بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری که ماه را نوشید | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دختری که ماه را نوشید

بریده‌هایی از کتاب دختری که ماه را نوشید

۴٫۳
(۹۲۸)
هر وقت ذهنت درگیر چیزی شد سعی کن منو پیدا کنی. منم قلبم همیشه دنبال توئه.
hedgehog
قلبش آن‌قدر عشق داشت که شروع به فوران کرد؛ مثل آتشفشان.
hedgehog
دانش همیشه از مغز نمی‌آد. بدنت، قلبت و هدفت هم هستن. بعضی وقتا حتی خاطره‌ها ذهن خودشون رو دارن.
hedgehog
این جواب خیلی آسونه دوست من. عمیق‌تر نگاه کن.
hedgehog
«بعضی از ماها عشق رو به قدرت ترجیح می‌دیم. در واقع خیلی از ماها.»
hedgehog
یک قلب چقدر احساس را می‌تواند در خود نگه دارد؟
hedgehog
«اون داره سعی می‌کنه تو رو اندوهگین کنه. بهش اجازه نده. امید داشته باش. فقط امید.»
hedgehog
کودک موهای فرفری مشکی و چشم‌های سیاه داشت، و صورتی درخشان مثل چوب جلاخورده. وسط پیشانی‌اش یک ماه‌گرفتگی بود به شکل هلال. مادرش هم ماه‌گرفتگی مشابهی داشت. مردم می‌گفتند این ویژگی، آدم‌ها را خاص می‌کند.
zahra
قلبش پر از عشق بود و توی دستش یک چاقو.
hedgehog
چیزی که نباید اجازهٔ اتفاق افتادنش را می‌دادند، نظر دادن مردم بود. نظر داشتن و نظر دادن در نهایت خطرناک‌ترین اتفاق بود.
hedgehog
«ولی این خیلی خطر داره. همهٔ درها رو روُ به سؤالای مردم نمی‌بنده. اگه اون برگرده و چیزی پیدا نکرده باشه، معنیش این نیست که چیزی وجود نداشته. اون‌وقت ممکنه بقیه بخوان برن و دنبالش بگردن و اگه یکی دیگه هم بره و چیزی پیدا نکنه، باز یکی دیگه می‌ره. این هیچی پیدا نکردن مسئله‌ساز می‌شه. مردم پروتکتریت رو به فکر می‌ندازه.»
hedgehog
هربار که به عطف کتاب‌ها نگاه می‌کرد چشمش از یک کتاب به کتاب دیگر می‌رفت، انگار از چرم و جوهر ساخته نشده بودند؛ بلکه شیشه‌ای جلا خورده بودند با روغن. وقتی به کتاب‌های زندگی‌ستاره‌ها و یا به کتاب مورد علاقه‌اش مکانیک می‌رسید این اتفاق نمی‌افتاد. ولی بقیهٔ کتاب‌ها لغزنده بودند، مثل تیله داخل ظرف کره. چیز دیگری هم بود. هر وقت او یکی از آن کتاب‌ها را پیدا می‌کرد خودش را غرق در رویا و خواب می‌دید. چشم‌هایش سیاهی می‌رفتند و سرش چرخ می‌خورد. زیر لب شعری می‌خواند یا داستانی می‌ساخت. بعضی وقت‌ها هوش و حواسش را یک دقیقه یا یک ساعت بعد و یا روز بعد به دست می‌آورد. سرش را تکان می‌داد تا حواسش برگردد و با خودش فکر می‌کرد که کجاست و چه‌کار می‌کند و چه مدت این‌طور بوده.
hedgehog
او به آدمی استثنایی نیاز داشت تا دوستش داشته باشد.
hedgehog
عشق گیجش کرده بود. عشق شجاعش کرده بود. عشق سؤالات مبهم را روشن کرده بود و آنتین جواب می‌خواست.
hedgehog
او ذره‌ها و تکه‌های جادو را در فاصلهٔ بین دو دنیا پیدا می‌کرد و آن‌ها را می‌قاپید.
hedgehog
. کنترل کردن داستان‌ها قدرت است و چه کسی از این قدرت بهره می‌برد؟
River Song
لبخند گشادی زد، انگار این بهترین خبر دنیا باشد.
hedgehog
جادو نباید به دلخواه کس دیگه‌ای استفاده بشه.» زان این را بارها و بارها گفته بود: «چطور من این کارو بکنم وقتی می‌خوام بهش یاد بدم هیچ‌وقت نباید این کارو انجام بده؟ وقتی متوجه بشه چی؟ این کار اسمش دوروییه.
hedgehog
تمام جهان توی آن چشم‌ها می‌درخشید؛ کهکشان پشت کهکشان.
hedgehog
جادوگر و در واقع باور به جادوگر، برای ترساندن مردمِ ساده ساخته‌شده بود؛ مردم مطیع، مردم رام، مردمی که زندگی‌شان در غباری غمناک می‌گذشت. ابرهای اندوه احساساتشان را گرفته بود و مغزهایشان را از کار انداخته بود. بزرگان برای حکم‌رانی به همین‌ها نیاز داشتند. هرچند ناخوشایند بود، ولی کاری برایش نمی‌کردند.
hedgehog

حجم

۲۴۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۴۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
۵۱,۵۰۰
۵۰%
تومان