بریدههایی از کتاب دروغگوهای دوست داشتنی
۳٫۷
(۱۱)
طعنه اقدامی است به قصد «کم کردن تأثیرگذاری فرد»
blogofski
شما وقتی با طعنه طرف هستید که میخواهید به نظری پاسخ دهید، اما متوجه میشوید حرفی برای گفتن ندارید. این یعنی نظر فرد معنای خاصی ندارد، هرچند آزاردهنده است. شخص گوینده هم اهمیت چندانی به حرف خودش نمیدهد که همین نکته باعث میشود متقابلاً شما هم بتوانید از او انتقاد کنید. اگر من شما را عوضی خطاب کنم، چطور میخواهید به این حرفم واکنش نشان دهید، بیآنکه اوضاع را برای خودتان بدتر کنید؟ نمیتوانید.
blogofski
ناسلامتی قرار است رسانه و مردم در یک جبهه باشند. رسانه، وقتی که درست کار کند، از مردم در برابر بازاریابان و تلاش بیوقفهشان برای فریب دادن و ترغیب آنها به خریدن کالا و خدمات غیرضروری دفاع میکند. شخصاً دریافتهام که امروزه دیگر از این خبرها نیست. بازاریابان و رسانهیعنی من و وبلاگنویسهاهمه در یک تیم هستیم و شما خوانندگان خیلی بیشتر از آنچه فکر کنید، فریب ما را خوردهاید و آنچه را ما میخواهیم با توجه شایان تماشا کردهاید. شما حتی از این جریان خبر هم ندارید، چون محتوای تبلیغاتی را در لباس اخبار به خورد شما میدهیم.
blogofski
خبرگزاریهای آنلاین باید فضای خالی وبلاگشان را پر کنند. شرکتها باید محصولاتشان را تبلیغ کنند. وبلاگها، بازاریابان و متخصصان روابط عمومی بهاتفاق توطئه میکنند تا نیازهای یکدیگر را رفع کنند و محتوای ساختگی و غیرواقعی را بهجای محتوای مهم به مردم غالب کنند. چرا؟ چون از همین روش میتوانند پول به جیب بزنند.
blogofski
«توهمات ما خانهای را تشکیل میدهد که در آن زندگی میکنیم؛ شامل اخبار، قهرمانان، ماجراها، اَشکال هنر و تجربیات ما.»
blogofski
در تحقیقی دیگر، محققان اثر قرار گرفتن سوژههای آزمایش در معرض تیترهای خبری کاملاً خیالی و غیرقابلباور را ارزیابی کردند. در این حالت، به جای پرورش ذهنیت دیرباوریکه مدافعان خبرنگاری مبتنی بر تکرار ترجیحش میدهندکاشف به عمل آمد که سوژههای آزمایش هرچه در معرض تیترهای شاخدارتر قرار میگرفتند، قطبنمای منطقشان خرابتر میشد؛ اخبار واقعی را جعلی و اخبار جعلی را واقعی تشخیص میدادند. هرچه تیتر خبری افراطیتر بود، سوژههای آزمایش زمان بیشتری را صرف پردازش آن میکردند و احتمال باور کردنش بیشتر میشد و هرچه تعداد دفعاتی که در معرض یک تیتر شاخدار قرار میگرفتند، بیشتر بود، احتمال اینکه آن را باور کنند بیشتر میشد.
blogofski
چطور انتظار داریم مردم فرای قابلیتهای زیستشناختیشان عمل کنند، درحالیکه مدام در حال خواندن شایعات سلبریتیها و اخبار ورزشی هستند؟
blogofski
رابرت ای. پارک روانشناس مینویسد: «اخبار تا وقتی اخبار است که به دست فرد ذیالنفع برسد. بعد از انتشار و مشخص شدن اهمیت، دیگر خبر نیست، بلکه تاریخ است.»
blogofski
واقعیت این است: اگرچه اینترنت این امکان را فراهم میآورد که محتوا مکرراً از روی محتوایی دیگر نوشته و متعاقباً بهروزرسانی شود، خواننده نمیتواند آن را چندبار و بعد از هر بهروزرسانی بخواند. هر کاربر معمولاً مقاله یا خبر را فقط یک مرتبه میبیند، فقط یک تصویر از فرایندی عظیم و براساس همان نتیجهگیری میکند.
blogofski
بخش بزرگی از جامعه برای این سازماندهی شده که دروغ را بین مردم دستبهدست کند و بخش بزرگ دیگری از آن جوری سازماندهی شده است که دروغها را تکذیب کند! اصلاً میتوانیم یک میلیون نفر را به بیابان بفرستیم تا در آنجا چاله حفر کنند، بعد یک میلیون نفر دیگر را بفرستیم تا چالهها را پر کنند.»
