بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۴)
انسان، در این راهِ دراز __ با این کولبار سنگین __ حقّ است که گهگاه، در اعصاب و عضلاتِ خود احساس کوفتگی کند. عیبی نیست. مُهم این است که بتواند جایی برای نشستن، سفره گستردن، سر بر بالشِ محبّت نهادن، به تحلیلِ عللِ درد و خستگی پرداختن انتخاب کند، و بعد، زندهتر از پیش، تازهنفس، سرشار، حرکتکند.
کاربر ۳۳۲۸۶۵۴
خاطره زیستن، بُریدن از حال است نه غنیکردنِ حال
کاربر ۳۳۲۸۶۵۴
داشتنِ خاطره، چیزی سوای زندهکردنِ آن است. خاطرهٔ زندهشده، میدان عمل را تنگ میکند
کاربر ۳۳۲۸۶۵۴
در میانِ همهٔ جانورانِ جهان، فقط انسانها اعدام میشوند __ بهوسیلهٔ انسانها.
maryam
زمان نمیتواند بلورِ اصل را کِدِر کند__ مگر آنکه تو پیوسته برقانداختنِ آن را از یاد بُردهباشی.
maryam
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
کاربر ۲۹۵۲۶۰۴
رسیدن قیمتی دارد که باید داد. خوشبخت شدن، بهای سنگینی دارد. نپرداخته، چطور میخواهی به چنگش بیاوری؟
خوشبختی، جنسِ قسطی نیست پسر! خوشبختی را نقدِ نقدْ معامله میکنند __ با سکّههای اراده، ایمان، کار، عشق...
flora
تو چون آدمی هستی بیش از حدِّ لازم جدّی، گمان میکنی که جاهایی وجود دارد که در آنجاها، اصلاً شوخی نمیشود کرد. من، جایی را سراغ ندارم که در آنجا نشود شوخطبعی کرد.
flora
«دو کوزهٔ بیجان را هم اگر یک عمر کنار هم بگذاری، گاهی سرهایشان به هم میخورد و درد میگیرد. مهم این است که هیچ سری نشکند و لبپَر نشود».
flora
فرش، مظهر صبوریِ ماست؛ صبوری ملّتی که هرگز تسلیم نمیشود، و هرگز به بَد، رضا نمیدهد. فرش، فقط زیبایی نیست، فلسفهٔ مقاومتِ خاموش و چندهزارسالهٔ یک ملّت است __ همراه با زمزمهیی ملایم، که خاموشی را تعریف میکند.
flora
باید زندگی را با انواع چیزهای پاکِ خوب انباشت؛ که موسیقی، که نقّاشی، سفالگری، بلورسازی، از دیدگاهی سیاسی به دردها اندیشیدن، و نوشتنِ صادقانه __ اگر نه هنرمندانه __ از جملهٔ همان خوبهای پاک است __ و البتّه ورزش.
__ به شرط آنکه ورزشْدوستی را به ورزشْبینی تبدیلنکنی و همان فرصت ناچیزی را که گهگاه به دست میآوری، صَرفِ نشستنِ پای تصویرنُما و دیدن برنامههای ورزشی نکنی. از ورزش، هیجان و اضطرابش به تو نرسد، نشاط و سلامتیاش به دیگران.
flora
صدا، ادراکِ حرکتِ ذرّاتِ هواست.
هنر، امّا، ادراکِ حرکتِ زیبای ذرّاتِ تفکّرات و عواطفِ انسانیست.
موسیقی، نوعی موزون و دلنشین از ذرّاتِ صداست.
گفتارِ خوب، نیز.
نقّاشی، ادراکِ حرکتِ مناسبِ ذرّههای رنگینههاست __ حتّی رنگینههای سیاه.
سینما، ادراکِ انواعِ حرکتهای اندیشمندانه و زیباییشناسانه است.
flora
عظمت، در یکنواختی حرکت نیست، در تداومِ حرکت است، در باقیماندنِ میل به حرکت، در ایمان به حرکت، و بازگشتِ به حرکت.
🌹Nilou🌹
زندگی را، پُر باید کرد
امّا، نه با باطل و بیهوده
نه با دلقکی و مسخرگی
نه با هر چیز کِدِر
و کثیف
و نه با هر چیزی که انسانِ شریف
از آن، شرمش میآید.
زندگی را، پُرِ پُر باید کرد: لبریز، و دائماً سرریزکنان:
پُر و خالی.
باور کُن!
flora
هیچ ملّتی، زیر فشار، به عظمت نمیرسد؛ هیچ انسانی، زیر فشار، اوج نمیگیرد.
flora
هزاران هزار زن، مثل تو، در سرزمینِ ما، زمانی را تلف میکنند که با آن میتوان زندگی را به بهترین شکلِ ممکن آراست و هزاران هزار کودک را به بهترین شکلِ ممکن بزرگکرد... کارهایی هست که انسان، در ابتدا، گمان میکند که آنها را دوستندارد؛ امّا بعد، در جریانِ عمل، دلبستهٔ آنها میشود.
flora
عشق، امری یکباره است، لذّتبردن، امری تکرارپذیر. هرگاه شاعری را یافتی که میگفت: «در زندگی خود، دوبار عاشق شدهام»، بدانکه هرگز عاشق نشدهاست. او چیز دیگری را با عشق، اشتباه گرفتهاست؛ چیزی که میتواند دههزار بار هم تکرار شود. این است که میگویم خواستن هم همیشه عشق نیست.
flora
راز، فقط ایجاد دلهره میکند. همین.
من به سرسختانه جُستن، یافتن، شناختن، بهکارْگرفتن و بازجُستن معتقدم.
flora
در عصرما، هر میخی، در هر سنگی فرو میرود. ابزارهای مُناسبش را باید یافت. ما اگر اراده کردهییم به همان قلّهیی برویم که بسیاری پیش از ما رفتهاند، چرا نباید، باز، اعتقادمان را به پیمودنِ چنین راهی، با صدای بلند، بیانکنیم؟
حتّی بسیار قطعی و مُسلّم، هیچ امیدی نیست که ذرّهیی از ناامیدی را در خود نداشتهباشد، و هیچ خوشبینی سادهدلانهیی نیست که قدری بدبینی را چاشنی نکردهباشد.
عکسِ این واقعیت، امّا، بسیار دلنشینتر از خود این واقعیت است: هیچ یأسِ مُسلّمی نیست که قطرهیی از امید را در قلب خود نگهندارد، و هیچ بدبینی مُفرطی نیست که مملو از ذرّاتِ شناورِ خوشبینی نباشد. اگر بپذیری که برای اغلبِ انسانها، رؤیای نوعی معجزه وجوددارد، که وقوعش، آن را از معجزگی میاندازد و تبدیل به محصولی ایمانی __ ارادی که نهایتاً، اتّفاقْ نیز در آن سهمی دارد میکند، باید بپذیری که نمیتوان، تحت هیچ شرایطی، تسلیمِ نگرههای ناامیدکنندهٔ بدبینانه شد. بنابراین، باید امید را باز گفت __ حتّی به صورتِ سادهترین انشای یک طفل مدرسهیی.
flora
نیکْبختیِ شخصی، بدونِ قدمبرداشتنی جدّی جهت فراهمآوردنِ نیکْبختی همگانی، چیزیست احمقانه، بیدوام، و مصرفی؛ سعادتی مخصوصِ طبقهٔ مُرفّهِ بدون مغز و عاطفه و مسؤلیت؛ که تازه، سعادت هم نیست؛ لذّتیست همانند لذّتِ نشخوارکنندگان، زمانی که در چَمَنْزاری، زیر درختی، میلَمَند و به آسودگی نشخوار میکنند.
flora
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان