بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک عاشقانه آرام | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب یک عاشقانه آرام

بریده‌هایی از کتاب یک عاشقانه آرام

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۱۴ رأی
۴٫۰
(۳۱۴)
در کتابخانه‌ها همهٔ آدم‌ها __ حتّی سطحی‌ترین‌شان __ متفکّر و عمیق به نظر می‌رسند؛ و شاگردانِ مدرسه‌ها __ که احتمالاً برای رونویسیِ یک مقاله، برای سخنرانی سر کلاس به آنجا آمده‌اند __ شبیه فلاسفه و دانشمندانِ بزرگ می‌شوند.
flora
ما فقط کهنگی‌ها را پس‌انداز می‌کنیم. ما پاسدارانِ ازشکلْ‌افتادگی‌ها هستیم.
flora
حالا همه‌چیز درست می‌شود؟ __ هیچ‌وقت همه‌چیز درست نمی‌شود؛ چون تَوَقّعاتِ ما بیشتر می‌شود، و تغییر می‌کند. هیچ قلّه‌یی آخرین قُلّه نیست. رسیدن، غم‌انگیز است. «راه، بهتر از منزلگاه است.» برویم بی‌آنکه به رسیدن بیندیشیم؛ امّا، واقعاً، برویم.
🌹Nilou🌹
این‌گاه است که می‌فهمیم حکومت‌های بَد از عاشقانِ حرفه‌یی چقدر می‌ترسند.
melik
برای او که می‌خواهد کارکند، هرگز قحطِ کار نبوده‌است.
melik
دختر، زیر نگاهِ پُرشرمِ شمالی‌ام لبخند زد و به نرمیِ مِهِ واقعی پرسید: اینجا چه می‌خواهید؟ __ برای عسل آمده‌ام: عسلِ اصل. __ منم. منم عسلِ اصل. __ عسل می‌خواهم نه کندوی عسل__ با صدهزار زنبورِ گَزَندهٔ بی‌پروا. عسل خندید. __ منم. اسمم «عسل» است، و اصلِ اصلم. __ اسم و رسمت یکی‌ست. می‌بینم.
melik
__ احساسِ بطالت، از کمرکشِ هفته آغاز می‌شود؛ از سه‌شنبه‌ها. سه‌شنبه، نه مُژدهٔ شروع دارد نه نشاطِ پایان؛ نه سهمی از ابتدا، نه دانگی از انتها. نه راهی‌ست سر بالا، که به امید رسیدن به قُلّه‌یی بتوان نَفَس‌زنان و کوفته پیمودش، نه سرازیر است که شادی ترکِ قُلّه را با شوقِ رسیدن به خانه و زمین‌گذاشتنِ کوله و کندن پوتین‌های چسبیده به پا و بازکردنِ دگمه‌های بادگیر و درازکردنِ آسودهٔ پاها را در خود داشته‌باشد.
Tara
گیله‌مرد! بیا دیگر برنگردیم به جایی‌که هر نگاهی، بوی تعفّنِ نگاهِ یک مأمور را دارد. نمی‌شود؟ __ نمی‌شود. تا شکنجه هست، هیچ نقطه‌یی از جهان اَمن نیست.
saaadi_h
این مجسّمه را نگاه‌کُن! اِنگار بَداخمیِ تمامِ تاریخ را روی صورتش نشانده‌اند. __ مگر تاریخ، بَداَخم است گیله‌مرد؟ __ تاریخ، هرگز به ما مردم لبخند نزده‌است __ حتّی در بهترین شرایط. تهاجُم از پی تهاجم. مرگِ مصیبت‌بار از پی مرگِ مصیبت‌بار. پیروزی‌های تاریخی، بزرگ‌ترین دروغ‌های تاریخ هستند. تاریخ، دردش این است که از عشق، پرهیز می‌کند، و همین باعث شده‌است که خشن، بی‌رحم، تلخ و خالی از احساس باشد.
Mary gholami
در میانِ همهٔ جانورانِ جهان، فقط انسان‌ها اعدام می‌شوند __ به‌وسیلهٔ انسان‌ها.
Mary gholami
بچّه‌ها وقتی بزرگ شوند، ما را به‌خاطر یک نگاهِ عاشقانه هم سرزنش‌ها خواهندکرد. __ بچّه‌ها وقتی بزرگ شوند، دیگر بچّه نیستند؛ و من، از بزرگ‌ها، به‌خاطر آنکه عاشقانه نگاه‌کردن را می‌دانم، خجل نخواهم‌بود. به من چه ربطی دارد که آنها کارشان را نمی‌دانند؟ در کمالِ کُهنسالی، حتّی یک روز قبل از پایانِ داستان هم می‌شود با یک دسته نرگسِ شاداب، یک شاخه نرگس، در قلبِ مِهی که وَهمی نباشد، یا زیر آفتابی تند، کنار دریایی خلوت، وسط جنگل، روی پُل، لب جاده، جلوی درِ بزرگِ باغ ملی یا در خیابانی پُرعابر، در انتظار محبوب ایستاد. عِطرِ نرگس را اگر از مِیدانِ بویشِ عاشقان بیرون ببریم، میدان از عشق خالی خواهدشد. بچّه‌هایی که بدون درکِ معنای نابِ عشق بزرگ شده‌اند، به ما می‌خندند؟ خُب بخندند، مگر چه عیب دارد؟
nazanin saadi
یک مردِ بزرگِ روحانی، روزی به من گفت: خدا، همان عشق است، و همان عدد، فهمیدنی نیست، احساس‌کردنی‌ست.)
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
ما اُمّتِ خطّیم. حالا که دیگر اعلامیه نمی‌نویسیم خط بنویسیم؛ چیزی تا این حد زیبا، عمیق، لطیف، موسیقیایی و ماندگار. گمان نمی‌برم در جهان، چیزی به اندازهٔ انواع خط‌های ما برخوردار از زیباییِ خالصِ معنوی باشد. __ حالا تو خیال می‌کنی امشب که شروع‌کردی، فردا استادْ احصایی می‌شوی؟ __ نه... امّا ده‌سال بعد، برای خودم استادی هستم؛ فقط ده‌سالِ بعد؛ و اگر امشب شروع‌نکنم، از آن‌وَر، یک شب عقب می‌افتم، و قیمتِ نهایی وقت را آن‌ورِ خطّ معیّن می‌کنند نه این‌وَر. __ پس به‌جای این‌که این همه شعار بدهی، بنشین بنویس! __ به یک مکتبِ خطّاطی هم رفته‌ام. استادْ اَخَوین، مرا هفته‌یی یک ساعت پذیرفته‌است. __ بارک‌الله به هر دوی شما! بنویس!
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
گیله‌مرد! ساعت را از روی گُلِ‌ساعتی ساخته‌اند یا گل‌ساعتی، خودش را شبیه ساعت کرده‌است
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
عشق، محصولِ ترس از تنهاماندن نیست. عشق، فرزند اضطراب نیست. عشق، آویختنِ بارانی به نخستین میخی که دست‌مان به آن می‌رسد نیست. __ برای ما، عشق، هیچ‌یک از این‌ها نبود
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
از شباهت، به تکرار می‌رسیم؛ از تکرار، به عادت؛ از عادتْ به بیهودگی؛ از بیهودگی به خستگی و نفرت.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
امّا بگذار خالصانه قبول‌کنیم کوچکیم تا بتوانیم بزرگ‌شویم، عوض‌شویم، رُشد کنیم و دیگری شویم. بزرگ، جایی برای تغییرکردن ندارد. وقتی مظروف، درست به اندازهٔ ظرف بشود، دیگر چگونه تغییری در مظروف ممکن می‌شود جُز ریختن بر زمین و تلف‌شدن؟
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
این ملّت عاشق که گلیمش را، دست‌کم، دَه‌هزار سال، از تنِ دریادریا آب بیرون کشیده‌است، باز هم، تا اَبَد هم، خواهدکشید.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
بیا تا بِرکه‌های حقیرِ دغدغه را دریا کنیم ای دوست! چراکه هیچ دریایی، هرگز، از هیچ توفانی نَهَراسیده‌است و هیچ توفانی، هرگز، دریایی را غرق نکرده‌است.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
هیچ‌چیز مثلِ خودِ استبداد، استبداد را رسوا نمی‌کند
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔

حجم

۲۰۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۲۰۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان