بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
من نمیدانم کدام جانی یا جانیهایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امّت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر بشود.
لذا بعد از این انحراف، چارهای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم، فقط رثاء و مرثیه ببینیم. من نمیگویم آن صفحه تاریک را نباید دید بلکه باید آن را دید و خواند، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد
zohre
آن صفحه صفحهای است که ملک اعتراض میکند، بشر سرافکنده است، و این صفحه صفحهای است که بشریت به آن افتخار میکند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی از آن جنبهای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، درحالیکه جنبه حماسی این داستان صدبرابر بر جنبه جنایی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد. پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانیهای بر حسین بن علی ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحهاش را میخوانیم و صفحه دیگرش را نمیخوانیم. جانیهای بر امام حسین آنهایی هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و میکنند.
zohre
«اِنَّ اللّهَ تَعالی یحِبُّ مَعالِی الاُْمورِ وَ اَشْرافَها وَ یکرِهُ سَفْسافَها» خدا کارهای بزرگ و مرتفع را دوست میدارد، از چیزهای پست بدش میآید
گیله مرد
«فَالْمَوْتُ فی حَیاتِکمْ مَقْهورینَ وَ الْحَیاةُ فی مَوْتِکمْ قاهِرینَ» زندگی این است که بمیرید ولی فائق باشید و مردن این است که زنده باشید ولی توسری خور.
امیرحسین
چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی از آن جنبهای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، درحالیکه جنبه حماسی این داستان صدبرابر بر جنبه جنایی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد.
کاربر ۱۴۴۳۱۵۵
وقتی که زن ارزان شد، در اماکن عمومی بسیار پیدا شد، هزاران وسیله برای استفاده مرد از زن پیدا شد، خیابانها و کوچهها جلوه گاه زن شد که خودش را به مرد ارائه بدهد و مرد بتواند از نظر چشمچرانی و تماشاکردن، از نظر استماع موسیقی صدای زن، از نظر لمسکردن، حداکثر بهرهبرداری را از زن بکند، آنجاست که زن از ارزش خودش، از آن ارزشی که برای مرد باید داشته باشد میافتد
Zeinab
آنجا که انسان میخواهد زندگی کند ننگین، آنجا که میخواهد زندگی کند با ظالم و ستمگر، آنجا که میخواهد زندگی فقط برایش نان خوردن و آب نوشیدن و خوابیدن و زیر بار ذلتها رفتن باشد، مرگ هزاران بار بر این زندگی ترجیح دارد. این پیام شهید است.
Zeinab
منطق امر به معروف و نهی از منکر، منطق حسین را منطق شهید کرد. منطق شهید ماورای این منطقه است.
منطق شهید یعنی منطق کسی که برای جامعه خودش پیامی دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگری نمیخواهد بنویسد.
Zeinab
ما ایرانیها یک مردم ضعیفپسندی هستیم. آه و ناله کردن در میان ما سرقفلی دارد. هر کس میخواهد بگوید من آدم خوبی هستم، خودش را شل میکند، رها میکند، آه میکشد، ناله میکند.
Zeinab
کتاب «لؤلؤ و مرجان»
مرحوم حاج میرزا حسین نوری (اعلیاللّه مقامه)
Alireza
معرفت حسین شما را بالا میبرد، شما را انسان میکند، شما را آزاد مرد میکند، شما را اهل حق و حقیقت میکند، اهل عدالت میکند، یک مسلمان واقعی میکند. مکتب حسین، مکتب انسانسازی است نه مکتب گنهکارسازی. حسین سنگر عمل صالح است نه سنگر گناهکاری.
کاربر ۱۵۳۹۱۷۱
یک جهت که این حماسه مقدس میشود این است که هدفش مقدس و پاک و منزّه است؛ مثل خورشید عالمتاب است که بر همه مردم و بر همه جهانیان میتابد.
مومنی
چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی از آن جنبهای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، درحالیکه جنبه حماسی این داستان صدبرابر بر جنبه جنایی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد.
مومنی
باید اعتراف کنیم که یکی از جانیهای بر حسین بن علی ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحهاش را میخوانیم و صفحه دیگرش را نمیخوانیم. جانیهای بر امام حسین آنهایی هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و میکنند.
مومنی
حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین که فقط این تن نیست، حسین که مثل من و شما نیست؛ حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زندهتر میشود.
مومنی
مردی است به نام کرَیب ابن صبّاح از لشکر معاویه. آمد و مبارز طلبید. یکی از شجاعان لشکر امیرالمؤمنین که جلو بود، به میدان رفت ولی طولی نکشید که کریب این مرد صحابی امیرالمؤمنین را کشت و جنازهاش را به یک طرف انداخت و دوباره مبارز طلبید. یک نفر آمد، او را هم کشت. بعد از اینکه کشت، فورا از اسب پایین پرید و جنازهاش را روی جنازه اولی انداخت. باز گفت: مبارز میخواهم. چهار نفر از اصحاب علی علیهالسلام را به همین ترتیب کشت. مورخین نوشتهاند بازو و انگشتان این مرد بهقدری قوی بود که سکه را با دستش میمالید و اثر سکه محو میشد. همچنین نوشتهاند این مرد آنقدر از خود چابکی و سرعت نشان داد و در شجاعت و زورمندی هنرنمایی کرد که افرادی از اصحاب علی که در صفوف جلو بودند، به عقب رفتند تا در رودربایستی گیر نکنند. اینجا بود که علی علیهالسلام خودش آمد و با یک گردش، او را کشت و جنازهاش را به یک طرف انداخت. «اَلا رَجُلٌ؟» دومی آمد. دومی را هم کشت و فورا جنازهاش را روی اولی انداخت. دوباره گفت: «اَلا رَجُلٌ؟» تا چهار نفر. دیگر کسی جرأت نکرد بیاید.
محمد
این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه کنیم، بعد در مجلسی شرکت کنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد. گناه آنوقت بخشیده میشود که روح ما پیوندی با روح حسین بن علی بخورد؛ اگر پیوند بخورد، گناهان ما قطعا بخشیده میشود ولی علامت بخشیده شدنش این است که دومرتبه دیگر دنبال آن گناه نمیرویم. اما اینکه از مجلس حسین بن علی بیرون برویم و دومرتبه دنبال آن گناهان برویم، نشانه این است که روح ما با روح حسین بن علی پیوند نخورده است.
محمد
شرط اینکه شعارها شعارهای حسینی باشد، نه شعارهای مندرآوردی: «نوجوان اکبر من، نوجوان اکبر من» شعار حسینی نیست. شعارهای حسینی شعارهایی است که از این تیپ باشد؛ فریاد میکند: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یتَناهی عَنْهُ؟ لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّا» مردم! نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست؟ در چنین شرایطی، مؤمن (نگفت حسین یا امام) باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح بدهد.
محمد
یک عکسهایی از علی علیهالسلام منتشر میشود، یک شمشیری که مثل زبان مار دو تا زبانه دارد، بازوهایی، قیافهای که انسان نمیفهمد آخر اینها از کجا [گرفته شده است؟] اولاً عکس و مجسمه علی علیهالسلام و پیغمبر صلیاللهعلیهوآله قطعا در دنیا نبوده است. میآیند میگویند در فلان موزهای که در پاریس است پیدا شد. اولاً چون اسلام جلو اینها را گرفته بود برای اینکه مبارزه با انسانپرستی کرده باشد، خود مسلمانها چنین کاری نکردند. این دنیای اروپایی که شما امروز میبینید اینطور در تمدن ترقی کردهاند، آن زمانها از وحشیترین ملتهای دنیا بودند. عکس علی کجا بود که کسی بردارد، نقاشی علی کجا بود که کسی بردارد؟ یک قیافههای عجیب، که انسان هیچ باور نمیکند این همان علی عابد است، این همان علی است که شبها از خوف خدا میگریسته است؛ چون سیمای یک عابد، سیمای یک متهجد، سیمای یک کسی که شبها استغفار میکرده است، سیمای یک حکیم، سیمای یک قاضی، سیمای یک ادیب یک جور دیگر است. هر یک از بزرگان دین را که ما در نظر بگیریم سیما و چهرهای که برای آنها ترسیم میکنند غیر از آن چیزی است که بوده است.
محمد
«اَلا حُرٌّ یدَعُ هذِهِ اللُّماظَةَ لاَِهْلِها» آیا یک آزادمرد پیدا نمیشود که به دنیا و مافیهای آن بیاعتنا باشد؟ دنیا و مافیها برای انسانی که بخواهد خود را برده و بنده آن کند، به آن طمع داشته باشد و آن را هدف کار خودش قرار بدهد، مثل لُماظَه است. میدانید لُماظَه چیست؟ انسان وقتی غذا میخورد، لای دندانهایش یک چیزهایی مثلاً یک تکه گوشتی باقی میماند که با خلال آن را درمیآورد. همان را لُماظَه میگویند. یزید و مُلک یزید و دنیا و مافیهایش در منطق حسین علیهالسلام لُماظه هستند. بعد میگوید: ایهاالنّاس! در دنیا بجز خدا چیزی پیدا نمیشود که این ارزش را داشته باشد که شما جان و نفس خودتان را به آن بفروشید؛ خودتان را نفروشید، آزادمرد باشید، خودفروش نباشید.
محمد
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان