بریده‌هایی از کتاب دفتر خاطرات قنبر، غلام امیرالمؤمنین (ع)

قلبت همه اعضایت را در اختیار دارد. هر گاه مسئله‌ای قلب را ناراحت کرده باشد خواب از آن دور می‌گردد.

برای هدایت سؤال کن نه برای امتحان! نام محمد در تورات «طاب طاب» است. نام من «ایلیا» و اسم دو فرزندم «شبر و شبیر» است.

برای هر چیز شرافتی است و شرافت دین شیعیان هستند. برای هر چیز محل اعتمادی است و محل اعتماد دین شیعه است. هر چیزی ستونی دارد و ستون دین شیعیان هستند. هر چیزی سَرْوَری دارد و سرور زمین‌ها زمینی است که شیعیان در آن ساکن هستند. هر چیزی والایی دارد و والاترین مجالس جلسات شیعیان است. هر چیزی را آرزویی است و آرزوی دنیا در بودن شیعیان در آن است. به خدا قسم اگر شما

روزی از من پرسیدند: ای قنبر، غلام کیستی؟ با افتخار گفتم: من غلام کسی هستم که با دو شمشیر جنگید، و با دو نیزه پیکار کرد و به سوی دو قبله نماز گزارد، و دو مرتبه با رسول‌خدا صلی الله علیه وآله بیعت کرد، و دو بار هجرت نمود و یک لحظه به خدا کفر نورزید.

اینک دفتر خاطرات غلام فداکار و مولایمان امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام را ورق می‌زنیم، تا از او تسلیم در برابر امام زمان خود حضرت حجة بن الحسن المهدی ارواحنا فداه را بیاموزیم، و چگونگی فداکاری در راه او را یاد بگیریم؛ چه امروز که در پرده غیبت است، و چه روزی که با ظهورش جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام فرمود: «ای قنبر، اینان چرا گرد هم آمده‌اند»؟ من رفتم و نگاهی کرده و خبر آوردم: بر مردی حد جاری می‌کنند و اینان ایستاده می‌نگرند. حضرت به سوی آنها نگریست و فرمود: مبارک مباد صورت‌هایی که در هیچ جا دیده نمی‌شوند مگر آنکه خبر بدی باشد. اینان پست ترین مردمند!