بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسب من | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسب من

بریده‌هایی از کتاب اسب من

نویسنده:معین دهاز
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۴۳ رأی
۴٫۶
(۴۳)
می‌خندم همین‌طور می‌خندم اما دلم شاد نمی‌شود چون شب که این‌همه ستاره روشنش نمی‌کند
Raya
فکر می‌کنم به کودکی‌ام که رفت به جوانی که رفت سال‌ها گذشت سال‌ها گذشت دقیقه‌ها اما نمی‌گذرند
Raya
به دنبال چیستی پینوکیو انسان شدن؟! هیچ‌کس چون تو به دنبالش نیست کاش پسری از چوب بودم تا سوختنم آخری داشت
Raya
هرگز نترس قایقِ من! موجی که غرق نکند بالاترمان می‌برد
m_oghab
چیزی بگو حرفی بزن از فردا اما نه آن‌قدر تلخ که دلم بلرزد و نه آن‌چنان زیبا که باورم نشود
m_oghab
خورشید زیر سایه‌بان نشست خود را با سیگار عابری روشن کرد آینهٔ کوچکی از جیب بیرون آورد و در آن به غروب خیره شد
m_oghab
شعری که دوست دارم شعری که دوست دارم، چرا مرا می‌گریاند؟ نه، منصفانه نیست که در برابر هر آن‌چه دوست داریم، آسیب‌پذیرتریم
سید علیرضا سیدی
می‌خندم همین‌طور می‌خندم اما دلم شاد نمی‌شود چون شب که این‌همه ستاره روشنش نمی‌کند
کاربر ۴۷۰۳۵۲۹
احساس می‌کنم دیگر وقت گریه است و هزار گنجشک، باهم به سینه‌ام سر می‌کوبند تا پنجره بشکند رها شود
mah
برف بر شانه‌ات داشتی تو قسمتی از زمستان را با خود بردی تو تکه‌ای از همه را بردی
mah
می‌خواستم پرنده باشم تا هر وقت که ترسیدم بپَرَم دور شوم
mah
«پیاده می‌شوم.» «این‌جای صحرا؟» «جای غلط، با آدمِ غلط سوار شدم. هر کجا پیاده شوم درست است.»
یك رهگذر
لبخند بزن و امیدوار بمان به روزی که نخواهد آمد
یك رهگذر
سلام این‌جا خواب من است یا خواب تو؟ صبح کدام‌مان تنها می‌شود؟
phi.lo.bib.lic
کمکم کن باید با آخرین هیزم‌ها در این دشت آن پنجره را بسازم و ببندم
darya
چیزی بگو حرفی بزن از فردا اما نه آن‌قدر تلخ که دلم بلرزد و نه آن‌چنان زیبا که باورم نشود
~نگار
آه، گاهی رنج می‌کوشد که فهمیده نشود
~نگار
سال‌ها بعد مرا با چه نامی صدا می‌زنی؟ آیا کلمه‌ای خواهد ماند که با آن «سلام» بسازی «کجا بودی» بسازم... ای دوست، چگونه مرا خواهی یافت؟ من کلمهٔ دوردستم از همه‌جا دورم
پونیو
تو دوستم داشته باش من نمی‌توانم دوست داشته شوم بلد نیستم کمکم کن وقتی نمی‌توانم حرف بزنیم کمک کن سلام کنیم وقتی نمی‌توانم راه برویم کمک کن دستِ هم را بگیریم تا باد، پنجره را نکوبد و رنگِ تاریکی، فقط سیاه باشد برف بر شانه‌ات داشتی تو قسمتی از زمستان را با خود بردی تو تکه‌ای از همه را بردی
پونیو
خواب‌هایم را چشم‌هایم را فردایم را و حتا خود را، با دست‌های خود دفن خواهم کرد به جست‌وجوی باران‌ها در خاک تا قرن‌ها قبل، ریشه خواهم شد
Hoda🌼🍃

حجم

۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان