بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دفتر خاطرات قنبر، غلام امیرالمؤمنین (ع) | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دفتر خاطرات قنبر، غلام امیرالمؤمنین (ع)

بریده‌هایی از کتاب دفتر خاطرات قنبر، غلام امیرالمؤمنین (ع)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۵ رأی
۴٫۵
(۴۵)
من غلام کسی هستم که ماه کامل، معیار سنجش ایمان مؤمنان، وارث مشعر و مِناست. اوست پدر دو فرزند رسول‌خدا صلی الله علیه وآله یعنی حسن و حسین‌علیهما السلام، امیرالمؤمنین، علی بن ابی‌طالب‌علیه‌السلام که درودهای خالصانه خدا و برکات والایش بر او باد.
محمدمهدی
من غلام کسی هستم که اجتناب کننده از فساد و ژولیدگی، بخشنده‌ای دلیر و نابغه، شیر بیشه شجاعت، از سپاهیان بدر، مولود کعبه، فرزند ابراهیم حنیف، دارای معنویتی پرتو افشان، کوهی که در میان رشته کوه‌ها مرتفع‌ترین آنهاست و در میان هر بلندی قله آن است، سرور عرب و قهرمان جنگ، دلاوری مصمم، سلحشوری پیشتاز است.
محمدمهدی
ای قنبر، خداوند تبارک و تعالی ولایت ما را بر اهل آسمان و زمین از جن و انس و میوه‌ها و همه چیز عرضه نمود. هر کدام قبول کردند خوش طعم و خوشبو و مرغوب و گوارا شدند، و هر کدام که نپذیرفتند بد مزه و بد بو و پست و نامرغوب گشتند.
انورے
هر کس که قادر باشد اموال شخص دیگر را از راه حرام از او بگیرد و این کار را نکند، خداوند به همان‌اندازه روزی حلال نصیب وی خواهد نمود.
مهدی بابایی
ای قنبر، به خدا قسم داشتن بیابان‌هایی از طلا و نقره مرا خوشحال نمی‌کند مگر آنکه آنها را صدقه بدهم و خداوند از من قبول نماید؛ چرا که پروردگار از هر لحظه من سؤال خواهد نمود.
Mahdi Akbari
ای ابن‌عباس! چگونه چشمان کسی به خواب می‌رود که قلبش در تلاطم است؟ ای ابن‌عباس، قلبت همه اعضایت را در اختیار دارد. هر گاه مسئله‌ای قلب را ناراحت کرده باشد خواب از آن دور می‌گردد.
نسرین سادات موسوی
خاطره‌های من از روزهای خانه‌نشینی مولایم علی ‌علیه‌السلام در حالی که نمایان کننده دریای علم آن حضرت است، صدای ناله «لَوْ لا عَلیٌّ لَهَلَک عُمَر» را به گوش می‌رساند. به راستی که جهل عمر را باید در کتابی تدوین کرد، چرا که گاهی در قضاوت است و گاهی در احکام دین و گاهی در اعتقاد مردم. یعنی در همه جا این جهالت جلوه کرده و آبروی اسلام را به خطر‌انداخته است. اگر او ادعای جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله را دارد و بر چنان جایگاهی تکیه زده، آیا نباید پاسخ یک مسئله کوچک که برای یکی از حاجیان پیش آمده را بداند؟!
الی هستم
خاطره‌های من از روزهای خانه‌نشینی مولایم علی ‌علیه‌السلام در حالی که نمایان کننده دریای علم آن حضرت است، صدای ناله «لَوْ لا عَلیٌّ لَهَلَک عُمَر» را به گوش می‌رساند. به راستی که جهل عمر را باید در کتابی تدوین کرد، چرا که گاهی در قضاوت است و گاهی در احکام دین و گاهی در اعتقاد مردم. یعنی در همه جا این جهالت جلوه کرده و آبروی اسلام را به خطر‌انداخته است. اگر او ادعای جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله را دارد و بر چنان جایگاهی تکیه زده، آیا نباید پاسخ یک مسئله کوچک که برای یکی از حاجیان پیش آمده را بداند؟!
الی هستم
عباس برخاست و بین دو چشم حضرت را بوسید و عرض کرد: ای پسر برادرم، هر کس تو یاورش باشی ضرر نخواهد کرد.
الی هستم
سخت‌ترین چیزی که خدا خلق کرده سنگ است. سخت‌تر از سنگ آهن است که سنگ را می‌شکند. سخت‌تر از آهن آتش است که آهن را ذوب می‌کند. سخت‌تر از آتش آب است که آن را خاموش می‌کند. سخت‌تر از آب ابر است که آن را حمل می‌کند. سخت‌تر از ابر باد است که آن را حرکت می‌دهد. سخت‌تر از باد ملکی است که آن را می‌فرستد. سخت‌تر از آن ملک عزرائیل است که او را می‌میراند. سخت‌تر از عزرائیل مرگ است که او را نیز فرا می‌گیرد. سخت‌تر از مرگ دستور الهی است که مرگ را نیز می‌میراند.
red rose
آن چشمه‌ای که ارواح مشرکین به آنجا برده می‌شود «برهوت» نام دارد؛ و چشمه‌ای که ارواح مؤمنین را به آنجا می‌برند «سلمی» نام دارد.
red rose
فاصله بین مشرق و مغرب مسیر حرکت یک روز خورشید است که می‌توانی هنگام طلوع در مشرق ببینی و هنگام غروب در مغرب.
red rose
بین آسمان و زمین از نظر معنوی به‌اندازه یک دعای مظلوم فاصله است، و از نظر ظاهری فاصله این دو به‌اندازه دید چشم است.
red rose
بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است؛ هر چه با چشم خویش می‌بینی حق است و هر چه با گوش خویش می‌شنوی سخنان باطل بسیاری در خود دارد.
red rose
از یاری یتیمان در شب‌های ظلمانی بگویم؛ شب‌هایی که غیر از امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام و من کسی در کوچه‌ها نبود. هر شب امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام مرا فرا می‌خواند و با هم کیسه‌های خرما و روغن بر در خانه فقیران می‌بردیم و هیچ کس از این عمل حضرت خبر نداشت. محمد فرزند امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام فهمیده بود حضرت هر شب برای سرکشی یتیمان و بیچارگان می‌رود. این بود که روزی از آن حضرت پرسید: ای پدر، چرا هنگام روز نزد آنان نمی‌روید؟ حضرت فرمود: پسرم، صدقه پنهانی آتش غضب پروردگار را خاموش می‌کند.
marzieh.21
خدایا، مولای من کیست؟ او به فکر آن است که مال دنیا - چه کم و چه زیاد - آنگاه ارزش دارد که در راه خدا صرف شود. بالاتر از آن در فکر این است که مبادا سائلی از در خانه او دست خالی بازگردد. او می‌گوید: «اگر خدا از من بازخواست کند که چرا پاسخ فقیر را نداده‌ام، چه جوابی خواهم داشت»؟ من همیشه در این فکرم که چگونه باید حق چنین مولایی را ادا کرد.
marzieh.21
اگر آرزوی دنیا حضور شیعیان در آن است، بیهوده نیست که باران برای آنان می‌بارد و دانه برای ایشان می‌روید. یا علی، دستمان را بگیر که با تقوا و جهاد و عمل، تو را یاری کنیم و باعث افتخار تو باشیم؛ و همه جا ما را نشانی از اسوه انسانیت بدانند و بگویند: «اینانند شیعیان علی بن ابی‌طالب‌علیه‌السلام».
marzieh.21
برای هر چیزی گوهری است و گوهر فرزندان آدم ما و شیعیانمان هستیم. به خدا قسم، اگر شما نبودید بهشت زینت نمی‌شد. به خدا قسم، اگر شما نبودید حور العین خلق نمی‌شدند. به خدا قسم، اگر شما نبودید قطره‌ای باران نمی‌بارید. به خدا قسم، اگر شما نبودید دانه‌ای نمی‌رویید. به خدا قسم، اگر شما نبودید چشمی بینا نمی‌شد. به خدا قسم، هیچ یک از شیعیان ما نمی‌خوابد مگر آن که خداوند روح او را به آسمان می‌برد و آن را مبارک می‌گرداند. اگر اجل او فرا رسیده باشد روح وی را در گنج‌های رحمتش در باغ‌های بهشتی و سایه عرش قرار می‌دهد. اگر اجل او فرا نرسیده باشد آن را به دست ملائکه باز می‌گرداند تا به جسد او برگردانند و آرام بگیرد.
marzieh.21
آنچه آن روز کاسه اشکم را لبریز کرد پناه یک پرنده به چنین مولای مهربانی بود و فریادرسی مولایم برای او که درباره چند جوجه به التماس آمده بود. بار دیگر ابر رحمت علی ‌علیه‌السلام را بالای سرم احساس کردم و در میان ابرها به پرواز درآمدم که: ای خدای علی ‌علیه‌السلام، تو را سپاسگزارم که غلام اویم، و از او تشکر می‌کنم که مرا پذیرفته است.
marzieh.21
هر روز درس تازه‌ای در زندگی‌ام می‌دیدم. درس‌هایی از خداشناسی، راه و روش زندگی. صدای مولایم حسین‌علیه‌السلام را شنیدم که مرا صدا می‌زد. با عجله خدمتش رسیدم و منتظر دستورش ماندم. حضرت از سوی امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام مرا خوانده بود. از امام حسین‌علیه‌السلام جدا شدم و نزد حضرت آمدم. نگاهی کردم و ناراحتی را در صورتش دیدم. متعجب می‌نگریستم. فرمود: ای قنبر، نزد این مردی که اکنون از اینجا رفت برو و بگو: «آنچه خدا دوست نداشت به ما شنواندی. برو که خدا تو را حفظ نکند»! وای بر او! چه کرده بود که مستحق چنین دعایی از سوی امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام شده بود؟! هنگامی که خبر گرفتم دانستم آن مرد نزد حضرت آمده بود و از عده‌ای سعایت کرده و بدی‌هایشان را گفته بود.
marzieh.21

حجم

۱۴۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۴۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان