بریدههایی از کتاب همه چیز به فنا رفته
نویسنده:مارک منسون
مترجم:محمد خلعتبری، فاطمه بلدی
ویراستار:سارا بحری
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۳۹ رأی
۳٫۶
(۳۹)
وجود دشمن مشترک، اهمیت بسیار زیادی دارد. میدانم که همهٔ ما ترجیح میدهیم در دنیایی مملو از صلح و دوستی زندگی کنیم، اما اگر روراست باشیم، باید قبول کنیم چنین دنیایی بیش از چند دقیقه دوام نخواهد آورد. دشمنان مشترک، زمینهساز ایجاد وحدت در میان پیروان مسلک ما میشوند. درست یا غلط، ما به سپر بلایی نیاز داریم تا او را بهخاطر دردهایمان سرزنش کنیم و بتوانیم امیدمان را حفظ نماییم. دوگانگیهای «ما علیه آنها»، دشمنان موردنیاز ما را برایمان فراهم میکنند.
کتابخوان
هدف از ایجاد دوگانگیهای دروغینِ «ما علیه آنها»، این است که انتقادات را بیاعتبار کنید، پیش از آنکه باعث شوند پیروان شما به باورهایشان شک و تردید کنند. یکی دیگر از مزایای این دوگانگیها این است که همواره میتوانند دشمنی مشترک برای مسلک شما بتراشند.
کتابخوان
اما درمورد مسالک میانفردی، مثال بارزتری هم وجود دارد: سیاست. در سراسر جهان، مردم با ارزشهایی یکسان با یکدیگر همراه میشوند و قدرت و رهبری را به گروهی کوچک از خودشان واگذار میکنند. مشابه خطوط روی زمین فوتبال، نظامهای سیاسی نیز ساختگی هستند و مقام و منصب، تنها به سبب ایمان مردم ایجاد میشود. فرقی نمیکند نظام سیاسی، دمکراتیک باشد یا دیکتاتوری. درهرصورت نتیجه یکسان خواهد بود: از دید جامعه، گروه کوچکی از رهبران، موردتمجید و تقدیس (یا نفرت) قرار میگیرند.
کتابخوان
بشریت بهقدری گسترده و پیچیده است که مغزهای ما توانایی درک تمام جنبههای آن را ندارند. متغیرهای زیادی این میان وجود دارند، به همین خاطر، مغزهای متفکر ما بهناچار میانبر میزنند تا بتوانند برخی باورهایی را که بدون ایمان، بیمعنی بهنظر میرسند، حفظ کنند.
کتابخوان
تمام مسالک باید بر پایهٔ ایمان به ارزشی والا شکل بگیرند. نوع این ارزش اهمیتی ندارد: پرستش گربهها، اعتقاد به پرداخت مالیات کمتر، منع خروج فرزندان از خانه - هر چیزی که باشد، ارزشی است که بر پایهٔ ایمان شکل گرفته و باور داریم که آیندهٔ بهتری را برای ما به ارمغان میآورد، بنابراین بیشترین امید را به ما میبخشد. سپس زندگی و سایر ارزشهایمان را حول آن ارزش والا سازماندهی میکنیم.
کتابخوان
هر آنچه مغز احساسی ما بهعنوان مهمترین ارزش خود انتخاب کند و در بالاترین طبقهٔ سلسلهمراتب ارزشهای ما قرار دهد، معیاری برای تفسیر سایر ارزشها میشود. بیایید نام این بالاترین ارزش را «ارزش والا» بگذاریم.
کتابخوان
علوم و شواهد، مبتنی بر تجربیات گذشته هستند. امید، مبتنی بر تجارب آینده است. و شما همواره باید درجهای از ایمان را داشته باشید تا به امید اتفاقی در آینده زندگی کنید.
کتابخوان
عصبانی کردن انسانها بابت موضوعات بیاهمیت، کار سختی نیست. رسانههای خبری، از این ویژگی مردم نوعی الگوی تجاری ساختهاند. اما برای امیدوار بودن، مردم نیاز دارند احساس کنند عضوی از یک جنبش عظیم هستند که قرار است به جبههٔ پیروز تاریخ بپیوندد.
کتابخوان
امروزه جذب کردن ناامیدان از هر زمان سادهتر است. تنها چیزی که به آن نیاز دارید، یک حساب کاربری در شبکههای اجتماعی است: چرتوپرتهای جنونآمیز و افراطی منتشر کنید و منتظر بمانید تا الگوریتم موجود، کار خودش را بکند. هرچه مضمون مطالب شما جنونآمیزتر و افراطیتر باشد، توجه بیشتری جلب میکنید و ناامیدان بیشتری از شما استقبال میکنند، درست مانند مگسهایی که جذب پِهِن گاو میشوند.
کتابخوان
مسلکی سقوط میکند و راه را برای پیدایش مسلکی جدید میگشاید. افرادی که اعتقادشان را به وجود خدای معنوی از دست میدهند، در پی یافتن خدایی دنیوی خواهند بود. افرادی که خانوادههایشان را از دست میدهند، خود را وقف انسانیت، ملت یا عقیدهٔ خود میکنند. افرادی که ایمان خود به دولت یا کشورشان را از دست میدهند، برای به دست آوردن امید، دنبال ایدئولوژیهای افراطی میروند.
