بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند

بریده‌هایی از کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند

انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۵از ۴۱۴ رأی
۴٫۵
(۴۱۴)
نگاهی از تعجب به سالن انداخت که بیشتر به یک انبار کتاب شبیه بود. دو طرف از دیوارها، از کف تا نزدیک سقف کتاب چیده شده بود. روی طاقچهٔ پنجره، کف سالن، روی کاناپه و روی میز عسلی چوبی، پر از کتاب بود.
سپیده دم اندیشه
«آن‌ها به نام دین سخن می‌گویند و خود را پیرو دین محمد می‌نامند. به نام دین جنایت‌ها می‌کنند. آن‌ها به رنگ‌های گوناگون ظاهر می‌شوند. از ترفندهای مختلفی استفاده می‌کنند. برای شکستن شما از هر پناهگاهی بهره می‌گیرند و در هر کمین‌گاهی به شکار شما می‌نشینند. قلب‌هایشان بیمار و ظاهرشان آراسته است. بر رفاه و آسایش مردم حسد می‌ورزند و بر بلا و گرفتاری مردم می‌افزایند و امیدواران را ناامید می‌کنند. مدح و ستایش را به یکدیگر قرض می‌دهند. آن‌ها برای هر حقی، باطلی و برای هر دلیلی شبهه‌ای و برای هر زنده‌ای قاتلی و برای هر دری کلیدی و برای هر شبی چراغی تهیه کرده‌اند. در آغاز، راه را آسان و سپس در تنگناها به بن‌بست می‌کشانند. آن‌ها یاوران شیطان و زبانه‌های آتش‌اند. پس حاکمان خود را بشناسید و از آن‌ها اطاعت نکنید! هرچند آن‌ها شما را بکشند و اسیر و زندانی کنند.»
سپیده دم اندیشه
امام آهی کشید و گفت: «در شرایطی هستم که اگر سخنی بگویم و به حق اصرار کنم،‌ می‌گویند بر حکومت حریص است و اگر خاموش باشم، می‌گویند از مرگ ترسید. هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن‌همه جنگ و حوادث ناگوار، سوگند به خدا، انس و علاقهٔ فرزند ابی‌طالب به مرگ در راه خدا، از علاقهٔ طفل به پستان مادر بیشتر است. اینکه سکوت برگزیدم، از آن است که از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر بازگویم مضطرب و لرزان می‌گردید؛ همچون لرزیدن ریسمان در چاه عمیق.»
سپیده دم اندیشه
مردانی با ریش‌های دراز و پیشانی‌هایی پینه‌بسته از سجده‌های طولانی در نماز، مقابلش ایستاده بودند. دوستانی که حالا نگاهشان پر از کینه و نفرت بود. مالک، انگشت به‌سوی آن‌ها گرفت و غضبناک گفت: ای «فریب‌خوردگان دنیا پرست! به خدا سوگند که نیرنگ و فریب معاویه گریبانتان را گرفته است و از حق دور شده‌اید. گمان می‌کردم نمازهایتان برای دوری از دنیا و شوق دیدار پروردگارتان است؛ حال آنکه فرارتان را از جهاد در راه خدا،‌ فرار از مرگ به‌سوی دنیا می‌بینم. رویتان سیاه باد ای کسانی که سیمایتان مسلمانی است، اما در قلب‌هایتان حبّ دنیا و شهرت زندگی لانه ساخته است! اگر فرصت می‌دادید، در کمتر از یک ساعت کار معاویه را ساخته بودم.»
سپیده دم اندیشه
وقتی مالک اشتر و اشعث پیروز از جنگ نزد علی بازگشتند، اشعث رو به علی گفت: «حال تو را خشنود ساختیم ای امیرالمؤمنین؟ اینک فرات در اختیار ماست و این دشمن است که باید از تشنگی هلاک شود یا بیعت با شما را بپذیرد.» علی گفت: «به اندازهٔ نیازتان از آب بردارید و به اردوگاه خود برگردید. بگذارید سپاه معاویه هم از آب بردارند.» یاران علی از این تصمیم شگفت‌زده نشدند، اما سربازان معاویه ناباورانه فکر می‌کردند که چگونه علی آب را از دشمن خود دریغ نمی‌کند.
سپیده دم اندیشه
نسیم سردی صورت‌هایمان را تازیانه می‌زد، اما گرمای وجود علی، آتش درونمان را شعله‌ورتر می‌ساخت که در رأس سپاه، باوقار و متانت به‌پیش می‌رفت. نه زره پوشیده بود و نه خود را به پوشش‌های رزم آراسته بود. تمام آنچه دربرداشت پارچه‌ای مرقَّع، کوتاه تا مچ پایش و کمربند بافته‌شده از لیف خرما بود.
سپیده دم اندیشه
کسانی از یاران علی و مردم کوفه،‌ معاویه را دشنام می‌دهند و لعن می‌کنند. روزی که عده‌ای در محضر علی بودند، یکی از یاران او معاویه را دشنام داد. علی برافروخته شد و گفت: «بس کنید!» گفتند: «یا امیرالمؤمنین! آیا ما بر حق نیستیم؟» علی گفت: «چرا شما برحقید.» پرسیدند: «آیا آنان باطل نیستند؟» علی پاسخ داد: «چرا آنان باطل‌اند.» گفتند: «پس چرا ما را از دشنام دادن به آنان منع می‌کنید در حالی که آنان پیوسته ما و شما را لعن می‌کنند و دشنام می‌دهند؟» علی گفت: «دوست ندارم شما لعنت‌کننده و دشنام‌دهنده باشید. دل‌ها و دهان‌های خود را از آنچه خدا نمی‌پسندد، پاک کنید. دشنام‌هایی که به من می‌دهند، با دشنام پاسخ ندهید. به خدا سوگند، آن‌ها کوردل‌اند و حقایق را نمی‌بینند
