بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادری که کم داشتم | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادری که کم داشتم

بریده‌هایی از کتاب مادری که کم داشتم

۳٫۷
(۱۰۰)
مادر غایب عاطفی تنها حواسش به کارهای فوری و دم‌دستی است و آن‌هایی که به‌شدت مضطرب هستند شاید حتی این کار را هم انجام ندهند. این مادر شاید (تا حدی)‌ به نیازهای بیرونی پاسخ دهد، ولی به احساسات و نیازهای درونی توجهی نمی‌کند. درمانگری که به‌لحاظ عاطفی حضور فکری و روانی دارد باید با هر دو وجه هم‌آهنگ باشد. برخلاف مادری که از نظر ارتباطی "کور" است، درمانگری که هم‌آهنگی ارتباطی دارد می‌داند که منبع مهمی برای استوارماندن مراجعه‌کننده است؛ کسانی که دچار کمبود مادری هستند این مورد را کم داشتند. آن‌ها کسی را نداشتند که همواره روی او حساب کنند و این همان چیزی است که شالودهٔ احساس امنیت به شمار می‌آید. درمانگرانی که تمایل داشته باشند می‌توانند منبع این استواری شوند و به پرکردن خلأ محیط سال‌های ابتدایی زندگی مراجعه‌کننده و کمبودهای کنونی روانش کمک کنند.
s.m.azarang
. او یاد گرفته بود که به‌جای پس‌راندن درد آن را ابراز کند.
s.m.azarang
در صورتی که شما قبلا صدای والد پرورشگر درونتان را پرورانده باشید، می‌توانید خودتان را آرام کنید. این والد پرورشگر می‌تواند به کودک یادآوری کند که حالا دیگر خطری وجود ندارد.
s.m.azarang
نیازمند پشتیبانی و اطمینان‌خواهی بیش‌ازحد هستید. وقتی همسرتان به نیازهایتان بلافاصله پاسخ نمی‌دهد، احساس ناامنی و حسادت و خشم می‌کنید. قادر به تحمل غیبت همسرتان نیستید. رابطهٔ درهم‌آمیخته را حفظ می‌کنید، به‌قول معروف "به‌هم‌چسبیده" هستید. خصوصیات منفی مادرتان را به همسرتان نسبت می‌دهید. جایگاه رفیعی به همسرتان می‌دهید و احساس می‌کنید که از شما باهوش‌تر، توانمندتر و به‌نحوی ارزشمندتر است. تحمل می‌کنید که همسرتان بیش‌ازاندازه شما را رها کند یا در دسترستان نباشد و به‌گونه‌ای واکنش نشان می‌دهید که یادآور احساس کودکی‌تان است. انتظار صمیمیت عاطفی از همسرتان ندارید (به دلیل اینکه چنین صمیمیتی از مادر ندیده‌اید، چنین توقعی را از هیچ‌ک
s.m.azarang
وقتی می‌فهمیم مادر بخشنده از تأمین نیازهای کودک لذت می‌برد، اغلب متعجب می‌شویم. ولی این لذت قسمتی از شکوفایی اوست
s.m.azarang
کودکی که عاشق مادرش است بخشی از هالهٔ اطراف مادرِ آرمانی را خودش برمی‌گیرد. کودک با دلبستگی ایمن که احساس می‌کند "مامان من واقعاً آدم خاصی است"‌ این احساس را هم دارد که "من آدم خاصی هستم چون بخشی از او هستم". این مربوط به عملکرد منبع‌بودن مادر است.
s.m.azarang
برای مثال، در خشم سالم وقتی‌که اتفاقی بی‌ادبانه یا توهین‌آمیز پیش بیاید، خشم سر برآورده و می‌گوید "این کار درست نیست". خشم برای همین طراحی شده است، برای خلق مرزبندی‌های لازم. مهم است که خشمی را که درون بدنتان زندانی شده آزاد کنید، خشمی که شاید حتی پیش از آنکه احساسش کنید سرکوب شده باشد. این ممکن است حتی شامل خشمی شود که در سن زیر یک‌سالگی یا نوپایی احساس کرده‌اید. من معتقدم که می‌توان با احساس و ابراز ماهرانهٔ خشم آن را آزاد کرد و سوزاند. گرچه گاهی آزادکردن خشم تبدیل به دور باطلی می‌شود که خودش را تقویت می‌کند،‌ چیزی که ما می‌خواهیم از آن پرهیز کنیم. مطمئن‌ترین راه برای آزادکردن خشم این است که به کمک روان‌درمانگری ماهر انجام شود. خش
s.m.azarang
اگر مجبور به حفظ ظاهر بخصوصی برای خودتان هستید که در آن خشم و عصبانیتی وجود ندارد،‌ بایستی جلوی این عاطفه را سد کنید. ولی اگر می‌خواهید مواظب زخم کودک درونتان باشید، اگر می خواهید برای احساسی که سابقاً برایتان تهدیدکننده بوده فضایی خلق کنید،‌ اگر می‌خواهید از این احساس خلاص شوید (به‌جای آنکه ناخودآگاه در آن احساس گیر کنید) باید به خودتان مجال عصبانی‌شدن بدهید.
s.m.azarang
موقعیت‌های مربوط به مادری‌کردن، مثل زمانی‌که بچه‌دار می‌شوید یا به‌خاطر رفتن آخرین فرزندتان احساس فقدان می‌کنید، ممکن است برانگیزانندهٔ احساسات حل‌نشده در مورد مادرتان باشد. مواقعی که مادر پیر می‌شود و کمک شما را می‌طلبد نیز ممکن است این احساسات حل‌نشده سر بر آورد. ممکن است رفته‌رفته متوجه شوید که ارتباط با مادرتان برایتان ساده نیست.
s.m.azarang
مادر آواره، قربانی‌ای که همیشه کمک را پس می‌زند و عزت نفس بسیار پایینی دارد؛
s.m.azarang
یکی از کارهای به‌خصوص دشواری که اغلب در مادران مرزی پیدا می‌شود تمایل آن‌ها به طلایی‌ساختن یک فرزند و بدساختن فرزند دیگر است. اولی هیچ کار اشتباهی نمی‌کند و دومی از نظر مادر هیچ کار درستی انجام نمی‌دهد. کودکِ قربانی نفرت از خویشتن و شرم سنگینی را که مادر روی دوشش گذاشته با خودش حمل می‌کند.
s.m.azarang
خودشیفته چنین است: همیشه همه چیز دربارهٔ آن‌هاست. میل شدیدی به تحسین و توجه دارند. هیچ‌وقت (از نظر خودشان) اشتباه نمی‌کنند (خودشیفتگی اجازه نمی‌دهد چنین ویژگی‌ای را در شما ببینند). آن‌ها از هر نظر برتر و ممتاز هستند. آن‌ها از نظر عاطفی سطحی هستند و همدلی نمی‌کنند. به دلیل اینکه مادر خودشیفته همه چیز را برای خودش می‌خواهد، موفقیت‌های فرزندش را -هر چیزی که از نظر خودش ظاهرش را خوب کند-نیز به نام خودش می‌نویسد. ولی ازآنجاکه او باید از تصویر شخصی خود به هر قیمتی دفاع کند، دیگران را به‌خاطر هر اشتباهی که صورت بگیرد مستقیماً سرزنش می‌کند. او ممکن است شرم پنهانی خود را سر یکی از فرزندانش خراب کند که آن موقع دلیل کافی برای بدرفتاری با آن‌ها محسوب می‌شود.
s.m.azarang
در صورت وقوع ضربه‌های روانی،‌ ازدست‌دادن خاطرهٔ رویدادهای مهم یا بخش‌هایی از کودکی امری معمول است. این نوع فراموشی با فراموشی‌هایی که در اثر صدمه‌دیدن سر یا سایر عوامل روان‌شناختی به وجود می‌آید فرق دارد. فراموشی ناشی از گسسته‌روانی ازیادبردن چیزهای بسیار دردناک است. ساختار دفاعی روانی ما می‌گوید که نگه‌داشتن این خاطره بسیار سخت است و خاطره "ناپدید" می‌شود. این سازوکار دفاعی را واپس‌زنی می‌خوانند. احتمالا آشناترین نوع این پدیده در مورد آزار جنسی کودک به‌خصوص در خانه است.‌ با این حال واپس‌زنی خاطرات ممکن است برای هر خاطره‌ای، که نگه‌داشتنش از نظر عاطفی دشوار باشد، اتفاق بیفتد. ممکن است، به‌خاطر حرف‌های وحشتناکی که به شما زده شده و شیوه‌هایی که با آن تهدید شده‌اید، احساس کنید که ادامهٔ زندگی روزانه غیرممکن است، بنابراین برای بقا مجبورید آن‌ها را از سرتان بیرون کنید.
s.m.azarang
کسانی که بر وجه جسمانی ضربهٔ روانی کار می‌کنند می‌فهمند که "بدن بار سنگین ضربهٔ روانی را به دوش می‌کشد" (حتی رابرت اِسکر کتابی نیز تحت عنوان بدن بار سنگینی به دوش می‌کشد نوشته است). بدن به شیوه‌های دیگر نیز، هم‌زمان با تحمل بار، می‌کوشد تا سنگینی آن را نشان دهد. به‌این‌ترتیب وقتی مشکلی از طریق روان‌شناسی حل نشود، خودش را با علائم فیزیکی نشان می‌دهد، مثل غم و اندوهی که در صورت برطرف‌نشدن منجر به قلب درد می‌شود یا اختلال صوتی‌ای که، به‌خاطر پنهان نگه‌داشتن رازی مگو یا انکارشدن "صدا" (ابراز نظری شخصی)، خودش را بروز می‌دهد. گاهی بیماری فیزیولوژیک درخور توجهی در فرد وجود دارد که تأییدکنندهٔ شکایت‌های بیمار است، ولی گاهی هم دلایل فیزیولوژیکی برای بیماری مشاهده نمی‌کنیم، با این حال علائم بیماری وجود دارد و موجب نوعی اختلال در عملکرد بدن می‌شود (نام تخصصی این بیماری اختلال روان‌تنی است).
