‌نمای موزه که انگلیسی را مسلط حرف می‌زند توضیح می‌دهد که این‌جا دیگر ره‌بران کبیر حاضرند و افعال، همه باید زمان حال باشند! ــ جناب کیم ایل سونگ می‌گویند باید شما برای کشور کار کنید. به ما می‌گویند ایدهٔ جوچه را باید پیش برد... جناب کیم ایل سونگ به شما دارند می‌گویند که باید جوچه را در فضای بین‌المللی مطرح کنید... اشهد انکم ترون مقامی و تسمعون کلامی و تردون سلامی! تا به حال این‌جور با حضور قلب زیارت نکرده بودم!!
aMiN-1988
ــ چرا نشسته‌اید؟! ــ منتظر شما بودیم دیگر! ــ باشد... حالا ما آمدیم دیگر... چرا نشسته‌اید؟! نمی‌فهمیم. نشسته‌ایم دیگر... کاری نکرده‌ایم که... نیم ساعتی طول می‌کشد تا بچهٔ خیابان ظفر حالی‌مان می‌کند که نباید در کنار ره‌بران کبیر بنشینیم. تصحیح می‌کنم. ــ در کنار مجسمهٔ ره‌بران کبیر... ــ در کنار خود ره‌بران کبیر. ــ آن‌ها که این‌جا نیستند؟! مجسمه‌شان این‌جاست. ــ نه! هستند!! دیگر سر در نمی‌آوریم. با بی‌حوصله‌گی می‌ایستیم
aMiN-1988
بین تصاویر ره‌بران کبیر، یعنی پدربزرگ و پدر از کیم میونگ چول آرام می‌پرسم که آیا جناب کیم جونگ اون فرزندی دارند؟ رو برمی‌گرداند و مستند دی‌شب را یادآوری می‌کند. ــ گفتم که! ما از خانوادهٔ ایشان اطلاعاتی نداریم! تقریباً گروه مستندساز و هم‌سفران حزب هم حرف او را تأیید می‌کنند. همه پذیرفته‌ایم که کسی اطلاعاتی ندارد!! از دانش‌گاه بیرون
aMiN-1988
یک تصویر هم هست از ره‌بر بزرگ، جناب کیم جونگ ایل که در دوران جوانی از همین دانش‌گاه فارغ‌التحصیل شده است. با بالاترین نمرات. کلی پایان‌نامه دارد در چندین رشته و همهٔ نمرات‌ش هم کامل است. حتا مثلاً یک غلط ویرایشی هم ندارد. میز و صندلی او و پسرش هم در همان‌جا در محفظه‌ای شیشه‌ای نگه‌داری می‌شود. تابلویی به دیوار زده‌اند که روش چند نت نوشته شده است و راه‌نما توضیح می‌دهد از شاه‌کارهای آهنگ‌سازی جناب کیم جونگ ایل در دورهٔ دانش‌جویی. وقتی از دانش تخصصی ایشان می‌پرسم، راه‌نما توضیح می‌دهد که البته ایشان کتابی هم دارند به نام فلسفهٔ اپرا! همین که قبول دارند ره‌بران‌شان ابتدا بچه بوده‌اند و بعد مثل باقی قد کشیده‌اند و بزرگ شده‌اند به نظرم یک دست‌آورد انسانی باشد.
aMiN-1988
وارد سالنی می‌شویم و چند دختر جوان کره‌ای با لباس سنتی به استقبال‌مان می‌آیند. برای‌مان توضیح می‌دهند که ما وارد دانش‌گاه کیم ایل سونگ شده‌ایم. این دانش‌گاه را چه کسی ساخته است؟ جناب کیم ایل سونگ! قبول... اولین رشتهٔ تحصیلی چیست؟ مدیریت کشور و جنگ با تدریس جناب کیم ایل سونگ برای تربیت مدیران آینده. (چیزی شبیه به دانش‌گاه امام صادق خودمان مثلاً!)
aMiN-1988
ـ چهارشنبه ۲۳ خرداد ۹۷، ۱۳ ژوئن ۲۰۱۸ ـ نکتهٔ خاصِ صبحانه آشنایی بیش‌تر با تاجر امریکایی است که هم‌زمان با مذاکرات اون و ترامپ دنبال فرصت سرمایه‌گذاری است. برای‌م توضیح می‌دهد که نظم‌پذیری در این‌جا حتا با چین قابل مقایسه نیست و اگر چه توان جمعیتی‌شان بسیار کم‌تر است از چین، اما در یک توسعهٔ بسته، رشد اقتصادی بسیار بالایی خواهند داشت... جالب است که هنوز مذاکرات به جایی نرسیده است و دی‌روز چیزی هم امضا نشده است و اگر امضا شده بود خشک هم نشده بود و تاجر امریکایی وسط پیونگ‌یانگ است... در کشوری که امریکا در آن حتا سفارت‌خانه هم ندارد.
aMiN-1988
شوخی می‌کنم و چیزی می‌گویم. او خیلی مهربان لب‌خند می‌زند، اما هیچ نمی‌گوید. تنها کارش در این جلسه نت برداشتن از صحبت‌های مقام سوم است. حزب، اقتداری مهیب دارد. در حضور هر مقام بالاتر، مقام پایین‌تر کم‌رنگ نمی‌شود، بی‌رنگ می‌شود... ساکت می‌شود... حذف می‌شود...
aMiN-1988
به من اگر بود فتوا می‌دادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آن‌ها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده می‌شناخت در جهان که در تحریمی‌ترین شرایط پول‌ش را در پاکت برای‌ش می‌فرستاد و هر چوپان با سه چوب‌دار آن‌طرف مرز رفاقت می‌کرد و واکسن دامی را با علوفه طاق می‌زد و هر دانش‌جو با سه استاد و دانش‌جو و این یعنی... و این یعنی بی‌اثر کردن هر تحریمی..
aMiN-1988
در دل‌م می‌گویم تحریم باید انسانِ مقاوم بسازد نه انسانِ دروغ‌گو اما می‌دانم که حرف‌م به شدت آرمانی است...
وحید
«دیدام» عاشق هم‌سرش «زونبو» بود اما او را رها کرد و به عشقِ سرزمین کره به جنگ با دشمن رفت و هم‌سرش در سوگ فراق او ترانه‌ای خواند به نام «وای دیدام» یا همان «اَدیدام» که در خاطره‌ها ثبت می‌شود...
hamtaf
پیونگ‌یانگ تنها جای عالم‌ست که هنوز در آن می‌توان بدونِ ترس در محیطِ بسته و زیر سقف سیگار کشید. هیچ قانونِ منعِ استعمال دخانیاتی پاش به پیونگ‌یانگ نرسیده است!
hamtaf
موقع بیرون آمدن، مسؤول میزِ به‌داشت و درمان حزب جلو می‌آید و آرام مرا کنار می‌کشد. به من می‌گوید: ــ درست بنویس... حتماً درست بنویس... این مظلومیت مردم و ظلم جامعهٔ جهانی را درست بنویس... این هم نوعی از نگاه است که در خود حقایقی مستتر دارد. تحریم، ظالمانه‌ترین جنگ ام‌روزین است...
hamtaf
به لباسِ نظامی آویزان اشاره می‌کنم و توضیح می‌خواهم که می‌گوید: ــ آن لباس پسرم است. این‌جا سربازیِ اجباری پنج تا ده سال است که در آن مدت باید به کشور خدمت کرد. البته پسرم نیز دانش‌گاهی است. عروس‌م هم در دانش‌گاه کار می‌کند. با تعجب می‌پرسم: ــ یعنی پسر و عروس‌تان با شما زنده‌گی می‌کنند؟ اتاقی را نشان می‌دهد: ــ بله! در آن اتاق!
رضا
به من اگر بود فتوا می‌دادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آن‌ها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده می‌شناخت در جهان که در تحریمی‌ترین شرایط پول‌ش را در پاکت برای‌ش می‌فرستاد و هر چوپان با سه چوب‌دار آن‌طرف مرز رفاقت می‌کرد و واکسن دامی را با علوفه طاق می‌زد و هر دانش‌جو با سه استاد و دانش‌جو و این یعنی... و این یعنی بی‌اثر کردن هر تحریمی... این فرهنگ می‌خواست و امنیتی باهوش می‌خواست و دولت غیرتمامیت‌خواه می‌خواست و مهم‌تر از همه اعتماد به مردم می‌خواست...
علی پورمیرزایی
علی معلم دامغانی زمانی سروده بود که شهد سمرقندیان به قند فروشند دانگی از این روستا به چند فروشند؟ و ما حالا گرفتار فهم نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ هستیم! هراسان که کلد نودل را گلد نودل فهم نکنیم!
hamtaf
همان سؤالی که مشابه‌ش را در ایران داریم و کسی به آن پاسخ نمی‌گوید. مردم می‌پرسند اگر موشک نقطه‌زن داریم و اگر واقعاً نفربر زرهی کارآ می‌سازیم، چرا نمی‌توانیم خودرو پراید را به‌سازی کنیم و با همهٔ صنعت بزرگ قطعه‌سازی‌مان، اتومبیل جدید و به‌روز طراحی کنیم؟! جوابی سرراست وجود دارد که در صنعت نظامی خودبسنده‌ایم و به دنبال کمک بی‌گانه نیستیم و همین باعث می‌شود تا در آن به خودکفایی برسیم؛ در دل این جواب، این نکته مستتر است که اصولاً صنعت نظامی به دلیل محرمانه‌گی بی‌مراوده است و بی‌مراوده‌گی یعنی چیزی از جنس تحریم. اما این همهٔ جواب نیست. چون به نظر می‌رسد با این‌که سال‌هاست در معرض تحریم‌یم، باز هم نمی‌توانیم به راحتی خودرو بسازیم...
رضا
ما زودتر از شما وارد ان.پی.تی. شدیم. برای ما کلینتون نامهٔ تضمین نوشت و بعدتر بوش به مفاد آن عمل نکرد.
علیرضا
ما زودتر از شما وارد ان.پی.تی. شدیم. برای ما کلینتون نامهٔ تضمین نوشت و بعدتر بوش به مفاد آن عمل نکرد.
علیرضا
ما زودتر از شما وارد ان.پی.تی. شدیم. برای ما کلینتون نامهٔ تضمین نوشت و بعدتر بوش به مفاد آن عمل نکرد.
علیرضا

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۳۳,۷۵۰
۷۰%
تومان