بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خیابان کاتالین | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خیابان کاتالین

بریده‌هایی از کتاب خیابان کاتالین

نویسنده:ماگدا سابو
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۳ رأی
۴٫۰
(۳۳)
آنجا ایستادم تا او از من تعریف کند یا بازویم را نوازشی بکند. تصور نمی‌کردم که در این دنیا کسی باشد که بتواند بدون توجه و علاقهٔ دیگران دوام بیاورد.
سپیده اسکندری
همه‌چیز در نهایت باز هم تکرار می‌شود، روزهای زندگی و خاطرات گذشته کنار هم قرار می‌گیرند، درست مثل شیشه‌ای که وقتی روی آینه‌ای قرار می‌گیرد مثل همان آینه عمل می‌کند
سپیده اسکندری
مثل خیلی چیزهای دیگر، فقط با آن کنار آمده بودند.
bibilophilia
هر آنچه تا به حال برایشان اتفاق افتاده بود همچنان به گذشته‌شان شکل می‌داد، اما حالا به‌یکباره اوضاع فرق کرده بود. از زمان چیزی نمانده بود جز  لحظاتی به‌خصوص، از اتفاق‌های مهم هیچ جز گوشه‌ای از آنها، از جاهای آشنا فقط پس‌زمینه‌ای از تک‌صحنه‌ای، و این‌گونه، در آخر کار، می‌فهمیدند که از میان همهٔ چیزهایی که تا حالا به زندگی‌شان شکل داده است تنها یکی‌دو جا و چند لحظه واقعاً اهمیت دارد. باقی چیزها صرفاً مثل پوشال وجود شکننده‌شان را در میان می‌گرفت، پوشالی که توی چمدان چپانده می‌شد تا از محتویات چمدان در برابر سفری دور و دراز که در راه است محافظت کند.
bibilophilia
اما هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
Widasha
در آخر کار، می‌فهمیدند که از میان همهٔ چیزهایی که تا حالا به زندگی‌شان شکل داده است تنها یکی‌دو جا و چند لحظه واقعاً اهمیت دارد
Fateme
داشتم خودم را آماده می‌کردم که بزرگ شوم، که مستقل شوم، مثل وقتی که آدم خودش را برای کاری آماده می‌کند. عزمم را جزم کرده بودم که روزی مطابق آرزوها و خواسته‌های خودم زندگی کنم
da☾
داشتم خودم را آماده می‌کردم که بزرگ شوم، که مستقل شوم، مثل وقتی که آدم خودش را برای کاری آماده می‌کند. عزمم را جزم کرده بودم که روزی مطابق آرزوها و خواسته‌های خودم زندگی کنم
da☾
در واقع بیشتر وقت‌ها این رنج و ناراحتی جمعی و دوطرفه بود. ولی آنها دور هم می‌نشستند و حرف می‌زدند، چون واضح بود که بدون یکدیگر نمی‌توانند زندگی را تاب بیاورند.
zargOl
وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
zargOl
در ۱۹۶۲ روزنامهٔ حزب جانِ کلام کادار را چنین نقل کرد: «راکوشی می‌گفت: "کسی که با ما نیست، علیه ماست"، ولی ما می‌گوییم: "کسی که علیه ما نیست، با ماست."» (کارتلج، ۴۶۹).
zargOl
در ۱۹۶۲ روزنامهٔ حزب جانِ کلام کادار را چنین نقل کرد: «راکوشی می‌گفت: "کسی که با ما نیست، علیه ماست"، ولی ما می‌گوییم: "کسی که علیه ما نیست، با ماست."» (کارتلج، ۴۶۹). این لفاظی‌ها تبدیل به شعار کل دورهٔ حکومت کادار شد، تا اینکه عاقبت در سال ۱۹۸۸ به‌دلیل کهولت سن و ناتوانی در ادارهٔ کشور از قدرت کنار رفت. با تحولات سال ۱۹۸۸، به  قول خود مجارها «تغییر رژیم» اتفاق افتاد و دورهٔ حاکمیت جمهوری خلق به سر رسید. از سال ۱۹۸۹ به این سو، مجارستان اصلاحاتی ساختاری را به‌خصوص در حوزهٔ اقتصاد انجام داد و روابط خود را با اروپای غربی بیشتر کرد، تا اینکه سرانجام در سال ۲۰۰۴ به اتحادیهٔ اروپا پیوست. وقایع رمان خیابان کاتالین تقریباً سه دهه از این تاریخ پرآشوب و پُرتنش را در  بر می‌گیرد. اما اتفاق‌هایی که برای شخصیت‌ها می‌افتد و مناسبات آنها در روایتی پیچیده برای ما نقل می‌شود. با در  نظر  گرفتن تاریخی که این اتفاق‌ها در آن می‌افتد و بستری که شخصیت‌ها در آن شکل می‌گیرند، می‌توان گفت فرم رمان با محتوای آن سازگار است.
☆Nostalgia☆
با وجود این چیزی که آنها در این سال به آن دست پیدا کردند عزت‌نفس ملی بود، عزت‌نفسی که در معاهدهٔ تریانون و اتحاد با نازی‌ها آن را از دست داده بودند. و به  این  ترتیب احترام دنیای غیرکمونیستی را به دست آوردند. [...] وقایع سال ۱۹۵۶ مجارستان را بر لوح خودآگاه جهان ثبت کرد: دربارهٔ این انقلاب به همهٔ زبان‌ها و بیشتر از دیگر دوره‌های تاریخ پُرفرازونشیب مجارستان مطلب نوشته شد. به‌علاوه اتفاقات این سال، ملت و دولت‌های بسیاری را واداشت که به ارزش‌ها و اولویت‌های سیاست‌ورزی‌شان نگاه جدی‌تری بیندازند: مسئلهٔ حقوق بشر در مناسبات بین‌الملی اهمیت بیشتری پیدا کرد. (کارتلج، ۲۰۱۱: ۴۵۹) نام مجارستان در حد فاصل سال‌های ۱۹۵۶ تا ۱۹۸۸ با نام یانوش کادار، رهبر حزب کارگرانِ سوسیالیستِ مجارستان، گره خورده است. شروع زمامداری او نیز با سرکوب همراه بود، ولی در دههٔ ۶۰ اصلاحاتی هم صورت گرفت.
☆Nostalgia☆
در این سال اتحادیه‌های کارگری که خواستشان تغییر سیاسی است شهر را از چنگ حزب کارگر خلق مجارستان درآوردند. در ۴ نوامبر، نیروهای نظامی شوروی به بوداپست و سایر شهرها حمله می‌کنند و در این کشمکش‌ها ۲۵۰۰ نفر از مردم مجارستان کشته می‌شوند. طی این ناآرامی‌ها هزاران نفر دستگیر می‌شوند و بعد از محاکمه به زندان محکوم می‌شوند و تعدادی از آنها نیز به اعدام. در  نهایت در ۸ نوامبر، شوروی کنترل را به دست می‌گیرد و کادار نخست‌وزیرِ «حکومت کارگری‌دهقانی انقلابی» می‌شود. و اما کارتلج فصل مربوط به انقلاب ۱۹۵۶ را این‌گونه به پایان می‌برد: مردم مجارستان در ۱۹۵۶ درس مهمی را که در ۱۸۴۹ آموخته بودند دوباره تجربه کردند: اگرچه غرب آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی آنها را می‌ستود، ولی هیچ‌وقت در حمایتشان کاری نکرد.
☆Nostalgia☆
دوران راکوشی دوران سرکوب و پاک‌سازی است، پلیس امنیتی این کشور در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ خانه‌های طبقهٔ بورژوا و روشنفکر را مصادره می‌کند تا مسکن اعضای حزب کارگر را تأمین کند و درعین‌حال از آنان زهر چشم بگیرد. چنین رویه‌ای به نارضایتی در کشور دامن می‌زند و منجر  به قیام دانشجویان در سال ۱۹۵۶ می‌شود. تعدادی از دانشجویان برای اعلام خواسته‌هایشان به‌سمت ساختمان رادیو بوداپست حرکت می‌کنند و در اینجا پلیس امنیتی مداخله می‌کند. دستگیری آنها اعتراض دانشجوهای بیرون ساختمان را به دنبال دارد که پلیس امنیتی با رگبار گلوله به آن پاسخ می‌دهد. در این سال اتفاقات مهمی در عرصهٔ سیاست در مجارستان می‌افتد که حتی اشاره‌ای فهرست‌وار به آنها در حوصلهٔ این یادداشت کوتاه نیست. در  کل آنچه اتفاق می‌افتد انقلابی است علیه جمهوری خلق مجارستان.