برای مسلک جدیدتان، بهترین کار این است که پیام خود را به مردمی عرضه کنید که بدترین زندگیها را دارند: فقرا، افرادی که از جامعه طرد شدهاند، کسانی که مورد آزار قرار گرفته یا فراموششده هستند. منظورم افرادی است که تمام وقت خود را در فیسبوک سپری میکنند.
کتابخوان
همهٔ ما وقتی با بدترین شرایط زندگیمان مواجه میشویم، در تأثیرپذیرترین حالت هستیم. بههمریختگی اوضاع زندگیمان حاکی از ناکارآمد بودن ارزشهایمان است و نشان میدهد در تاریکی و ناامیدی، برای یافتن ارزشهایی جدید تقلا میکنیم.
کتابخوان
به یاد داشته باشید برای احساس امید، نیاز داریم به وجود آیندهای بهتر باور داشته باشیم (ارزشها)؛ نیاز داریم احساس کنیم میتوانیم به آن آیندهٔ بهتر دست پیدا کنیم (خویشتنداری)؛ و لازم است افرادی را بیابیم که ارزشهایشان با ما مشترک است تا از ما در تلاش برای رسیدن به آن ارزشها حمایت کنند (جوامع).
کتابخوان
اگر تعداد کافی از مردم با ارزشهای مشترک را جمع کنید، رفتارهایی از آنها سر میزند که هرگز بهطور انفرادی از آنها نخواهید دید. امید آنها به شکلی زنجیرهای تقویت میشود و حس تأیید اجتماعی ناشی از عضویت در یک گروه، مغز متفکرشان را ساکت میکند و به مغز احساسیشان اجازه میدهد هر کاری دلش میخواهد انجام بدهد.
کتابخوان
در لحظاتی از زندگی که اوضاع چندان بر وفق مراد نیست، از تلاشهای خود ناامید میشویم.
اما مانند بسیاری از مردمی که با رنج و سختی دستوپنجه نرم میکنند، شما هم آنقدر خودتان را اسیر دردهایتان کردهاید که از یاد بردهاید درد چیز رایجی است و این رنج و سختی مختص شما نیست؛ بلکه جهانی است.
کتابخوان
هیچکس ساعتها تقلا نمیکند تا ارادهٔ لازم را برای بلند شدن از روی صندلی به دست آورد، مگر اینکه درون خود درگیر نوعی بحران امید باشد.
کتابخوان
برتری این ارزشهای پیروز، تداوم خواهد داشت. این ارزشها در کتب تاریخی ثبت و در داستانهای مردم نقل خواهند شد تا به نسلهای آینده نیز امید بدهند. درنهایت، روزی خواهد رسید که این ارزشها بیاثر شوند و جای خود را به ارزشهای تازهتر و کارآمدتر ملتی جدید بدهند. بهاینترتیب، فصل جدیدی از تاریخ آغاز خواهد شد.
کتابخوان
جنگ، چیزی بهجز یک آزمون برای امید بشر نیست. کشور یا ملتی که آن ارزشهایی را پذیرفتهاند که امید و قابلیت آنها را به حداکثر میرساند، درنهایت پیروز جنگ خواهد بود. هرچه یک کشور، بیشتر بر کشورهای همسایه چیره شود، مردم آن به این باور میرسند که مستحق حکومت بر دیگران هستند و ارزشهای ملت خود را چراغی برای هدایت بشر میبینند.
کتابخوان
تمام سیستمهای انسانی، درنهایت با پوستهاندازی و سازش، به سیستمهایی با ارزشهای مشترک تبدیل میشوند و به تعادل میرسند. مردم کنار هم قرار میگیرند و با تغییر و دستکاری داستانهای شخصی خود، به داستانی واحد میرسند و بهاینترتیب، هویت شخصی به هویت جمعی تبدیل میشود.
کتابخوان
«حال تصور کنید یک نفر برای پیوریتانیسم و دیگری برای انگلیکانیسم ارزش قائل باشند. این دو نفر، در دو جاذبهٔ مرتبط، اما متفاوت ساکن هستند. بنابراین در مدار یکدیگر اختلال ایجاد میکنند و سلسلهمراتب ارزشهای هم را درگیر میکنند، هویت همدیگر را به چالش میکشند و درنتیجه، احساساتی منفی ایجاد میکنند که آنها را از یکدیگر میراند و اهدافشان را در مقابل یکدیگر قرار میدهد.
کتابخوان
«ارزشهای ما جاذبهٔ احساسی دارند: افرادی را که ارزشهای مشابه ما دارند جذب میکنیم و افرادی را که ارزشهای مخالف ما دارند، بهطور غریزی و با نوعی نیروی دافعهٔ مغناطیسی از خود دور میکنیم. این جاذبهها، مدارهای بزرگی از مردم همفکر را به دور یک مرکز مشترک تشکیل میدهند. هر شخص در مسیری مشخص به دور این مرکز محبوب در گردش است.»
کتابخوان
حجم
۲۹۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۹۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۵۲,۰۰۰
۳۶,۴۰۰۳۰%
تومان