بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماجراهای کلاس پرحاشیه | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ماجراهای کلاس پرحاشیه

بریده‌هایی از کتاب ماجراهای کلاس پرحاشیه

۴٫۴
(۱۱۴)
ما همه یه سرود می‌خونیم تا بگیم همه با اختلافات نژادی و لهجه و زبانی که داریم، دارای یه فرهنگ و عقیدهٔ واحد و یه کشور واحد هستیم. این شعری که همه با هم می‌خونیم، نشون می‌ده که همه با هم هستیم. سرود ملی فقط سرود نیست؛ بلکه داره مهم‌ترین اعتقاداتی که در مورد ایران داریم رو بیان می‌کنه.
کتابخور
سرخ‌پوست‌ها جلوی دروازه آتش درست کنن که کسی گل نزنه. هندی‌ها با فیل به سمت دروازه حریف حمله کنن و توی توپشون مار بذارن که کسی نتونه اونو بگیره. چینی‌ها هم با کونگ‌فو حریف رو کنار بزنن.
Black
تمرین:با قرار دادن علامت بزرگ‌تر به جای علامت سؤال، نشان دهید که کدام بزرگ‌تر است: خواب کوآلا که هجده ساعت در روز است؟ خواب ما در تعطیلات تابستان سرعت یوزپلنگ آفریقایی موقع شکار آهوی گریزپا؟ سرعت ما وقتی که باطری گوشی در حال تمام شدن است و باید خودمان را به شارژر برسانیم.
Black
آسیمه‌سر گفت: پس لطفاً جنبه داشته باشید
Black
گفتم: پس بذارید بقیه‌اش رو بگم. اولش که می‌خواید یواشکی دربرید، ولی مگه می‌شه در رفت. بابا مثل حشمتِ فردوس اون‌قدر می‌گرده تا پیداتون کنه. ولی راهی ندارین. اول و آخر باید به بابا بگید. اینجای داستان رو به علت داشتن صحنه‌های خشن و اکشن و مثبتِ سی سال می‌ذاریم کنار.
Black
شاخی‌نسب که تازه فهمیده بود جریان چیست، گفت: آهان. فهمیدم کدوما رو می‌گید. اینا که بعضیاشون خیلی مغرورن. انگار فقط اینا اوریجینالن و ماها همه فِیکیم. گفتم: دقیقاً. فکر می‌کنن هر جمله‌شون تو فضای مجازی اون‌قدر مهمه که جونِ کلی آدم رو نجات می‌ده. خندان خندید و گفت: بابا اینا رو کسی توی دنیای واقعی تحملشون نکرده، حالا اومدن توی فضای مجازی و دارن مثل نونوا تند تند پست میذارن. آدم می‌خواد از دست اینا خودش رو با کشِ تنبان دار بزنه. به همه‌چیزِ خودشون مینازن، در حالی که هیچ‌چیزی ندارن.
Black
ما چه وقت‌هایی بیشتر رعایت ادب می‌کنیم؟ الف) وقتی ته‌دیگ سیب‌زمینیِ ماکارونی را می‌آورند. ب) وقتی معلم می‌خواهد نمره بدهد. ج) وقتی بابا می‌خواهد پول توجیبی بدهد. د) وقتی بدانیم کسی شاهد کارهای ماست. کار عملی:وقتی ناظم و معلم باهم وارد کلاس شدند، بلند شوید و تمام چراغ‌ها و میزهای کلاس را خرد و خاکشیر کنید. واکنش آقای ناظم و معلم را نوشته و همراه با گواهی پزشکی قانونی ارائه دهید. وقتی اذان گفته شد، به این فکر کنید که خدا دارد شما را می‌بیند. بلند شوید و نماز بخوانید. گزارش هم نمی‌خواهد. بخوانید دیگر؛ ای بابا.
Black
گفتم: حالا فکر کن کسی داره تو رو می‌بینه که نه‌تنها قهرمان‌ترینه که عاقل‌ترین، تواناترین، مهربان‌ترین و محبوب‌ترین موجوده. آیا جلوی چشم چنین شخصی، بی‌ادبی می‌کنین؟ آیا سعی می‌کنین ناراحتش کنین؟ فکر کن چنین شخصی مراقب اعمال ما باشه، حالا چی؟ مشکوک که از اصرار من اعصابش خیلی خورد شده بود، گفت: خب معلومه که قبول نمی‌کنیم آقا. گفتم: خدایی که تواناترین و داناترین و کامل‌ترین و مهربون‌ترینه، داره همیشه ما رو می‌بینه. آیا ما ادب رو در مقابلش رعایت می‌کنیم؟ آیا مواظب هستیم که کارهایی که دوست داره رو انجام بدیم و کارهایی که دوست نداره رو انجام ندیم؟
Black
آقا! این ربات الآن کجا داره فوتبال بازی می‌کنه؟ همه منتظر جواب من بودند. دوست داشتند بدانند که این ربات پیشرفته به کدام تیم رفته است. من هم جوابشان را دادم و گفتم: این ربات اصلاً فوتبال بازی نمی‌کنه. بچه‌ها که جا خورده بودند، گفتند: یعنی هنوز آماده نشده؟ گفتم: چرا، اتفاقاً کل ساختش تموم شده و الآن جایی مشغوله. مشکوک که کلافه شده بود، گفت: یعنی فوتبال بازی می‌کنه؟ گفتم: نه؛ کلاً فوتبال بازی نمی‌کنه. مشکوک پرسید: پس چه کار می‌کنه؟ گفتم: بردنش توی آشپزخونهٔ یه رستوران داره ظرف می‌شوره و هویج و کلم خورد می‌کنه. هر ۱۰ دقیقه یه بار هم نگاهی به ماهی‌تابه می‌اندازه که پیاز داغ‌ها نسوزه.
یا فاطمه زهرا (س)
من که خوشحال شده بودم که بچه‌ها از بحث خوش‌شان آمده گفتم: هر چی دوست دارید کُری بخونید. فقط اسم تیم یا کسی رو نبرین؛ و الّا از کتاب حذف می‌شه. بچه‌ها شروع کردند به کری خواندن و کَل‌کَل. گفتم: تا حالا به این فکر کردید که اگه هر کسی توی فوتبال کار خودش رو می‌کرد و هر طور می‌خواست بازی می‌کرد، چی می‌شد؟ فوتبال بدون قانون و بهتر نبود؟ ناصری گفت: واقعاً چی می‌شد؟! خندان گفت: مثلاً بازیکن مهاجم چهار نفر رو دریبل می‌کرد و می‌دوید. همین‌که به دروازه نزدیک می‌شد تا می‌اومد گل بزنه، می‌دید دروازه‌بان، برای دروازه در گذاشته و درش رو قفل کرده و کلیدش رو قورت داده. حالا هر چی بازیکن شوت می‌زد، به درِ بسته می‌خورد.
Black
دوباره سریع السیر گفت: چقدر هم که ما مراعات می‌کنیم. داداش خودِ من اون‌قدر در سرعت مراعات کرده که از طرف فیلم سریع و خشن برای فصل جدیدش دعوت به کار شده.
Black
وقتی به بچه‌ها گفتم که این زنگ کلاس رانندگی داریم، همه هنگ کرده بودند. آخه توی کلاس؟! مگر کسی اینجا گواهی‌نامه دارد؟ ولی من گفتم که کلاس رانندگی داریم و بچه‌ها هم البته خوش‌شان آمده بود. اول از همه گفتم: کی تا حالا کلاس رانندگی رفته؟ هیچ‌کس چیزی نگفت. همه فقط به من نگاه کردند. کنجکاو گفت: آقا ما که گواهی‌نامه نداریم. گفتم: می‌دونم، می‌خواستم امتحانتون کنم. ولی همه دوست داشتید که رانندگی کنید؛ این‌طور نیست؟ باز دیدم که بچه‌ها دارند بهم نگاه می‌کنند. گفتم: هان؟ اون‌هم نه؟ یعنی دوست هم نداشتید؟ چرا منو ضایع می‌کنین؟ می‌دونم همتون عاشق رانندگی هستین. اینو که گفتم، همه خندیدن.
Black
. مثل پشه که نه قد و قواره‌ای داره و نه قیافه‌ای، ولی صداش همه رو کلافه می‌کنه.
Black
لطفاً دور دسته‌های پنج‌تاییِ گلابی خط بکشید!
Black
بچه‌ها که داغ دلشون تازه شده بود، شروع کردند به حرف زدن. من هم چیزی نگفتم تا هر کی هر چه دوست دارد، بگوید. آسیمه‌سر گفت: طرف قیافش طوریه انگار دفاع ذخیره فوتبال دستیه که روش اسید ریخته باشن، طوری که مگس با وساطت فامیل روش می‌شینه، بعد دائم از قیافه‌اش تعریف می‌کنه. مشکوک گفت: هیکلش هم یه چیزی ما بین بالاتنه خیار چنبر و نیمرخ چنگالِ زنگ‌زدس. چنان خودش رو می‌گیره انگار رضازاده رو زده. یا اون‌قدر چاقه که با اون هیکلش اگه از جلوی تلوزیون رد بشه، به سرِ کچلم قسم سه قسمت سریال رو از دست دادی. یا اون‌قدر لاغره که بذاریش جلوی آفتاب، ازش نور رد می‌شه.
Black
بنابراین بچه‌ها اگه ما سعی کنیم حواسمون باشه و توجه کنیم که خدا ناظر و مراقب اعمال ماست و همه جا ما رو می‌بینه، از خیلی از کارهای بد دست می‌کشیم. اما ما یادمون می‌ره و حواسمون پرت می‌شه. آسیمه‌سر پرسید: خوب چه کار کنیم تا یادمون نره؟ داد زدم: آسیمه‌سر، تو این سؤالای خوب رو از کجا میاری؟ بیچاره کمی اولش ترسید، ولی بعدش خوشحال شد. گفتم: خدا به ما دستور داده که روزی ۵ پنج بار حاضر و ناظر بودنش رو به خودمون یادآوری کنیم. نماز خوندن ما در واقع همین یادآوری خدا تو زندگیمونه. دور و بر ما چیزهای مختلفی هست که ما رو از یاد خدا غافل می‌کنه؛ اما نماز ما رو وارد فضای یاد خدا می‌کنه. از طرف دیگه خدا نماز خوندن بنده‌ها رو دوست داره. ما هم با نماز خوندن به خدایی که داره ما رو می‌بینه، احترام می‌ذاریم و ادب نشون می‌دیم. خوب باز هم به آخر کلاس رسیدیم و من برگه تمرینات رو به آشفته دادم تا بین بچه‌های کلاس پخش و پلا کنه.
Black
بی‌نظم‌زاده گفت: من یه دفعه توی آسانسور تنها بودم داشتم امتحان می‌کردم ببینم زبونم به دماغم می‌رسه یا نه. یک‌دفعه در باز شد و چند نفر اومدن داخل. تا آخرش که اونجا ایستاده بودم، زبونم رو به همون حالت نگه داشتم که فکر کنن حالتم همین‌طوره. البته تا سه روز زبونم درد می‌کرد، ولی خوبیش این بود زبونم اون‌قدر کش اومد که آخرش به دماغم رسید. تازه باهاش موهام رو هم شونه می‌کردم. بچه‌ها که حسابی خندیدند، گفتم: خلاصه که مراعات ادب جلوی هر کسی لازمه.
Black
فکر کنین که توی آسانسور با چند نفر آدم غریبه وایسادین. یک‌دفعه درِ آسانسور باز می‌شه و اونا پیاده می‌شن و شما تنها می‌مونین. انصافاً حالت ایستادن شما تغییر نمی‌کنه؟ شما که تا حالا صاف و مؤدب ایستاده بودین، یکهو عوض می‌شین. تازه می‌فهمین که از آینهٔ روبرو هم می‌تونین استفاده کنین. همین‌جور می‌چرخین و لباس و شلوارتون رو تو آینه می‌بینین. بعضی جلوی آینه شروع می‌کنن به مسخره‌بازی. مورد داشتیم که داشت شکلک تمام حیوانات رو درمی‌آورد. حالا خدا اون روز رو نیاره که یک‌دفعه درِ آسانسور باز شه و چند نفر بیان داخل. اصلاً شکلک روی صورت بنده خدا خشک می‌شه. مشکوک بلند پقی خندید و گفت: آی گفتی! مثل اینکه خاطرات خودش برایش زنده شد.
Black
از اینکه انعطاف‌پذیر خودش رو لو داده بود، خندیدم و حرف‌هایم را ادامه دادم: گاهی وقتا دیگه معلم هم می‌گه: بچه‌ها ساکت باشید، آقای ناظم داره میاد. اینجا دیگه قضیه حیثیتیه. اگه کسی تکون بخوره، جناب معلم مثل یه تک‌تیرانداز حرفه‌ای لیزر قرمز رو انداخته روی پیشونیش که اولین اشتباهش بشه آخرین اشتباهش. آشفته گفت: آقا دیگه این‌قدرم ترسناک نیست. فیلمی چیزی دیدین تازگی‌ها؟ بچه‌ها که نمی‌دونستن بخندن یا بترسن، فقط نگاه می‌کردن. نمی‌دونستن دارم تهدید می‌کنم یا دارم جک می‌گم. حرفم را ادامه دادم: خلاصه که بی‌ادب‌ترین بچه‌ها هم جلوی معلم و ناظم مؤدب می‌شن. چرا؟ چون می‌دونن کسی که باید جلوش ادب رو رعایت کنن، اونارو می‌بینه. وقتی بفهمن که ناظم بی‌ادبی‌ها و بی‌نظمی‌ها رو می‌بینه و برخورد می‌کنه، همه حواسشون رو جمع می‌کنن. مگه کسی هم هست که مراعات نکنه؟
Black
تمرین:لطفاً به سؤالات زیر جواب دهید: فکر کردن در مورد هدف خداوند از خلقت انسان، ما را به چه کاری راهنمایی می‌کند؟ الف) فوتبال PS ب) دیدن فیلم جومونگ برای بار سه هزار و سیصد و شصتم ج) دوچرخه‌سواری د) نماز رباتی که برای انجام بازی‌های فوتبال ساخته شده است، به دردِ ... الف) جرز لای دیوار می‌خورد. ب) بازیگری می‌خورد. ج) فالوور جمع کردن در شبکه‌های اجتماعی می‌خورد. د) به درد همان فوتبال می‌خورد؛ چون برای آن کار ساخته شده است.
Black

حجم

۶۲۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۶۲۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
۴,۰۰۰
۵۰%
تومان