بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به‌ خاطر زندگی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب به‌ خاطر زندگی

بریده‌هایی از کتاب به‌ خاطر زندگی

ویراستار:مهدی خطیبی
امتیاز:
۴.۴از ۱۰۰ رأی
۴٫۴
(۱۰۰)
وقتی مزرعهٔ حیوانات جورج اورول را کشف کردم، نقطهٔ عطف واقعی برای من محسوب می‌شد و چشمم به خیلی چیزها باز شد. شبیه یافتن الماسی در تپه‌ای از سنگ. فکر می‌کردم آیا اورول جایی را که من زندگی می‌کردم می‌شناسد؟ مزرعهٔ حیوانات واقعاً خودِ کره‌شمالی بود و او زندگی مرا توصیف می‌کرد. خانواده‌ام را در مزرعهٔ حیوانات دیدم: پدربزرگم، مادر، پدر و خودم. البته من مثل یکی از آن بچه‌خوک‌ها بودم بدون هیچ ایده و فکری.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
صدا، صدای خودم بود که پس از سال‌ها منعکس می‌شد و به من یادآوری می‌کرد چقدر با خودم فاصله داشتم.
saharist
یعنی در کره‌شمالی کودکان وضعیت سانگ‌بان والدین خود را به ارث می‌برند. به‌عبارت دیگر، کودکانِ والدین جنایتکار نیز جنایتکار هستند.
bookaviz
در کره‌شمالی مردم از سرطان نمی‌مردند، چون خیلی چیزهای دیگر بود که زودتر از سرطان جانشان را می‌گرفت. هنگام حضور پدر، من و مادر به
جواد محمدی
همگی بیابان‌های خودمان را داریم، شاید بیابان شما مثل بیابان من نباشد، اما همگی باید از آن عبور کنیم تا به هدفمان برسیم.
Mary gholami
عادت‌های قدیمی را سخت می‌شود ترک کرد و عادت‌های جدید را سخت می‌شود یاد گرفت.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
کشوری که قرار بود چیزی برای حسرت خوردن نداشته باشیم و حالا همه‌چیز برایمان حسرت‌بار شده بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مردم کره‌شمالی ذاتاً خشک و خشن‌اند، و از زنان انتظار دارند تا از شوهران و پدرانشان بی‌چون‌وچرا اطاعت کنند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
امکان دارد گاهی برای بقا و نجات زندگی‌مان بخشی از انسانیتمان را از دست بدهیم، اما مطمئن شدم شعلهٔ شأن و منزلت انسانی هرگز خاموش نمی‌شود؛ چه بسا باوجودِ اکسیژن آزادی و نیروی عشقْ شعله‌اش جان بگیرد و دنیا را نورانی کند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
وقتی کم‌سن‌وسال هستید کوچک‌ترین چیز می‌تواند خوشحالتان کند
M.Taha
عادت‌های قدیمی را سخت می‌شود ترک کرد و عادت‌های جدید را سخت می‌شود یاد گرفت.
Book
مادرْ همه‌چیزم بود، تمام چیزی که داشتم.
Book
هرگز فکر نمی‌کردم آزادی می‌تواند این‌قدر خشن و سخت باشد. تا اینجا فکر می‌کردم آزاد شدن و آزادی به معنی پوشیدن جین و تماشای هر فیلمی باشد که دوست داری، بدون آنکه نگران دستگیر شدن باشی. متوجه شدم که باید تمام مدت فکر کنم و این خسته‌کننده بود. مواقعی در تعجب بودم که اگر به‌خاطرِ گرسنگی و فقر نبود، بهتر نبود در کره‌شمالی می‌ماندم تا بابت فکر کردن به زحمت نمی‌افتادم و دیگران به‌جای من انتخاب می‌کردند؟
asma.
دریافتم که امکان دارد گاهی برای بقا و نجات زندگی‌مان بخشی از انسانیتمان را از دست بدهیم، اما مطمئن شدم شعلهٔ شأن و منزلت انسانی هرگز خاموش نمی‌شود؛
asma.
بستن راه تبادل اطلاعات به دو روش صورت می‌گیرد: نخست، دولت سعی می‌کند راه دسترسی مردم به رسانه‌های خارجی را ببندد و دوم، با این کار از لو رفتن ماهیت حقیقی کره‌شمالی جلوگیری می‌کند
asma.
«اگر سخت کار کنید، پاداش نصیبتان خواهد شد و نتیجهٔ تلاشتان را خواهید دید.»
me
زمانی‌که میان مبلغان مذهبی در چین بودم، دین مسیحیت را پذیرفتم و اعتقاداتم به این مذهب هنوز با من است. بدون هیچ مذهبی بزرگ شدم، البته به‌جز پرستش کیم‌های دیکتاتور. روحم هنوز به‌دنبالِ جایی برای تسکین است. به‌رغم همهٔ نشانه‌های مخالفت، به قدرتی خیرخواهانه اعتقاد دارم که جهان را هدایت کند، نیروی محبت‌آمیزی که به نوعی راه درست را به‌جایِ راه خباثت و بدی به ما نشان دهد. باور دارم که مسیح قسمتی از این قدرت است، شاید همراه بودا، و تمام موجودات معنوی که ما در لحظه‌های یأس و درماندگی صدایشان می‌زنیم.
قلمِ مبارز || محسن
فکر کردن به این موضوع که من و بسیاری از دختران و زنان برای زنده ماندن در چین چه کارهایی انجام می‌دادیم، حالم را بد می‌کند. ای کاش هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها پیش نیامده بود و من هیچ‌وقت مجبور نمی‌شدم درموردِ این فجایع دوباره حرف بزنم، اما می‌خواهم همه درموردِ حقیقت تکان‌دهندهٔ قاچاق انسان باخبر شوند. اگر دولت چین به این سیاست سنگدلانهٔ اخراج پناه‌جویان به کره‌شمالی پایان می‌داد، قدرت دلال‌ها و واسطه‌گران برای سوءاستفاده و برده‌کشی از این زن‌ها کاهش می‌یافت. البته اگر کره‌شمالی همچون جهنمی روی این کرهٔ خاکی نبود، دیگر نیازی نبود زنان به هر قیمتی به اولین مکان ممکن فرار کنند.
قلمِ مبارز || محسن
حتی یک‌بار خواب کیم جونگ ایل را دیدم. لبخند زد و مرا در آغوش گرفت و آب‌نبات چوبی به من داد. خوشحال از خواب بیدار شدم و مدت زیادی یاد و خاطرهٔ این رؤیا بزرگ‌ترین لذت زندگی‌ام بود. جانگ جین سانگ فراری مشهور کره‌شمالی و شاعرِ فرهیخته و برجستهٔ سابق که در ادارهٔ تبلیغات کار می‌کرد، این پدیده را «دیکتاتوری احساسی» می‌نامید. در کره‌شمالی برای دولت کافی نیست که کنترل کند کجا می‌روید، چه یاد می‌گیرید، کجا کار می‌کنید یا چه می‌گویید. آنها به این نیاز دارند که شما را از راه احساساتتان کنترل کنند. این رژیم با از بین بردن فردیتتان از شما برده‌ای برای دولت می‌سازد، و با ویران کردن توانایی‌تان برای عکس‌العمل به واقعیت‌های داخل و خارج کشور شما را منزوی می‌کند. این نوع دیکتاتوری هر دو بخش فیزیکی و احساسی انسان را به بازی و سلطه می‌گیرد. در حقیقت نظام تعلیم و تربیت به‌محضِ آنکه بتوانید حرف بزنید، دست‌کم یک‌بار شما را به جلسات عمومی می‌کشاند؛ حتی اگر در آغوش مادر باشید. در این جلسات یاد می‌گیرید که دوستانتان شریکتان هستند. به شما آموخته می‌شود که با یک ذهن فکر کنید.
قلمِ مبارز || محسن
همیشه می‌گفتند بقیهٔ دنیا جای کثیف، منزجرکننده و خطرناکی است. بدتر از همه کره‌جنوبی که مرکز فساد بود، البته نه بیشتر از کلونی فاسدشده و بی‌خاصیت آمریکایی‌های حرام‌زاده. به ما ترس و تنفر را یاد داده بودند
H.E.L.I.A

حجم

۸۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۸۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۵۷,۵۰۰
۴۰,۲۵۰
۳۰%
تومان