بریدههایی از کتاب صدای آخر خط
۴٫۱
(۸۱)
«میدونم قرار نیست ما با حرفهامون منصرفشون کنیم یا مثلاً پیشنهادی چیزی بهشون بدیم، ولی واقعاً سخته بخوای به آدمها نشون بدی زندگی ارزش زندگی کردن داره.»
sogand
اندوه بدترین جای دنیاست که یکی ممکن است گیر بیفتد تویش.
erinne
اندوه بدترین جای دنیاست که یکی ممکن است گیر بیفتد تویش. در واقع یکجور دنیای زیرزمینی است که معتقدی فقط و فقط خودت تویش زندگی میکنی. البته که تنها نیستی، معلوم است که نیستی، چون همهٔ آدمهای نزدیکت هم دارند مثل خودت درد میکشند. ولی خب واقعاً این درد آنها که نیست، هست؟ درد توست. و برای تو میلیونها برابر سختتر از هرکس دیگری توی دنیاست.
موفنری
خدمت به دیگران اجارهبهایی است که بابت سکونت روی زمین میپردازی.
محمد علی کلی
z.gh
خدمت به دیگران اجارهبهایی است که بابت سکونت روی زمین میپردازی.
محمد علی کلی
nina61
تا مدتها هم از خودم میپرسیدم مگر چه چیز افتضاحی توی زندگی یک آدم ممکن است پیش بیاید که طرف بخواهد تمامش کند. ولی دیگر خوب میدانستم که فرقی نمیکند این چیز عدم تعادل شیمیایی توی کلهات باشد، گذشتهای باشد که دست از سرت برنمیدارد، یا آدمهای دیگری باشند که دنیایت را از کنترل خودت خارج میکنند؛ بههرحال هر آدمی ممکن است برسد به نقطهای که دیگر همهچیز برایش بشود بیش از حد تحمل. برای من که شده بود.
لوبیای خوش خنده`
اگر یک چیز را برای خودت دوباره و دوباره و چندباره تکرار کنی، دیگر نمیفهمی واقعیت کجا تمام میشود و تخیل از کجا شروع میشود.
لوبیای خوش خنده`
هر آدمی وقتی داره آخرین نفسش رو میکشه هیچکدوم از کارهایی که توی زندگیش کرده، هیچکدوم از موفقیتها یا شکستهایی که ازشون لذت برده یا رنج کشیده، دیگه براش هیچ اهمیتی نداره؛ چون دیگه همهمون باهم برابریم. خوب یا بد، قدیس یا گناهکار، من یا تو، یه روزی بالاخره همهمون توی یه زمین بازیِ برابر قرار میگیریم.
لوبیای خوش خنده`
طبق توصیهٔ بابابزرگپیت، چشم در برابر چشم.
لوبیای خوش خنده`
«گمونم دیگه هیچوقت نمیتونم درست بفهمم. آدمها خیلی پیچیدهن و ما هم هیچوقت نمیفهمیم دلیل کارهایی که میکنن چیه، حتی اگه خیال کنیم که میشناسیمشون.»
لوبیای خوش خنده`
تازه چیزی داشت حالیام میشد که بیشتر آدمهای همسنوسالم مدتها قبل حالیشان شده بود: اندوه بدترین جای دنیاست که یکی ممکن است گیر بیفتد تویش. در واقع یکجور دنیای زیرزمینی است که معتقدی فقط و فقط خودت تویش زندگی میکنی. البته که تنها نیستی، معلوم است که نیستی، چون همهٔ آدمهای نزدیکت هم دارند مثل خودت درد میکشند. ولی خب واقعاً این درد آنها که نیست، هست؟ درد توست. و برای تو میلیونها برابر سختتر از هرکس دیگری توی دنیاست. گاهی حتی خیال میکردم دستم را که دراز کنم، میتوانم واقعاً لمسش کنم.
لوبیای خوش خنده`
«من دارم بچهم رو توی چه دنیایی میآرم؟ دنیایی که آدمها رو بهخاطر دین یا جنسیتشون زندهزنده توی قفس میسوزونن و از بالای ساختمونها پرت میکنن پایین؟»
لوبیای خوش خنده`
همین که نماهای زائد شهرها را بزنی کنار، آسمان همهجا یک رنگ میشود.
لوبیای خوش خنده`
همین که نماهای زائد شهرها را بزنی کنار، آسمان همهجا یک رنگ میشود.
لوبیای خوش خنده`
این زندگی سختتر از اونه که بشه باهاش تنهایی سروکله زد. بعضیها راه خودشون رو گم میکنن و باید کمکشون کرد دوباره برگردن توی مسیر درست.
لوبیای خوش خنده`
این خانه همهٔ چیزهای موردنیاز یک خانواده را داشت، بهاستثنای عشق.
لوبیای خوش خنده`
«استیون، امیدوارم از این حرفم دلخور نشی، یهکم قبلتر داشتی میگفتی خوبی، ولی الان به نظر نمیرسه اینطور باشی.»
«فکر میکنم من صرفاً عادت کردهم بگم خوبم تا کسی نگرانم نشه.»
لوبیای خوش خنده`
«خب، بعضی وقتها بعدِ یه خواب شبانهٔ خوب، صبح بیدار میشیم و یهو میبینیم به همهچی احساس بهتری داریم.»
«ولی معنیش هم این نیست که همهٔ بدیها و بدبختیها هم دود میشه میره، مگه نه؟»
لوبیای خوش خنده`
«برام از کسانی بگو که دوسِت دارن و نگرانت میشن. کدوم آدمهای زندگیت توی همچین گروهی قرار میگیرن؟»
یک دقیقهای ساکت ماند تا فکر کند. بعد جواب داد: «راستش هیچکس.»
لوبیای خوش خنده`
یک آدم، گوشهای از این مملکت، همیشه شرایطی بدتر از تو دارد.
لوبیای خوش خنده`
حجم
۴۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه
حجم
۴۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه
قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۶۵,۰۰۰۵۰%
تومان