بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رهاتر از بودن | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رهاتر از بودن

بریده‌هایی از کتاب رهاتر از بودن

دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۳ رأی
۱٫۰
(۳)
امروز خالۀ آن کودکی شدم، که فال می‌‌فروخت و نان می‌‌خورد.
سیّد جواد
بوسه‌هایت، نبض م را می‌‌تکاند از هر چه گمانِ... بگذار باقی‌اش بماند.
سیّد جواد
بعید می‌‌دانم، بادی که می‌‌وزد برای برداشتن کُلاه من باشد...
سیّد جواد
چه عصر دلپذیری! قهوۀ تلخ، با شیرینی حرفهایت.
niloo mdbr
جهان، مِه آلود هم که باشد، چَشمانِ من تصویر تو را از "بَر" است...
niloo mdbr
تو با سازِ من بساز. من به سازِ تو می‌‌رقصم.
دختر دریا
نا‌امنی‌هایِ بی‌امانم را به‌امانِ تو می‌سپارم، امانِ من.
دختر دریا
مُقصر از آن روز که دستانم، در بند بندِ انگشتانت، به خواب رفتند، آشپزخانه‌ام، پُر شد از ظرف‌های نشُسته...
Roya🌱
تو با سازِ من بساز. من به سازِ تو می‌‌رقصم.
دختر دریا
بعید می‌‌دانم، بادی که می‌‌وزد برای برداشتن کُلاه من باشد... ۹۳/۶/۸
دختر دریا
اعتقاد تو از من، تو شوی و من از تو، من می‌‌شوم. بگذار، در معرض مهربانیت، آفتاب بگیرم. ۱۳۸۸/۱۰/۲۷
Roya🌱
خواندن و نوشتن دنج ترین جایِ خانه، جان می‌‌دهد، برای از تو خواندن و از تو نوشتن. ۱۳۹۲/۶/۱۰
Roya🌱

حجم

۵۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

حجم

۵۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

قیمت:
۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد