تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنهکار کرده است
هدی✌
بامت بلند باد که دلتنگیات مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
هدی✌
سنگدل! من دوستت دارم، فراموشم مکن
بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگینتر است
هدی✌
گر جوابم را نمیگویی، جوابم کن به قهر
گاه یک دشنام از صدها دعا شیرینتر است
هدی✌
رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت
میروی اما بدان دریا ز من پایینتر است
هدی✌
چشم بیهوده به آیینه شدن دوختهای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
هدی✌
کوچ تا چند؟! مگر میشود از خویش گریخت
هدی✌
اعتبار سر بلندی در فروتن بودن است
چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
هدی✌
هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت
هدی✌
بهجای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است
هدی✌
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این، یا بعد از آن میزیستم
هدی✌
سیلی همصحبتی از موج خوردن سخت نیست
صخرهام، هرقدر بیمهری کنی میایستم
هدی✌
کشتهای در پای خود دیدی، یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
هدی✌
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سردرگریبان شد، گمان کردم تویی
هدی✌
باد پیراهن کشید از دست گلها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
هدی✌
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
هدی✌
ای عشق! چه در شرح تو جز «عشق» بگوییم
در سادهترین شکلی و پیچیدهترینی
هدی✌
ای عقل بپرهیز و مگو عشق چنان است
ای عشق کجایی که ببینند چنینی
هدی✌
آهو نگران است، بزن تیر خطا را
صیاد دل از کف شده! تا کی به کمینی؟
هدی✌
«تنهایی و رسوایی»، «بیمهری و آزار»
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی
هدی✌