بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک عاشقانه آرام | صفحه ۲۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب یک عاشقانه آرام

بریده‌هایی از کتاب یک عاشقانه آرام

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۱۴ رأی
۴٫۰
(۳۱۴)
ما ملّتِ عاشق، چقدر خوب می‌دانیم که چگونه می‌توان به‌ضرورت، صدا را__ مثل نفرت__ به سکوتْ تبدیل‌کرد؛
مژگان مقیمی
پرسید: عاشقش شده‌یی؟ گفتم: عشق، نمی‌دانم چیست. بی‌تجربه‌ام. تازه‌کارم. نمی‌دانم اینطور خواستن، اسمش عشق است یا چیز دیگر. فقط، سخت می‌خواهمش. __ سختْ‌خواستن، می‌تواند عشق باشد.
رهگذر
کندوی عسل از دیوارهٔ خورشید، جدا شد؛ امّا آن آفتاب که آمد، رونقی نداشت. عسل، بی‌اَدا، سر سفره‌ام نشست. و من، بی‌هوا، دلبسته‌اش شدم. عاشق، بهانه نمی‌گیرد. عاشق، نِق نمی‌زند. عاشق، در بابِ زندگی، سخت نمی‌گیرد.
رهگذر
هیچ قلّه‌یی آخرین قُلّه نیست. رسیدن، غم‌انگیز است. «راه، بهتر از منزلگاه است.» برویم بی‌آنکه به رسیدن بیندیشیم؛ امّا، واقعاً، برویم.
alireza1505
بهترین دوستِ انسان، انسان است نه کتاب. کتاب‌ها، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، مُعتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلماتِ مُرده، تو را در خود غرق‌کنند و فروببرند.
محمدرضا امیری
یاد، عینِ واقعه نیست، تَخَیُّلِ آن است، یا وَهمِ آن.
ladan ch
بیا تلاش‌کنیم، با تمامِ توان‌مان، که فرونریزیم__ به هیچ دلیل، تحت هیچ شرایطی__ و حقیر نشویم؛ حتّی اگر در نهایتِ حقارت، نیروی هزار خورشید در ما باشد.
ladan ch
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است. عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه. عشقِ به خدا ترکیبی‌ست از ضرورت و حادثه.
Atena
خداوندِ خدا، پیش از آنکه انسان را بیافریند، عشق را آفرید؛ چراکه می‌دانست انسان، بدون عشق، دردِ روح را ادراک نخواهدکرد، و بدونِ دردِ روح، بخشی از خداوندِ خدا را در خویشتنِ خویش نخواهدداشت.
ladan ch
و سرانجام، نگاه؛ نگاهِ آن‌کس که برای لِه‌کردنِ لِه‌شدنی‌ها می‌آید، یا خُردکردنِ خُردشدنی‌ها. تاب‌آوردم و سَر فرونینداختم. تاب‌آوردم، چراکه جُرمم فقط خواستن بود، و به این جُرم، بَد می‌کُشند؛ امّا آنکه کُشته می‌شود، سرافکنده کُشته نمی‌شود.
ladan ch
استادِ من __ فروزانفَر __ می‌فرمود: دو نیمهٔ یک سیب، اگر بخواهند کاملاً یکی شوند، باید که هیچ فاصله‌یی بین خود باقی‌نگذارند. دوّم اینکه عشق، ترکیبی‌ست دلپسند از عین و ذهن __ که هر دو متعلّق به روزمرّگی‌هاست.
سلمی
در کمالِ کُهنسالی، حتّی یک روز قبل از پایانِ داستان هم می‌شود با یک دسته نرگسِ شاداب، یک شاخه نرگس، در قلبِ مِهی که وَهمی نباشد، یا زیر آفتابی تند، کنار دریایی خلوت، وسط جنگل، روی پُل، لب جاده، جلوی درِ بزرگِ باغ ملی یا در خیابانی پُرعابر، در انتظار محبوب ایستاد. عِطرِ نرگس را اگر از مِیدانِ بویشِ عاشقان بیرون ببریم، میدان از عشق خالی خواهدشد.
الف. میم
حوادثِ ناب و زیبا به سروقتِ ما نمی‌آیند. این ما هستیم که باید به جست‌وجوی این حوادث برخیزیم. هیچ قُلّه‌یی، خود را به زیرِ پای هیچ کوهنوردی نمی‌کشد.
Saeed
تو زندگی را خوانده‌یی، لَمس‌نکرده‌یی. تو در طول و عرضِ خاکِ مُقدّسِ زندگی راه نرفته‌یی، فقط زندگی را وَرَق‌زده‌یی و بَر زندگی حاشیه نوشته‌یی. جنگلِ تو کاغذی‌ست، تفنگِ تو کاغذی، اعتقاد تو به مردم، اعتقادی کاغذی و پارگی‌پذیر. تو، عطرها را خوانده‌یی، دشت‌ها را خوانده‌یی، نگاهِ مُلتمسِ بچّه‌ها را خوانده‌یی... کتاب، عاشق نمی‌شود، آواز نمی‌خوانَد، پای نمی‌کوبد، به دریا نمی‌زَنَد، دردِ مردُم را حس‌نمی‌کند...
forough 69
راه‌های بی‌شماری به روی آدم‌های زندهٔ باایمانْ باز است. ایمان، باوَرِ قلبی‌ست، اعتقاد، ماحَصَلِ تفکّر و تحلیل. ما به هر دو مُسلّحیم.
Saeed
امّا ما نمی‌توانیم نمی‌توانیم همهٔ بدکاران را قتل‌عام کنیم، و حق‌داریم که در لحظه‌هایی، روزهایی از سال، نخواهیم آنها را ببینیم.
علی جاوید
عاشق، گهگاه، تنگ‌حوصله، شکّاک، و مضطرب می‌شود. گهگاه، گرفتارِ سوءِظن. عشق باعث می‌شود که دلم نخواهد برای تو هیچ مسأله‌یی جُز زندگی مشترک‌مان وجود داشته‌باشد. به همین دلیل، وقتی می‌بینم که آدم‌ها، در دنیای تو، در حالِ عبورند، و به خصوص برخی مردان، احساس خاصّی پیدا می‌کنم که البتّه بَد آمدن نیست. این احساس هم خودش بخشی از عشق است؛ امّا بخش بسیار تلخ و آزارندهٔ عشق. عشق، ضدِّ منطق است، و این بخش، ضدِّمنطقی‌ترین بخشِ عشق است.
سلمی
عسل‌بانو! این را به‌درستی حس‌کن! تا شکافی و تَرَکی در زندگی روزمرّه پیش‌نیاید، انسان مجبور نمی‌شود خاطره را فراخوانَد تا با خمیرِ خاطره آن شکاف یا تَرَک را __ موقتاً __ بپوشاند؛ و تا شورِ زندگیِ اجتماعی فروکش نکند، انسان مجبور نمی‌شود به شورِ کاذبِ تاریخی توسّل بجوید
اشراق
خیلی از این‌ها که فیلم می‌سازند، اوّل باید دورهٔ انسان‌بودن ببینند، بعد دورهٔ فیلم‌سازی. __ امّا بچّه‌ها فیلم می‌خواهند. __ من نمی‌توانم فرصت‌بدهم که بچّه‌هایم این چیزهای نفرت‌انگیز را به نام «فیلم کودکان» ببینند.
Saeed
هر چیزِ معمولی، عادی نیست. عادی، نفرت‌انگیز است؛ امّا معمولی می‌تواند عمیق، پاک، روشن، تفکّرانگیز، محصولِ تفکّر، با ابعادی از بی‌زمانی و بی‌پایانی باشد...
Saeed

حجم

۲۰۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۲۰۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان