بریده‌هایی از کتاب بهترین خودت باش

«مهم نیست چقدر سعی کنید تا شبیه بقیه شوید، نژاد شما قبل از شما وارد هر اتاق می‌شود.»

برای آنچه که هستید ارزش قائل باشید؛ مهم نیست که دیگران چه می‌گویند. «ایلین ولتروت» اگر خودم را به‌خوبی نمی‌شناختم، خیال‌پردازی‌های دیگران دربارهٔ من، مرا می‌بلعید و نابود می‌کرد. آدری لوردِ

«بیشتر عمرمان به ما گفته شده است که زیبایی چیست، چطور به نظر می‌رسد، چه کسی زیباست و چه کسی نیست... و به آنهایی که جزو دستهٔ زیبایان نیستند، فرصت خیلی اندکی داده می‌شود که تعریف خودشان را از زیبایی بگویند.»

تغییر و تحولات زندگی، بزرگ‌ترین فرصت‌های ما برای رشد هستند. آنها ما را تحت فشار قرار می‌دهند تا قهرمانان سرسخت داستان‌های خودمان شویم. آنها ما را به سرزمین‌های جدید سوق می‌دهند و از ما می‌خواهند که نسخه‌های بزرگ‌تر و شجاع‌تر از خودمان باشیم.

ما باید بدانیم که رویاهایمان تنها متعلق به ما هستند و کسی جز خودمان آنها را جدی نمی‌گیرد

تجربه من، هیچ میزان از پول، مقام، یا تحصیلات هیچ تمایزی ایجاد نمیکند، اگر که یک فرد رنگین پوست در آمریکا باشید. من تمام مراحل مناسب را طی کردم تا شکایتی رسمی علیه افسر اداره امنیت حمل و نقل انجام دهم. حتی به فرودگاه رفتم تا از مدیر وی بخواهم نوارها را بررسی کند، با کمال تعجب، تمام انها پاک شده بودند. انها معذرت خواهی کردند.

وقتی که جرات میکنم که قدرتمند باشم و از قدرتم در خدمت بینشم استفاده کنم، آنگاه است که اهمیت آن چیزی که ازش می‌ترسم کم و کمتر می‌شود. آدری لورده

ما احساس می‌کنیم که کلی کار به ما تحمیل شده است، دستپاچه و نگرانیم و تعادل (زندگی‌مان) را از دست دادیم. احساس می‌کنیم که زندگی در اطرافمان در جریان است و ما نمی‌توانیم آن را به طور کامل در بربگیریم. احساسی مثل اینکه اتفاقات بدی برایمان می‌افتد و کنترل آنها در دست ما نیست.

«اتفاقات بد اتفاقی و بی‌دلیل برایت رخ نمی‌دهند؛ بلکه دلیلی دارند».

زندگی همراه من است، نه علیه من؛ با تمام وجود آن را می‌شنوم،

این کتاب را به عنوان نامه ای عاشقانه در نظر بگیرید - برای هرکسی که احساس خستگی، نادیده گرفتن، شکست، دست کم گرفتن، کم ارزشی را تجربه کرده است و با این حال تصمیم می‌گیرد که بر آنها غلبه کند.

در همه چیز، به حد کفایت هستید. شما کافی هستید. با کفایت و بالقوه توانا متولد شدید.

«وقتی کسی به شما خود واقعیش را نشان می‌دهد، همان بار اول او را باور کنید.»

وقتی رویاهایی که در سر دارید بزرگتر از جایی است که در آن قرار دارید، گاهی باید خودتان به خودتان یاد آوری کنید که چیزهای بیشتری وجود دارد. و همیشه در ان طرف ترس چیزهای بیشتری وجود دارد که انتظار شما را می‌کشد.

داشتم. احساس شدید و ناگهانی ای که آن چیزی را که درش خوب هستی را پیدا کنی، گرانبهاست. و بدست آوردن فرصتی که برای انجام آن کار به تو پول بدهند، خب، رویایی است.

برای اولین بار فهمیدم که موفقیت و بزرگی زندگی ام تنها با بزرگی و عظمت رویاهای خودم تعیین نمی شود، بلکه به مقدار اعتمادم به قدرت برتری که این رویاها را می‌شنود و چندبرابر میکند نیز بستگی دارد.

در سال سومم من مثل لیزر تمرکز کرده بودم تا بتوانم کارآموزی ای برای تابستان پیدا کنم که بتواند درهایی را برایم باز کند. من نمی دانستم دقیقا به دنبال چه چیزی هستم، اما می‌دانستم که عاشق نوشتن، داستان پردازی، روانشناسی و سبک پوشش هستم.

کشف آنچه دوست نداری به اندازه پیدا کردن آنچه دوست داری، مهم است.

«الین، یک روز وقتی رئیس شرکت خودم شدم، قطعا تو رو استخدام میکنم.» این به عنوان یک تعریف در نظر گرفته شد. ولی گفتن ان توسط یک فرد هم رتبه در گروه کارآموزی، مسلما یک توهین بود.

می‌دانستم که یکبار که وارد نیروی کار شوم، برای بقیه عمرم به ناچار و ضرورت بیشتر ساعات بیداری و هوشیاری ام را در کارم باید بگذراندم تا هر جای دیگر. بنابراین بهتر هست که واقعا عاشق کارم باشم.