بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آتش بدون دود (جلد اول از مجموعه سه جلدی) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آتش بدون دود (جلد اول از مجموعه سه جلدی)

بریده‌هایی از کتاب آتش بدون دود (جلد اول از مجموعه سه جلدی)

امتیاز:
۴.۲از ۳۳۷ رأی
۴٫۲
(۳۳۷)
ترکمن می‌گوید: به فکر آن‌ها باش که زنده‌اند و دردی دارند؛ به فکر آن‌ها نباش که مرده‌اند و هیچ دردی هم ندارند…
M Banoo
هر پدری، بخشی از تاریخ را در خود دارد، و پشت‌کردن به تاریخ، مبارزه با آن نیست. پشت‌کردن یعنی ناتوان‌بودن از درگیری و سرپیچی؛ و این پدرهای درمانده‌اند که همیشه به فرزندان نوجوی خود پشت می‌کنند؛ چراکه قدرت مقابله با ایشان را در خود نمی‌بینند.
عطا ملکی
برادر! برای کسی کار کن که لااقل بداند برایش کار می‌کنی. _ نه… درست برعکس. برای کسی کار کن که هنوز نمی‌داند چه‌کسی دوست است و چه‌کسی دشمن. من محتاج محبّت‌کردنم نه محبّت‌دیدن. من محتاج خدمت‌کردنم نه خدمتم را به رُخِ دیگران کشیدن.
شمع
تو باید به دریا برسی!
m
و هر بار که نامش را بر زبان می‌آورد، انگار می‌کردی نام مقدّسی را بر زبان می‌آورد
m
مرا به شعرهای خوبم بشناس و به صدای خوشِ سازم، مرا به کینهٔ کهنه‌ام بشناس و به صدای داغ تفنگم، مرا به اسبم بشناس و به آتشی که در صدها چادر انداخته‌ام، مرا به نامم بنام: گالان‌اوجا، گالان‌اوجا، گالان‌اوجا…
m
ما عجب دلاورانی هستیم که تشنه می‌میریم!
m
برادرها! برایم مهمانی از راه دور آمده مهمانی که شب، در چادر من خواهدخوابید. اگر آب بخواهد، چگونه جوابش را بدهم؟ «سیاه‌رود» را یک‌دَم نگه‌دارید تا من روسیاه نشوم.
m
دختر شیرینم را به یک کاسه آب شیرین می‌فروشم.
m
ای برادر! برّه‌هایم از بی‌آبی می‌میرند و زمین‌هایم از تشنگی می‌سوزند. تفنگت را بردار تا زمین و گوسفندان را با خون سیراب کنیم!
m
و هیچ رابطه‌یی میان ترکمن‌های ایرانی و حملهٔ مغول‌ها نیست، و ایشان، بازماندهٔ آن حملهٔ غم‌آورِ سوزنده نیستند _که اگر بودند هم، از پس صدها سال زیستن در این خاک، کاشتن، دروکردن، و درآمیختن با تاریخ این سرزمین، هیچ نبودند مگر جزئی از اجزای یک امّت بزرگ _که ماییم
m
«آتش، بدون دود نمی‌شود، جوان بدون گناه.» یک مثل قدیمی ترکمنی
m
تا آن هنگام که راهبران و پیشگامان، مظهر ارادهٔ آگاه توده‌ها نباشند، و تا توده‌ها، سوای شعور تاریخی‌شان، خود به مرحلهٔ تحلیل عینی لحظه‌به‌لحظهٔ حوادث نرسند، فریب‌خوردن، و به‌بیراهه‌کشانده‌شدن، و تن به تقدیرِ آوارگی و درماندگی سپردن، برای توده‌ها، امری‌ست نه‌چندان غریب و بعید.
علی حاتمی
_ مادر تایماز! کمی از آن‌طرف‌تر برو! همه‌جای صحرا، راه است. صدای بلند گریه‌ات بچّه‌ام را از خواب بیدار می‌کند. ‫_ پس چرا صدای گریه‌ام بچّهٔ خودم را از خواب بیدار نکرد؟
Sadat7677
هرگز عزاداری را در ذهنت تمرین نکن! این کار، ذهنت را تاریک می‌کند و روحت را ذلیل…
M Banoo
بدا به حال همهٔ آن‌ها که محبّت را دکّان می‌کنند تا با تجارت تزویر و تقلّب، به جاه و مقامی برسند…
M Banoo
کشتنِ یک دروغ، بسیار سخت‌تر از شکستن یک سپاه است.
M Banoo
شاید برای این‌که می‌دانند در آزادی، هیچ سفره‌یی خالی نمی‌ماند.
M Banoo
اندوهی که از اعماق تفکّر سرچشمه نگیرد، اندوه نیست، عزای باطل و بی‌اعتباری به‌خاطر سرکوب‌شدن امیال فردی‌ست؛ و انسان متفکّری که گهگاه گرفتار اندوه نشود، علیل و ناقص است؛ دور از دریا، دور از توفان، دور از پرواز، دور از شکفتن روح است…
عطا ملکی
در بیان، منطقی داشت که بسیار استوار بود _و هست_ امّا با این منطق، مردم را نرم نمی‌کرد؛ می‌سوزاند و خاکستر می‌کرد. هنوز هم همین‌طور است.
شمع

حجم

۶۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۸۸ صفحه

حجم

۶۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۸۸ صفحه

قیمت:
۳۵۰,۰۰۰
تومان