به کارش ادامه نداد
ماشین موزری که فهمید
سرطان موها را بهتر کوتاه میکند
یك رهگذر
اگر مرگ نبود
دندانها فرسوده میشدند
استخوانها فرسوده میشدند
و مفصلها فرسوده میشدند
و زیبایی دیده نمیشد
یك رهگذر
هیچکس نمیتواند از نامش فرار کند
گل بنفشه!
هیچ چراغقوهای نمیتواند از شب فرار کند
ما غصههایمان را با خودمان همهجا میبریم
مثل گلها
که عطرشان را برمیدارند و میبرند
rain
دانشمندی نوشته است
هیچ محبتی از بین نمیرود
تنها از شکلی به شکل دیگر تغییر میکند
یك رهگذر
تو آسمان روشن من بودی
که میشد با حوصله برای تکتک ابرهایت نامی برگزید
یك رهگذر
هیچچیز غمگینتر از این نیست
که خیاطِ لباسِ یک جانباز باشی
ندانی
آستینها را چهقدر اندازه بگیری.
یك رهگذر