بریدههایی از کتاب دختری که ماه را نوشید
۴٫۳
(۹۲۴)
زن فریاد زد: «برید بیرون! شما حق ندارید اونو ببرید. توی صورتتون تف میندازم. نفرینتون میکنم. همین حالا از خونهٔ من برید بیرون وگرنه چشماتون رو درمیآرم و میندازم جلوی کلاغا!»
بزرگان با دهان باز به او خیره شدند. نمیتوانستند باور کنند. هیچکس برای یک بچهٔ نفرینشده نمیجنگید. در واقع تا الان کسی چنین کاری نکرده بود.
hedgehog
حافظه چیزی بود لغزنده؛ مثل خزه روی یک سطح لیز، و خیلی راحت میتوانست تعادل کسی را به هم بزند و زمین بیندازدش
Sara.iranne
«تو هیچ احتیاجی به مدرسه نداری. هدفِ جایی مثل اینجا اینه که آدمایی که هیچ آیندهای ندارن بیان وقتشون رو بگذرونن تا بعدش برای پروتکتریت کار کنن.
خیر کثیر
حافظه چیزی بود لغزنده؛ مثل خزه روی یک سطح لیز، و خیلی راحت میتوانست تعادل کسی را به هم بزند و زمین بیندازدش
Meqdama
بزرگ کردن یک بچه، چه جادویی باشد و چه نباشد، بدون چالش و مشکل نیست؛ گریههای غیر قابل کنترل، آب بینیِ همیشه روان، اصرار به توی دهان گذاشتن هر چیز کوچک.
و البته سروصدا.
Meqdama
«صبر بال ندارد.
صبر فرار نمیکند.
نه میوزد، نه میلزرد، نه میلغزد.
صبر موجِ اقیانوس است.
دودِ کوههاست.
خطوط رویِ مرداب است.
همنوایی ستارههاست،
که بیوقفه آواز میخوانند.»
کاربر ۶۵۴۶۷۴۷
میپذیرفتند. بعد زان، زمان زیادی صرف انتخاب خانواده برای هر بچه میکرد تا مطمئن شود آن خانواده از نظر اخلاق و روحیات و شوخطبعی، قابلیت نگهداری از بچهای را که او بعد از سفری طولانی با خود آورده، دارد.
zahra_sh1400
بچه را رها کردند درحالیکه با اطمینان میدانستند جادوگری وجود ندارد. هیچوقت وجود نداشته است. آنجا فقط یک جنگل خطرناک بود. یک جاده و ریسمانی که سالها بزرگان به آن چسبیده بودند و نسلها بود که با این ترفند از زندگیشان لذت میبردند. جادوگر و در واقع باور به جادوگر، برای ترساندن مردمِ ساده ساختهشده بود؛ مردم مطیع، مردم رام، مردمی که زندگیشان در غباری غمناک میگذشت. ابرهای اندوه احساساتشان را گرفته بود و مغزهایشان را از کار انداخته بود. بزرگان برای حکمرانی به همینها نیاز داشتند. هرچند ناخوشایند بود، ولی کاری برایش نمیکردند.
Chica
«باید با هم حرف بزنیم.»
«مدرسهم چی میشه؟»
«تو هیچ احتیاجی به مدرسه نداری. هدفِ جایی مثل اینجا اینه که آدمایی که هیچ آیندهای ندارن بیان وقتشون رو بگذرونن تا بعدش برای پروتکتریت کار کنن. آدمی با جایگاهِ تو معلم خصوصی داره. واقعاً نمیدونم تو چرا همچین چیزای سادهای رو نمیفهمی.
miss L
راه حقیقت در قلب رؤیاپرداز است
Pariana
«بعضی وقتا واقعیت... اِممم... واقعیت کج میشه. مثل نور.»
Reyhaneh Gharibi
لونا یاد گرفته بود که آهنربا چیزی را جذب میکند و چیزی را دفع، و دنیا هم یک آهنرباست.
Reyhaneh Gharibi
جادوگر و در واقع باور به جادوگر، برای ترساندن مردمِ ساده ساختهشده بود؛ مردم مطیع، مردم رام، مردمی که زندگیشان در غباری غمناک میگذشت. ابرهای اندوه احساساتشان را گرفته بود و مغزهایشان را از کار انداخته بود. بزرگان برای حکمرانی به همینها نیاز داشتند.
Setaowl
بیشتر چیزای خارقالعادهٔ دنیا نامرئیان. اعتماد کردن به چیزای نامرئی تو رو قویتر و شجاعتر میکنه.
Reyhaneh Gharibi
تمام جهان توی آن چشمها میدرخشید؛ کهکشان پشت کهکشان.
Ftm.shf
شاعر میگه: راه حقیقت در قلب رؤیاپرداز است.
Ftm.shf
عشق گیجش کرده بود. عشق شجاعش کرده بود. عشق سؤالات مبهم را روشن کرده بود
سام
عشق گیجش کرده بود. عشق شجاعش کرده بود. عشق سؤالات مبهم را روشن کرده بود
سام
زان که سعی میکرد به صدای استخوانهایش بیتوجه باشد گفت: «شیر. تو الان شیر میخوای.» توی جیبهایش را گشت تا بطری شیر بز را برای آن شکم گرسنه پیدا کند.
با تلنگر قوزکِ پایش، قارچی را به اندازهٔ یک چهارپایه بزرگ کرد تا روی آن بنشیند. بدن گرم بچه را روی شکمش گذاشت. علامت هلالیِ روی پیشانی بچه تغییر رنگ داد و صورتیِ ملیحی شد. وقتی شیر میخورد موهای فرفری تیرهاش دور صورت و چشمهای مشکیاش را گرفته بود و صورتش مثل یک تکه جواهر میدرخشید.
شیرش را که خورد، آرام و راضی شده بود؛ ولی هنوز خیره به زان نگاه میکرد. نگاهش شبیه اصرار ریشه برای جا گرفتن در دلِ زمین بود.
هرماینی گرینجر
بچه را رها کردند درحالیکه با اطمینان میدانستند جادوگری وجود ندارد. هیچوقت وجود نداشته است. آنجا فقط یک جنگل خطرناک بود. یک جاده و ریسمانی که سالها بزرگان به آن چسبیده بودند و نسلها بود که با این ترفند از زندگیشان لذت میبردند. جادوگر و در واقع باور به جادوگر، برای ترساندن مردمِ ساده ساختهشده بود؛ مردم مطیع، مردم رام، مردمی که زندگیشان در غباری غمناک میگذشت. ابرهای اندوه احساساتشان را گرفته بود و مغزهایشان را از کار انداخته بود. بزرگان برای حکمرانی به همینها نیاز داشتند. هرچند ناخوشایند بود، ولی کاری برایش نمیکردند.
parastoo.mmg
حجم
۲۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
۵۱,۵۰۰۵۰%
تومان