سپیده دم اندیشه
نهج‌البلاغه تنها کتابی است که با مطالعهٔ آن می‌توانی علی را آن‌چنان که هست بشناسی.»
سپیده دم اندیشه
دنبال سخنرانی تو، ما عده‌ای را اجیر می‌کنیم و آن‌ها را بین مردم خواهیم فرستاد تا ضد علی تبلیغ کنند. او را لعن کنند و خارج از دین بخوانندش. باید هر روز، بلکه هر ساعت تبلیغات ضد علی را گسترش دهیم. امامان جماعت مساجد شام را جمع کن و از آنان بخواه که از لعن و ناسزا و نفرین علی نهراسند. باید از علی چهره‌ای وحشتناک در بین مردم بسازیم.»
سپیده دم اندیشه
«با روی کار آمدن علی، تلخی مرگ عثمان دوچندان شد. می‌دانی که پس از مرگ محمد، تلاش‌های بسیاری صورت گرفت تا علی جانشین او نشود و بیست‌وپنج سال این تلاش ادامه داشت. دست علی به حکومت نرسید؛ هرچند او گفته بود تا مردم او را نخواهند،‌ خلعت خلافت بر تن نخواهد کرد. اما علی اینک با همان اندیشه و سیاستِ دوران پیامبر، حکومت را به دست گرفته و همهٔ فرماندهان دوران عثمان را از کار برکنار کرده است. به من هم پیغام داده تا با او بیعت کنم. می‌دانم که چه بیعت کنم و چه نکنم،‌ او حاضر نیست من حتی ساعتی بر این مسند حکومت کنم.»
سپیده دم اندیشه
طوفانِ علی در راه است
سپیده دم اندیشه
در روایتی خواندم که مردی به نام علاء بن‌زیادِ حارثی به امیرمؤمنان عرض کرد: «یا علی! از دست برادرم عاص گلایه دارم.» حضرت فرمود: «چه‌کار کرده است؟» گفت: «عبایی پوشیده و از دنیا کناره گرفته است.» حضرت فرمود: «از او بخواهید نزد من آید.» وقتی عاص به خدمت امام رسید، امام خطاب به او فرمود: «شیطان تو را فریب داده است! چرا به زن و فرزندت رحم نمی‌کنی؟ گمان می‌کنی خداوند دوست ندارد از نعمت‌هایش برخوردار شوی؟! در حالی که خداوند نعمت‌هایش در روی زمین را برای مؤمنانش قرار داده است.» عاص گفت: «یا امیرالمؤمنین! اگر چنین است، چرا خود از لباس‌های کهنه و زبر و غذاهای ساده استفاده می‌کنید؟» امام پاسخ داد: «من مانند تو نیستم. خداوند بر حاکمان واجب کرده که در شیوهٔ زندگی، خود را در ردیف فقیرترین افراد جامعه قرار دهند تا از مشکلات فقیران و تنگ‌دستان غافل نشوند
ترنج
«این کتاب از رودلف ژایگر، پژوهشگر مشهور آلمانی است؛ کتابی با عنوان "به نام خداوند علم و شمشیر" است. او شخصیت علی و دوران علی را به‌خوبی واکاوی می‌کند.
zahra.n
خدایا ببخشای آن‌چه را که با زبان به تو نزدیک شدیم ولی با قلب آن را ترک کردیم.
مامان فاطمه نقلی
چرا آن‌گونه که به دیگران رحم می‌کنیم، به خود رحم نمی‌کنیم؟ ما را چه می‌شود؟ چه‌بسا کسی را در آفتاب سوزان می‌بینی، بر او سایه می‌افکنی یا بیماری را می‌نگری که سخت ناتوان است،‌ از سر دلسوزی بر او اشک می‌ریزی، اما چه چیزی تو را به بیماری خود بی‌تفاوت کرده و بر مصیبت‌های خود شکیبا، از گریه به حال خویش باز داشته است؟ در حالی که هیچ‌چیز برای تو عزیزتر از جانت نیست.
zahra
اگر حاکمی از حاکمان مسلمان، یک‌بار نهج‌البلاغه را با دقت می‌خواند و به آن عمل می‌کرد، امروز روزگارشان این نبود که هست.»
zahra
جرج آهی کشید و گفت: «دعا کن حالا که با علی پیر شده‌ام، با علی نیز بمیرم.»
مهدی نادریان
یاران دیروز و مخالفان امروز علی، به‌گونه‌ای سخن می‌گفتند که گویی نمایندگان معاویه‌اند. دستور از او می‌گیرند و آب به آسیاب او می‌ریزند.
مهدی نادریان
یاران دیروز و مخالفان امروز علی، به‌گونه‌ای سخن می‌گفتند که گویی نمایندگان معاویه‌اند.
مهدی نادریان
عیسی مسیح دنیا را کشتگاه آخرت می‌داند؛ یعنی یک دهقان هر آنچه کشت می‌کند، خودش به‌تنهایی همهٔ محصولاتش را نمی‌خورد، او به اندازهٔ نیازش برمی‌دارد و بقیه را دیگران می‌خورند.
رهگذرِ دنیا

حجم

۱۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۶۰۰
۱۵,۳۰۰
۵۰%
تومان