آپتون سینکلر در کتاب زیرمیزی
blogofski
وبلاگ ابتدا خبر را منتشر میکند، بعد دنبال حقایق میگردد، یعنی ابتدا شایعه را منتشر میکند، بعد منتظر میماند تا ببیند موضوع دیگری هم درمورد خبر وجود دارد یا نه.
blogofski
مایکل آرینگتون در این مورد دست از فریب برمیدارد و بیپرده میگوید: «نشر خبر صحیح پرهزینه است، اما نشر خبر دستاول، ارزان.»
blogofski
به قول جف جارویس: «در فضای آنلاین، ما معمولاً ابتدا منتشر میکنیم و بعد ویرایش. روزنامهنگارها نوشتههایشان را محصول نهایی کارشان میبینند. اما وبلاگنویسها پستهایشان را به چشم بخشی از فرایند یادگیری نگاه میکنند.»
blogofski
در سال ۲۰۰۸ یک بهاصطلاح شهروندخبرنگار، در دو مورد جداگانه اوباما و کلینتون را با معرفی دروغین خود فریب داد تا حرفهای صادقانه بزنند و بعدها آنها را علیه خودشان استفاده کرد. این کار کم مانده بود انتخابات را از مسیر خارج کند. این زن ۶۱ ساله بعدها اعتراف کرد که اوباما و کلینتون روحشان خبر نداشته که او خبرنگار است و دارد مخفیانه صدایشان را ضبط میکند. بعد هم به این بهانه که هافینگتون پست قدر خبرهای داغش را نمیداند، استعفا داد و ایمیلهای محرمانه بین خودش و آریانا هافینگتون را افشا کرد تا برای آخرین بار، به قیمت رسوایی یک نفر دیگر، در کانون توجه قرار بگیرد.
blogofski
شخصاً شاهد بودهام که صدهامیلیون دلار فرصت و بازار شرکتها بهخاطر پستی احمقانه از یک وبلاگ به باد رفته است. وبلاگ انگجت یک ایمیل جعلی با محتوای ساختگی دربارهٔ تأخیر در فروش آیفون و سیستم عامل جدید اپل منتشر کرد، همین کار باعث شد جمعاً حدود چهار میلیارد دلار از ارزش سهام اپل کم شود
blogofski
او به من گفت: «وقتی غلطی میبینید به من ایمیل بزنید و تذکر بدید!» و من در جواب از او پرسیدم: «هی رفیق، این وظیفهٔ منه که وظیفهٔ تو رو انجام بدم؟»
blogofski
در دوران گذشته، شرکتها باید یک نفر مسئول روابط عمومی پیدا میکردند تا مطمئن شوند مردم دربارهٔ شرکتشان حرف میزنند. امروزه، حتی شرکتهایی با کمترین علاقه به تبلیغات باید کسی را استخدام کنند تا اطمینان یابند مردم حرفهای خلافواقع دربارهٔ شرکتشان نمیزنند. اگر زمانی صحبت سر نشر سخن بود، امروزه صحبت سر پیشگیری از نشر دروغ و حرفهای مخرب است.
blogofski
علم معمولاً دانشمندان را در مقابل یکدیگر قرار میدهد و هر یک به دنبال این هستند که حاصل کار دیگری را زیر سؤال ببرند. این فرایند باعث حذف خطا و ادعای کذب میشود. در حرفهٔ خبرنگاری چنین فرهنگی وجود ندارد. خبرنگارها به دنبال این هستند که سوژههای مختلفِ یکدیگر را تأیید کنند و در غالب موارد چیزهایی هم به اصل موضوع اضافه میکنند.
blogofski
دانشمندان آثار و تحقیقات یکدیگر را تکرار میکنند تا صحتوسقم یافتههایشان را به اثبات برسانند. برعکس، خبرنگارها نتیجهگیریهای یکدیگر را تکرار میکنند و براساس آنها است، نتیجهٔ جدید میگیرند، درحالیکه در غالب موارد صحت ندارند.
blogofski
همیشه به مشتریانم میگویم: «شاید» به «قطعاً» و «قطعاً» به «شد» تبدیل میشود، به این معنا که در اولین وبلاگ مینویسند: «فلانی ممکن است فلان کار را انجام دهد»، اما وقتی همین خبر به وبلاگهای بعدی میرسد، تبدیل میشود به «فلانی این کار را انجام میدهد.» دفعهٔ بعدی که اسمتان را ذکر میکنند، فعل ماضی به ادعای قبلیشان اضافه شده است، صرفنظر از اینکه واقعاً اینطور باشد یا خیر.
blogofski
حجم
۳۴۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۳۴۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
تومان