s.m.azarang
عامل مهمݫݫݭݭݭݭݭݫِ دیگر میزان آزار یا بی‌اعتنایی عاطفی رواشده است. هر چقدر چنین رفتاری با کودک مداومت بیشتری داشته باشد،‌ عمیق‌تر درونش نفوذ می‌کند. گرچه آزارِ گاه به گاه قطعاً امنیت کودک را از او می‌رباید ولی آزار بی‌وقفه مجال نمی‌دهد که کودک پیش از واردآمدن ضربهٔ بعدی به تعادل برسد.
s.m.azarang
چرا بعضی از کودکان بیشتر رنج می‌کشند" (صفحهٔ ۱۰۷ را ببینید) معتقدم که تفاوت‌های فردی است که موجب شکنندگی یا انعطاف‌پذیری افراد می‌شود، بنابراین این یکی از عواملی است که توضیح می‌دهد چرا از این نوع زخم‌های سال‌های اول زندگی ممکن است کمتر یا بیشتر رنج بکشیم.
s.m.azarang
بارها پیش آمده که نجات‌یافتگان از بی‌اعتنایی یا آزار عاطفی، با گفتن جملاتی مثل اینکه "حداقل کتک نمی‌خوردم. [پس] نمی‌توانم خیلی شکایت کنم"، آنچه بر سرشان آمده را کوچک جلوه داده‌اند. ولی یافته‌های مطالعهٔ انجمن روان‌شناسی آمریکا نشان می‌دهد که "کودکانی که به‌لحاظ عاطفی آزار دیده و مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته‌اند، در مقایسه با کودکانی که آزار فیزیکی و جنسی دیده‌اند، با مشکلات سلامت روان مشابه و گاهی بدتری مواجه می‌شوند". (۲) آن‌ها کشف کردند که کودکانی که از نظر روان‌شناختی آزار دیده‌اند از اضطراب، افسردگی و عزت نفس پایین رنج می‌برند و علائم اضطراب پس از ضربهٔ روانی را دارند و، به همان اندازه یا بیشتر از کودکانی که آزار فیزیکی یا جنسی دیده‌اند، با خطر خودکشی مواجه هستند.
s.m.azarang
من در مادرانی که نمی‌توانند حتی به خواهش مستقیم فرزند بزرگ‌سالشان برای کمک‌گرفتن پاسخ دهند الگوی نگران‌کننده‌ای یافتم؛ تعداد قابل توجهی از مصاحبه‌شوندگان من که دچار کمبود مادری شده بودند در سال‌های ابتدایی بزرگ‌سالی به نقطه‌ای رسیدند که سلامت روانی‌شان دچار اختلال شد و نیاز به کمک پیدا کردند. نوآمی به دیدن مادرش رفته بود که روان‌پزشکش به او زنگ زد. وقتی‌که صحبت‌های نوآمی با روان‌پزشکش تمام شد، به مادرش گفت "من خیلی افسرده هستم. به کمک احتیاج دارم"‌ و مادرش چنین پاسخ داد: "تو به کمک احتیاج نداری. فقط به یک حمام گرم نیاز داری".
s.m.azarang
یکی از زنان مراجعه‌کننده تعریف می‌کرد که مادرش چند کار معدود مثل سالاد درست کردن یا شستن ظرف‌ها را نشانش داده بود، ولی هیچ‌چیزی دربارهٔ چطور "زندگی‌کردن"‌ یادش نداده بود، اینکه چطور گفت‌وگو کند یا با مردم دیگر رابطه برقرار کند، چطور عواطفش را در دست بگیرد یا هر کار مهمی را انجام دهد. به نظر می‌رسد که چنین مادرانی نقش مربی را رها کرده‌اند یا حداقل در چنین نقشی اصلا احساس خویشتن‌باوری نمی‌کنند.
s.m.azarang
بیشترین میزان دلسوزی که از چنین مادران سردی به یاد می‌ماند در دوره‌های بیماری کودک است، با این حال بسیاری از افراد حتی در چنین موقعیت‌هایی هم تماس یا آغوش محبت‌آمیز مادر را به یاد نمی‌آورند و بعضی دیگر فقط لمس‌کردن‌های سرد مادر را به یاد می‌آورند که به‌خاطر نقش و وظیفه‌اش انجام می‌داد. برای بعضی هم مادر صرفاً چهرهٔ نگرانِ دم در است.
s.m.azarang

حجم

۵۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۵۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۳۹,۵۰۰
۵۰%
تومان