☆Nostalgia☆
در مارس ۱۹۴۴، سربازان آلمانی بدون هیچ مقاومتی از جانب هورتی وارد مجارستان می‌شوند. در اکتبر همان سال، هم‌زمان با پیشروی ارتش شوروی و تلاش مجدد حاکمیت مجارستان برای خروج از جنگ، نظامیان آلمانی هورتی را عزل و حکومتی دست‌نشانده را تحت فرمانِ حزب فاشیستی «صلیب پیکان» بر سر کار می‌آورند. شکست آلمان نازی در جنگ موجب می‌شود شوروی در مجارستان قدرت بگیرد. رهبران شوروی ماتیاش راکوشی را برای اجرای برنامهٔ پاک‌سازی سیاسی در کشور انتخاب می‌کنند. به  این  ترتیب راکوشی، که خود را «بهترین شاگرد استالین» می‌نامید، از ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۶ قدرت را در مجارستانی به دست می‌گیرد که اولویت‌ها و سیاست‌هایش را عمدتاً کرملین دیکته می‌کند.
☆Nostalgia☆
از تبعات معاهدهٔ صلحی که در سال ۱۹۲۰ به تجزیهٔ امپراتوری اتریش‌مجارستان انجامید این بود که مجارستان دیگر  به اقیانوس و راه‌های آبی دسترسی نداشت و به  این  ترتیب به سرزمینی محصور در خشکی بدل شد. در مارس ۱۹۱۹ جمهوری شوراییِ مجارستان، پس از پشت‌سر  گذاشتن دورهٔ موسوم به وحشت سرخ، به زورِ ارعاب و سرکوب تشکیل می‌شود، که خیلی زود ساقط می‌شود و در نوامبر همان سال میکلوش هورتی، سیاستمدار دستِ‌راستی، قدرت را به دست می‌گیرد و حکومت او در قبال اعمال خشونت علیه کمونیست‌ها و یهودیان (موسوم به دوران وحشت سفید) هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد. در چنین وضعیت حاد و بغرنجی است که معاهدهٔ صلح «تریانون» به مجارستان تحمیل می‌شود.
☆Nostalgia☆
برایان کارتلِج، دیپلمات و مورخ انگلیسی، در بخشی از کتاب خود ارادهٔ بقا: تاریخ (۱) که در آن به دهه‌های پرالتهاب مجارستان در قرن بیستم پرداخته، می‌نویسد: طی نیم قرن پس از پایان جنگ جهانی اول، مجارستان سه فاجعه را از سر گذراند؛ اگر این مصیبت‌ها برای هر کشوری غیر از مجارستان (که در  برابر حوادث فاقد انعطاف و توان ترمیم لازم بود) پیش می‌آمد، کارش به نابودی می‌کشید: معاهده‌ای زمین‌گیرکننده و غیرمنصفانه، اشغال توسط آلمان نازی و تحمیل شدن رژیمی استالینیستی و بی‌رحم. اما مجارستان از این دوران جان سالم به در برد و بعدها در ۱۹۸۹ به‌عنوان کشوری آزاد و دموکراتیک احیا شد. (کارتلج، ۲۰۱۱: ۳۱۹)
☆Nostalgia☆
درعین‌حال دریافته بودند که تفاوت میان زنده‌ها و مرده‌ها صرفاً تفاوتی کیفی است، تفاوتی که چندان به حساب نمی‌آید؛ و پی برده بودند که در زندگیِ هرکس تنها یک نفر هست که آدم نامش را در لحظهٔ مرگ فریاد می‌زند.
بیتا بهاردوست
هیچ‌کس به آنها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز  بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.
fateme

حجم

۲۶۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۲۶۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵۹,۰۰۰
۱۱۱,۳۰۰
۳۰%
تومان