بریدههایی از کتاب آتش بدون دود (جلد اول از مجموعه سه جلدی)
۴٫۲
(۳۳۷)
زندگی در غمانگیزترین شکل خود، هرگز از لحظههای منفردِ شیرین و دلنشین، تهی نبودهاست و نخواهدبود
Mary gholami
«عشق» در لحظه پدید میآید، «دوستداشتن»، در امتداد زمان. این، اساسیترین تفاوت میان عشق و دوستداشتن است. عشق، معیارها را درهم میریزد؛ دوستداشتن بر پایهٔ معیارها بِنا میشود. عشق، ناگهان و ناخواسته شعله میکشد؛ دوستداشتن، از شناختن و خواستن سرچشمه میگیرد. عشق، قانون نمیشناسد؛ دوستداشتن، اوج احترام به مجموعهیی از قوانینِ عاطفیست. عشق، فوران میکند _چون آتشفشان، و شُرّه میکند _ چون آبشاری عظیم؛ دوستداشتن، جاری میشود _چون رودخانهیی بر بستری با شیب نرم. عشق، ویرانکردنِ خویشتن است؛ دوستداشتن، ساختنی عظیم.
Mary gholami
قلب، خاک خوبی دارد. هر دانه که در آن بکاری، از هر جنس، از همان جنس، صدها دانه برمیداری.
Mary gholami
دروغی که اینهمه آدم باورش دارند، چیزی از راست، کم ندارد پدر!
Mary gholami
سرزمین مقدّس من است_
اینچهبرون…
و چه ترحّمانگیزند آنها که عاشق کامل زادگاهشان نیستند
و چه خشمانگیزند آنها که از میهنشان
همانگونه نام میبرند که از یک ستارهٔ دور
پیش از این، همیشه میگفتم: من، فرزندِ اینچهبرونم
امّا حال میگویم:
تنها یکی از فرزندان مغموم اینچهبرونبودن
مرا بس نیست.
من، خود اینچهبرونم…
فریاد اینچهبرونم
و صدای سراسر صحرا…
fati
پشه به قلب آدمیزاد نیش نمیزند. این فقط آدمها هستند که با حرف، سوراخ میکنند و میسوزانند…
Mary gholami
کشتنِ یک دروغ، بسیار سختتر از شکستن یک سپاه است.
Mary gholami
قلب، خاک خوبی دارد. هر دانه که در آن بکاری، از هر جنس، از همان جنس، صدها دانه برمیداری.
ارش بیاتی
تنها عشق است که میتواند شقاوت را تکیهگاه خویش کند. فقط عشق میتواند بیرحمانه نگاه کند و فروتنی را به مسخره بگیرد. عشق، مثل انقلاب است. خنجرش را که زمین بگذارد، دیگر چیزی نیست.
Mary gholami
و دشمن واقعی خود را _گرچه بر زبان نمیآوردند_ رضاخان پهلوی میدانستند که غارت را «ثبت اسنادی و محضری» کردهبود و «تصرّف بهزور» را «خرید زمینهای بایر به قصد آبادکردن آنها» نامیدهبود، و بسیاری از ترکمنها را آشکارا به بردگی گرفتهبود، و استبداد رضاخانی را جانشین ترکمنکشیهای حیلهگرانهٔ قاجاریان کردهبود.
fati
این ریاکاران و دروغگویان هستند که انسان را به حرفزدن، ناچار میکنند. در برابر آنها، اگر سکوت کنی، بُزدلی، و اگر سخن بگویی، همتراز ایشانی. این موقعیت بدیست که همیشه اراذل برای انسان پیش میآورند. وقتی یکی آنها میگویند و یکی تو میگویی، از خودت بیزار میشوی که چرا با چنین کسانی همدهان شدهیی؛ و وقتی میگویند و تو بزرگوارانه به راه خود میروی، فریاد میزنند که چرا جواب نمیدهد؟ اگر دروغ میگوییم، چرا جواب نمیدهد؟! بهراستی روزگاریست که هم گفتن مشکل است هم نگفتن…
M Banoo
میدانی پالاز؟ من از دردهای قلبم به مادرت هم چیزی نگفتهبودم. دردهایی هست که مال همه است؛ و من آن دردها را هرگز پنهان نمیکنم؛ امّا درد قلب، مال هیچکس نیست بهجز صاحب قلب…
فری
قلب، خاک خوبی دارد. هر دانه که در آن بکاری، از هر جنس، از همان جنس، صدها دانه برمیداری.
M Banoo
تاریخ را تنها خردهدروغهای خندهآور تاریخی قابلتحمّل میکند؛ وگرنه چیزی بهجز خون مظلومان، مرکّب تاریخ نبودهاست…
M Banoo
ما را نگاه کن که به آزادی و سفرهٔ خالی قانعیم؛ امّا آنها همین را هم قبول نمیکنند.
_ شاید برای اینکه میدانند در آزادی، هیچ سفرهیی خالی نمیماند.
~یا زهرا(س)~
خوشخبر باشی!
_ خبر بد، خبر مرگ من است که دیگران میآورند. من _نمیآورم.
m
ما به وحدت نیازمندیم، همانگونه که به آب و عشق.
m
دیگر چرا باید جنگید؟ ما را نگاه کن که به آزادی و سفرهٔ خالی قانعیم؛ امّا آنها همین را هم قبول نمیکنند.
_ شاید برای اینکه میدانند در آزادی، هیچ سفرهیی خالی نمیماند.
Helia
دیگر چرا باید جنگید؟ ما را نگاه کن که به آزادی و سفرهٔ خالی قانعیم؛ امّا آنها همین را هم قبول نمیکنند.
_ شاید برای اینکه میدانند در آزادی، هیچ سفرهیی خالی نمیماند.
Helia
پسر! آدمیزاد، تا وقتی کاری نکرده، اشتباهی هم نمیکند. عقیم، بچّهٔ معیوب به دنیا نمیآورد، مرده سنگ نمیپراند تا سری را بیجهت بشکند، و کسی که ساززدن بلد نیست، خارج نمیزند.
M Banoo
حجم
۶۹۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸۸ صفحه
حجم
۶۹۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸۸ صفحه
قیمت:
۳۵۰,۰۰۰
تومان