بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
ما مردم ایران یک حسن داریم و یک عیب. حسن ما مردم این است که در مقابل حقیقت، تعصب کمی داریم و شاید میتوانیم بگوییم بیتعصب هستیم؛ یعنی اگر با حقایقی برخورد کنیم و آنها را درک کنیم، شاید از هر ملت دیگر زودتر تسلیم آن حقایق میشویم. ولی یک عیب بزرگی در ما ملت ایران هست که به موازات اینکه در مقابل حقایق تسلیم میشویم، به حماسهها و ارکان شخصیت خودمان زیاد پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ، زود آن را از دست میدهیم و رها میکنیم. هیچ ملتی به اندازه ما نسبت به شعائر خودش بیاعتنا نیست. شما هندیها و ژاپنیها و اعراب را دیدهاید؛ آنها هم مثل ما مشرقزمینی هستند، لکن از این نظر مثل ما نیستند. به اندازهای که ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم هستیم، هیچ ملتی تسلیم نیست.
Afsaneh Habibi
لشکر میخواهند سر مقدسش را از بدن جدا کنند ولی شجاعت و هیبت سابق اجازه نمیدهد. بعضی میگویند نکند حسین حیله جنگی بهکار برده که اگر کسی نزدیک شد، حمله کند و در مقابل حمله او کسی تاب مقاومت ندارد. نقشه پلید و نامردانهای میکشند، میگویند اگر به سوی خیمههایش حمله کنیم او طاقت نمیآورد. امام حسین افتاده است. من نمیتوانم آن حالت اباعبداللّه را مجسم کنم. لشکر به طرف خیام حرمش حمله میکند. یک نفر فریاد میکشد: حسین، تو زندهای؟! به طرف خیام حرمت حمله کردند! امام به زحمت روی زانوهای خود بلند میشود، به نیزهاش تکیه میکند و فریاد میکشد: «وَیلَکمْ یا شیعَةَ آلِ اَبی سُفْیانَ، اِنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دینٌ وَ لا تَخافونَ الْمَعادَ فَکونوا اَحْرارا فی دُنْیاکمْ» ای مردمی که خود را به آل ابوسفیان فروختهاید، ای پیروان آل ابوسفیان! اگر خدا را نمیشناسید، اگر به قیامت ایمان و اعتقاد ندارید، حریت و شرف انسانیت شما کجا رفت؟!
Edoardo
منطق شهید یعنی منطق کسی که برای جامعه خودش پیامی دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگری نمیخواهد بنویسد.
...Mahrookh...
عاشورا روز تجدید حیات ماست. در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمیخواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش بشود؛ نمیخواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد.
Laya Sadegh
نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوبتر است
Laya Sadegh
این، سخن راویان دشمن است. راوی گفت: «وَاللّهِ ما رَاَیتُ مَکثورا قَطُّ قَدْ قُتِلَ اَهْلُ بَیتِهِ وَ وُلْدُهُ وَ اَصْحابُهُ اَرْبَطَ جَأْشا مِنْهُ» به خدا قسم در شگفت بودم که این چه دلی بود، چه قوّت قلبی بود؟! یک آدمی که اینچنین دلشکسته باشد که در جلوی چشمش تمام اصحاب و اهلبیت و فرزندانش را قلمقلم کرده باشند و اینچنین قویالقلب باشد! من که نظیری برایش سراغ ندارم.
Edoardo
پس اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که دائما حسینحسین میکنید و به سر خودتان میزنید، چه میخواهید بگویید؟ باید بگوییم: ما میخواهیم حرف آقایمان را بگوییم، ما هر سال میخواهیم تجدیدحیات کنیم (یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا للّهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ). باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ماست. در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمیخواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش بشود؛ نمیخواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد.
این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه کنیم،
Edoardo
خدا برای رهبری امت، به رهبر امت یک سلسله اختیارات داده است (زیرا قانون را در شرایط مختلف اجرا و پیادهکردن، کار هر کس نیست). دیگر پیغمبر اگر میخواهد کسی را انتخاب کند، مثلاً بعد از فتح مکه برای آنجا حاکم معین کند و یا برای فلان لشکر امیر تعیین کند، لازم نیست که جبرئیل بگوید یا رسولاللّه! شما فلان شخص را انتخاب کن. این، دیگر دراختیار خود پیغمبر است که به حکم اختیارات زیادی که رهبر دارد، این کار را انجام میدهد و البته نباید از کادر قانون خارج شود. این امر مثل تاکتیکها و استراتژیهایی است که فرماندهان لشکرها به کار میبرند که به ابتکار خود آنها بستگی دارد. مثلاً در وقتی که متفقین با دول محور در مصر (اسکندریه، العلمین) میجنگیدند و آیزنهاور فرمانده متفقین بود، البته مقرراتی بود که او نباید از آنها تجاوز میکرد، ولی بسیاری از قضایا به ابتکار او بستگی داشت؛ او باید ابتکار به خرج میداد تا پیروز میشد.
Afsaneh Habibi
مسئله روش رهبری با مسئله کتاب و سنّت متفاوت است. کتاب و سنّت یعنی خود قانون. روش رهبری به متن قانون مربوط نیست؛ به کیفیت رهبری مردم، به اختیاراتی که یک رهبر دارد و به تصمیماتی که رهبر اتخاذ میکند مربوط میشود.
حال معنی آن جمله امام حسین علیهالسلام که در وصیتنامه خود به محمّد بن حنفیه مینویسد: «اُریدُ اَنْ امُرَ بِالْمَعْروفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی» روشن میشود.
Afsaneh Habibi
حسین بن علی علیهالسلام یک روح بزرگ و یک روح مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد تن به زحمت میافتد، و روح که کوچک شد تن آسایش پیدا میکند.
sh
گفتهاند این عزا را احیا کنید و زنده نگه دارید که این نکتهها را بفهمید و دریابید، برای اینکه عظمت حسین را درک کنید، برای اینکه اشکی اگر میریزید، از روی معرفت باشد. معرفت حسین شما را بالا میبرد، شما را انسان میکند، شما را آزاد مرد میکند، شما را اهل حق و حقیقت میکند، اهل عدالت میکند، یک مسلمان واقعی میکند. مکتب حسین، مکتب انسانسازی است نه مکتب گنهکارسازی. حسین سنگر عمل صالح است نه سنگر گناهکاری.
فاطمه الوهی
آخرین کسی که به میدان میآید خودش است. خیال کردند که دیگر در یک چنین شرایطی میتوانند با حسین مبارزه کنند. هر کسی که جلو آمد لحظهای مهلتش نداد که فریاد عمر سعد بلند شد، گفت: خدا مرگتان بدهد، مادرهایتان به عزایتان بنشینند، به مبارزه چه کسی رفتهاید؟! «هذَا ابْنُ قَتّالِ الْعَرَبِ» این، پسر کشنده عرب است، پسر علی بنابی طالب است «وَ اللّهِ لَنَفْسُ اَبیهِ بَینَ جَنْبَیهِ» به خدا روح پدرش علی در کالبد این است، به جنگ این نروید. این علامت شکست بود یا نه؟ سیهزار نفر از جنگ تن به تن کردن با یک مردِ تنهای غریبِ آن همه مصیبت دیده، آن همه زحمت کشیده و آن همه تلاش کرده تشنه گرسنه عقبنشینی میکنند.
نه تنها در مقابل شمشیر ابا عبداللّه شکست خوردند، در مقابل منطقش هم شکست خوردند.
فاطمه الوهی
یک خط که میخواهد به موازات خط دیگر امتداد پیدا کند، اگر یک ذره از موازات خارج شود، ابتدا فاصله کمی از خط دیگر پیدا میکند، ولی هرچه ادامه پیدا کند فاصلهاش زیادتر میشود
Edoardo
پس اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که دائما حسینحسین میکنید و به سر خودتان میزنید، چه میخواهید بگویید؟ باید بگوییم: ما میخواهیم حرف آقایمان را بگوییم، ما هر سال میخواهیم تجدیدحیات کنیم (یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا للّهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ). باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ماست. در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمیخواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش بشود؛ نمیخواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد.
f_altaha
حسین یک شخصیت حماسی است اما حماسه انسانیت، حماسه بشریت، نه حماسه قومیت
f_altaha
[در حدیث آمده است:]«اَلنّاسُ کلُّهُمْ هالِکونَ اِلاَّ الْعالِمونَ وَالْعالِمونَ هالِکونَ اِلاَّ الْعامِلونَ وَالْعامِلونَ هالِکونَ اِلاَّ الُْمخْلِصونَ وَ الُْمخْلِصونَ عَلی خَطَرٍ عَظیمٍ» مردم در هلاکند مگر اینکه آگاه و عالم باشند (جاهل نمیتواند راهی را پیدا کند)، و علما نیز در هلاکند مگر آنها که عاملند، و عاملان نیز در هلاکند مگر آنها که مخلصند، و مخلصان تازه در خطرند.
f_altaha
. «مولی» از لغاتی است که در زبان عربی معانی متعددی دارد. گاهی به معنی آزادشده و بسیاری اوقات به معنی کسی است که با شخص یا قوم دیگر عقد ولاء داشته باشد، یعنی همپیمان شده که مجاور آنها باشد یا از یکدیگر دفاع کنند. اگر میگفتند فلانکس از موالی است، یعنی از کسانی است که همپیمان است. اینکه میگویند مولی یعنی برده، درست نیست. وقتی میگویند اعراب ایرانیان را «موالی» میخواندند، مسلّما منظور بردگان نبوده است؛ به ایرانیان که برده نمیگفتند.
f_altaha
در کمتر از دو ساعت، دشمن را بکلی از کنار شریعه فرات دور کردند که دیگر دشمن از تشنگی لهله میزد. ولی علی علیهالسلام به سپاهیان خود گفت: شما هر روز اجازه بدهید که بیایند و آب بردارند. لشکریان گفتند: آنها به ما آب ندادند، پس ما هم به آنها آب نمیدهیم. ولی علی فرمود: خیر، این یک کار غیر انسانی است؛ آب یک چیزی است که هر جانداری حق دارد از آن استفاده کند. به آنها آب بدهید.
کاربر ۱۳۲۴۴۸۹
شعارهای اباعبداللّه شعار احیای اسلام است، این است که چرا بیتالمال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص دادهاند؟ چرا حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال میکنند؟ چرا مردم را دو دسته کردهاند: مردمی که فقیر فقیر و دردمندند، و مردمی که از پرخوری نمیتوانند از جایشان بلند شوند؟
f_altaha
ابا عبداللّه که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود. ما گفتیم حسین یک شرکت بیمه تأسیس کرد، بیمه گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه میگیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران میکنم، اما شما هر چه میخواهید باشید، ابن زیاد باشید، عمر سعد باشید.
فاطمه الوهی
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان