بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب آه | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب آه

بریده‌هایی از کتاب کتاب آه

نویسنده:یاسین حجازی
انتشارات:جام طهور
امتیاز:
۴.۵از ۱۸۱ رأی
۴٫۵
(۱۸۱)
عباس گفت: ای نفس! نترس از کافران و به رحمتِ خدای جبّار دل خوش بدار و تو را به همراهی پیامبر مژده باد. خدایا! اینان بریدند دستِ چپم را آنها را به گرمای آتشت بسوزان. مردی بر او حمله کرد و به گرزی آهنین بر فرقِ سر او کوفت که سرِ او بشکافت و از اسب بگردید و فریاد زد «یا اباعبدالله! عَلَیک مِنِّی السَّلام.»
fariba
دمع‌السجوم یعنی «اشکی که می‌ریزد» ــ می‌شود «اشک روان» یا بسا «بارانِ اشک» اش هم خواند ــ و نفس‌المهموم یعنی «نفسِ کسی که غم دارد». بهترین معادل برای نفس‌المهموم «آه» است. ما در فارسی به نفسِ آدمی که غمگین است و دلش دارد از غصّه می‌ترکد، چیزی جز آه نمی‌گوییم. اسمِ این کتاب را، از همین رو، «کتابِ آه» گذاشتم.
Sarah
بدنِ مسلم و هانی را گرفتند و در بازارها می‌کشیدند. خبرِ آنها به بنی‌مذحج رسید. بر اسبانِ خویش نشستند و با آن قوم کارزار کردند و مسلم و هانی را از آنها گرفتند: غسل دادند و به خاک سپردند.
محمدحسین
اسبِ حسین دستها بر زمین می‌زد و نزدیک خیام سر بر زمین می‌کوفت تا بمرد.
مورچه‌ی کتاب خوان :)
عباس گفت: ای نفس! نترس از کافران و به رحمتِ خدای جبّار دل خوش بدار
ar
حسین کاغذی خواست و در آن نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. از حسین ابن علی ابن ابی‌طالب به سوی بنی‌هاشم: امّا بعد، هر کس به من ملحق شود، شهید گردد و هر کس تخلّف کند، به رستگاری نرسد. والسّلام.
محمدحسین
«رستگار نشوند آن قوم که خشنودی مخلوق را به خشمِ خالق خریدند.» رسول گفت «ای اباعبدالله، جواب نامه؟» گفت «این نامه را نزدِ من جواب نیست! او مستحقِ کلمهٔ عذاب است.» (حسین سوی کسی نامه نویسد که امید به هدایت و ارشادش بوَد.)
ar
مرگ بر فرزندانِ آدم چنان بسته است که گردنبند بر گردنِ دخترِ جوان. و چه سخت آرزومندم به صحبتِ اسلافِ خود ــ چنان‌که یعقوب مشتاقِ یوسف بود.
علی دائمی
حسین گفت «خدای جزای خیر دهد شما را. آیا کتابِ خدا که بر جدِّ من نازل شده است نخوانده‌اید که: "هر کجا باشید، شما را مرگ دریابد ــ هرچند اگر در کوشکهای بلندِ محکم" و "بیرون می‌شدند به قتلگاه‌شان، آنان که بر ایشان مرگ نوشته شده بود"؟ و اگر من در جای خود بمانم، این خلقِ ننگین به چه آزمایش شود و چه کس در قبرِ من در کربلا ساکن شود ــ با این‌که خداوند در روزِ دَحوُالارض، آن را برای من برگزیده است و پناهِ شیعیان قرارداده تا مأمنِ آنها باشد در دنیا و در آخرت؟ و روزِ عاشورا حاضر شوید. در آخرِ آن روز کشته می‌شوم و پس از من، هیچ یک از اهل و خویشان و برادران و خاندانِ من که مطلوبِ دشمنان باشد باقی نمانَد و سرِ مرا برای یزید برند.»
علی دائمی
به خدا قسم، پیغمبر اگر به جای آن وصیت‌ها به کشتنِ ما امر می‌فرمود، بیش از این که با ما کردند نمی‌کردند.
takhtary
مسلم در مسجد با سی نفر بماند. چون چنین دید، بیرون آمد و روی به ابوابِ کنده آورد. به ابوابِ کنده رسید و با او ده تن بود. از آن باب بیرون آمد: کسی نماند.
takhtary
زهیر ابن قینِ بجلی برخاست و به همراهانِ خود گفت «شما سخن می‌گویید یا من؟» گفتند «تو سخن گوی.» پس خدای را سپاس گفت و ستایش کرد و گفت «یابنَ رسولِالله، خدایت راهنما باد به خیر! گفتارِ تو را شنیدیم. به خدا سوگند که اگر دنیا جاویدان بماندی و ما جاویدان در آن بماندیمی و تنها برای یاری و مُواساتِ تو از جهان مفارقت کردیمی، باز بیرون شدن از دنیا را با تو بر ماندن در دنیای بی‌تو، ترجیح می‌دادیم.»
آسمان
و مسلم نامه سوی حسین فرستاد ــ با عابس ابن ابی‌شبیبِ شاکری و قیس ابن مسهرِ صیداوی. نوشته بود: امّا بعد، آن کس که به طلبِ آب می‌رود با اهلِ خود دروغ نمی‌گوید. از اهلِ کوفه هیجده‌هزار کس با من بیعت کردند. پس، در آمدن شتاب فرمای همان وقت که نامهٔ مرا می‌خوانی ــ که همه مردم را دل با توست و دل به جانبِ آلِ معاویه ندارند. والسلام.
آسمان
سلمه گفت: بر امّسلمه درآمدم. دیدم می‌گریست. گفتم «از چه می‌گریی؟» گفت «رسولِ خدا را از زمانِ رحلت تا دیشب در خواب ندیده بودم. دیشب دیدم بر سر و محاسنش خاک نشسته بود. گفتم "یا رسول‌الله، از چه خاک‌آلودی؟" گفت "اکنون در مشهدِ حسین بودم. امشب برای حسین و اصحابِ او قبر می‌کندم."»
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
حسین روی به اصحاب کرد و گفت «مردم بندگانِ دنیایند و دین لیسیدنی‌ای است روی زبانِ ایشان نهاده. تا مزه از آن می‌تراود، نگاهش دارند و وقتی بنای آزمایش شود، دینداران اندک باشند.»
ghased ruzan abri
امِّسلمه نزدِ او آمد و گفت «ای فرزند، مرا اندوهگین مساز به رفتن سوی عراق. از جدِّ تو شنیدم می‌گفت "فرزندِ من، حسین، در زمینِ عراق کشته می‌شود، موضعی که آن را کربلا گویند."»
محمدحسین
کارها همه با خداست و هر روز او در کاری است. اگر قضای او بر وِفقِ مراد باشد، او را شکرگزاریم و در ادای شکر هم توفیق از او خواهیم. و اگر قضا میانِ ما و آرزو حائل شود، کاری منکر نکرده‌ایم. و هر که نیتِ او حق است و سریرتِ او تقوا، اگر به مقصود نرسد، ملامتش نکنند.»
ar
علی ابن حسین گفت: با حسین خارج شدیم. و در هیچ منزل فرود نیامد و کوچ نکرد، مگر از یحیی ابن زکریا یاد کرد. روزی گفت «از پستی دنیا نزدِ خداست که سرِ یحیی را نزدِ زناکاری از زناکارانِ بنی‌اسرائیل هدیه بردند.»
سیّد جواد
خبر به ولید ابن عتبه، امیرِ معزولِ مدینه، رسید که حسین رو سوی عراق دارد. به ابن زیاد نوشت: اما بعد، حسین به جانبِ عراق می‌آید. او پسرِ فاطمه و فاطمه دخترِ رسولِ خداست. مبادا آسیبی بدو رسانی و شوری برپا کنی بر سرِ خود و خویشاوندانت ــ که خاص و عام هرگز آن را فراموش نکنند و تا دنیا باقی است، به هیچ چیز دفعِ آن نتوان کرد. ابن زیاد التفاتی ننمود.
سیّد جواد
گفت «از آن مردم که بازگذاشته، چه خبر داری؟» گفتم «از مردِ آگاهی سؤال کردی. دلِ مردم با توست و شمشیرهای آنان بر تو و قضا از آسمان فرود آید و هر چه خدا خواهد، همان شود.»
علی دائمی

حجم

۵۶۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۵۸۰ صفحه

حجم

۵۶۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۵۸۰ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰
۵۰%
تومان