بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به‌ خاطر زندگی | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب به‌ خاطر زندگی

بریده‌هایی از کتاب به‌ خاطر زندگی

ویراستار:مهدی خطیبی
امتیاز:
۴.۴از ۱۰۰ رأی
۴٫۴
(۱۰۰)
مواقعی در تعجب بودم که اگر به‌خاطرِ گرسنگی و فقر نبود، بهتر نبود در کره‌شمالی می‌ماندم تا بابت فکر کردن به زحمت نمی‌افتادم و دیگران به‌جای من انتخاب می‌کردند؟
منصوره جعفری
مجبور به انجام هر کاری شدم تا خانواده‌ام را نجات دهم، اما حالا قلبم فروریخته است. دریافتم که هیچ امیدی در اینجا ندارم. احساس ناپاکی و ضلالت می‌کردم؛ درست همان حسی که کشیش به‌دلیلِ ارتکاب گناهی موعظه‌ام می‌کرد. آیا این رفتاری است که اگر مردم پی ببرند که چه بودم و چه شدم با من خواهند داشت؟
منصوره جعفری
زندگی در چنین جایی نتیجه‌اش ضیافتی برای موش‌هاست.
منصوره جعفری
در خانوادهٔ ما تخم‌مرغ اصلاً پیدا نمی‌شد و فقط برای مناسبت‌های خاص و شب سال نو آن را می‌خوردیم. نارنگی هم میوه‌ای تجملی به‌حساب می‌آمد و هیچ‌وقت یک دانهٔ کاملش را نخورده بودم، یک‌بار فقط تکه‌ای از آن را خوردم، آن هم زمانی‌که بضاعت مالی‌مان خوب بود.
منصوره جعفری
در خانوادهٔ ما تخم‌مرغ اصلاً پیدا نمی‌شد و فقط برای مناسبت‌های خاص و شب سال نو آن را می‌خوردیم. نارنگی هم میوه‌ای تجملی به‌حساب می‌آمد و هیچ‌وقت یک دانهٔ کاملش را نخورده بودم، یک‌بار فقط تکه‌ای از آن را خوردم، آن هم زمانی‌که بضاعت مالی‌مان خوب بود.
منصوره جعفری
کارت شناسایی‌اش هم وقتی به زندان رفت باطل شد، زیرا فقط انسان می‌تواند کارت شناسایی داشته باشد!
منصوره جعفری
رژیم از ما می‌خواست که مثل سلول‌های یک عضو واحد باشیم؛ همه باهم متحد و هماهنگ، با هدفی مشخص. همیشه باید هر کاری را در زمان مخصوص خودش انجام دهیم. ظهر دوباره با صدای آژیر رادیو، همه دست از کار می‌کشیدند تا ناهار بخورند و هیچ‌گونه سرپیچی قابل‌قبول نبود.
منصوره جعفری
مردم کره‌شمالی دو تئوری موازی در سر دارند؛ دو تئوری که همچون دو قطار موازی در حرکت است. یکی اینکه: چیزی را که به شما آموخته‌اند باید باور کنید، و دیگری اینکه: چیزی را باور کنید که با چشم‌های خودتان می‌بینید. وقتی به کره‌جنوبی فرار کردم، ترجمه‌ای از کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول خواندم و لغتی برای این شرایط عجیب و غریب پیدا کردم؛ دوگانه باوری. این توانایی است که دو ایدهٔ متناقض را در یک زمان در ذهنتان نگه دارید، البته نباید دیوانه‌کننده باشد.
منصوره جعفری
در کره‌شمالی برای دولت کافی نیست که کنترل کند کجا می‌روید، چه یاد می‌گیرید، کجا کار می‌کنید یا چه می‌گویید. آنها به این نیاز دارند که شما را از راه احساساتتان کنترل کنند.
منصوره جعفری
مردمی که مرا می‌بینند و با من ملاقات می‌کنند، می‌پندارند، شادترین و مثبت‌اندیش‌ترین فردی هستم که تا حالا دیده‌اند. نه! من فقط زخم‌هایم را به‌خوبی پنهان کرده‌ام.
شاداب
زندگی‌ام را به خطر انداختم تا از کره‌شمالی فرار کنم، ولی آنها هنوز سعی می‌کردند که مرا کنترل کنند و آزار دهند.
شاداب
همگی بیابان‌های خودمان را داریم، شاید بیابان شما مثل بیابان من نباشد، اما همگی باید از آن عبور کنیم تا به هدفمان برسیم.
شاداب
نمی‌دانستم چطور برای رنج غریبه‌ها گریه کنم تا جایی که می‌دانستم غیرممکن بود برای کسی اشک بریزم، زیرا هیچ غریبه‌ای برای من اشکی نریخته بود.
شاداب
هرگز نمی‌دانستم شادمانی ممکن است از راه دانش به‌سراغ ما بیاید. وقتی بچه بودم آرزویم این بود که سطلی نان داشته باشم. حالا شروع کرده بودم به خیال‌بافی برای آرزوهای بزرگ‌تر.
شاداب
سرانجام توانستم به چیزی فراتر از غذا و امنیت فکر کنم و این احساس کامل‌تری از انسان را به من داد.
شاداب
افکار و امور پاک ثابت‌قدم باشید. صادقانه و شرافتمند رفتار کنید. انسان‌ها را با نیت پاک دوست داشته باشید. بشریت را از عذاب نجات بدهید. این چهار اصل شبیه پرچم‌هایی است که به‌نظر می‌رسید می‌توانم پشت آنها بایستم،
شاداب
در کره‌جنوبی انتخاب می‌کنند که به چه کسی عشق بورزند، اما در کره‌شمالی انتخابی وجود ندارد.
شاداب
در کره‌شمالی رژیم تمایل نداشت که فکر کنید. آنها از تیزبینی و موشکافی متنفر بودند. همه‌چیز یا سیاهِ سیاه است یا سفیدِ سفید، بدون هیچ سایهٔ خاکستری. برای مثال در کره‌شمالی تنها نوع عشق که می‌توانید مجسم کنید، عشق به رهبر است،
شاداب
فعالیت‌های اضافی مذهبی را دوست نداشتم، دلم نمی‌خواست به چیزی بیشتر از آنچه اعتقاد دارم عمل کنم
شاداب
در کره‌شمالی لغتی برای افسردگی یا استرس پس از ضربه نداریم، هیچ تصوری نداشتم از اینکه اینها چه‌اند یا اینکه ممکن است درحالِ رنج کشیدن از آنها باشم.
شاداب

حجم

۸۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۸۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۵۷,۵۰۰
۴۰,۲۵۰
۳۰%
تومان