بریده‌هایی از کتاب انسان در جست‌وجوی معنا

«ظاهراً بشر محکوم ابدی کشمکش میان دو قطب متضاد پریشانی و اضطراب از یک‌سو و اندوه و ملال از سوی دیگر است.»

ترس از چیزی باعث وقوع آن می‌شود و خواستن افراطی چیزی آن را غیرممکن می‌کند

این سخن از نیچه: «کسی که دلیلی برای زندگی‌کردن داشته باشد از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد»

بی‌دلیل رنج‌بردن نوعی خودآزاری است تا فداکاری.

فرانکل به این گفتهٔ نیچه علاقهٔ خاصی دارد: «کسی که چرایی برای زندگی‌کردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»

بلافاصله ضربات سخت چوب و شلاق را بر پشتم احساس کردم و به من دستور دادند تا سرجایم برگردم. جالب اینجاست که چند دقیقه قبل از این ماجرا همان نگهبانی که من را کتک زد به ما گفته بود که شما «خوک‌ها» اصلاً حس همکاری با یکدیگر را ندارید.

داستایوفسکی می‌گوید: «تنها یک چیز است که از آن می‌ترسم، این‌که ارزش رنج‌هایم را نداشته باشم.»

انسان باید معنای حقیقی زندگی را در دنیای پیرامون خود بیابد، نه در دنیای درونی و ذهنی که یک سیستم بسته است

عشق بسیار فراتر از جسم معشوق پیش می‌رود. عشق معنای واقعی‌اش را در وجود معنوی و درونی خودش پیدا می‌کند. چه معشوق حضور داشته باشد، چه نداشته باشد، چه زنده باشد و چه از این دنیا رفته باشد، عشق به طریقی اهمیت و جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.

در دنیایی که که دیگر شأن و منزلتی برای زندگی انسان وجود نداشت آرزوهایش را به یغما می‌بردند

هرچیزی می‌تواند از انسان گرفته شود جز اختیارِ رفتارش تحت هر شرایطی.

زندگی فعال و پرتلاش به بشر فرصت تشخیص ارزش‌ها در فعالیت‌های خلاقانه را می‌دهد، درحالی‌که زندگی بی‌تلاطم و غرق در لذت تنها فرصت لمس زیبایی، هنر و طبیعت را برای انسان فراهم می‌کند.

به جرئت می‌توانم بگویم هیچ‌چیز در دنیا به اندازهٔ دانستن معنای زندگی نمی‌تواند به انسان کمک کند که در بدترین شرایط هم زندگی کند.

نیازی نبود که از گریه‌کردن شرمسار شویم، اشک‌ها گواه بر این بودند که فرد از قدرت و شجاعت عظیمی برای مقابله با سختی‌ها برخوردار است.

«عواطفِ درحال رنج به محض اینکه تصویر دقیق و روشنی از آنها ترسیم شود، از رنج‌کشیدن باز می‌ایستند.»

هرچیزی می‌تواند از انسان گرفته شود جز اختیارِ رفتارش تحت هر شرایطی.

«کسی که چرایی برای زندگی‌کردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»

به جرئت می‌توانم بگویم هیچ‌چیز در دنیا به اندازهٔ دانستن معنای زندگی نمی‌تواند به انسان کمک کند که در بدترین شرایط هم زندگی کند.

«گاهی چیزهایی هستند که باعث می‌شوند شما منطقتان را از دست بدهید، وگرنه دلیلی برای ازدست‌دادن آن ندارید.»

«کسی که دلیلی برای زندگی‌کردن داشته باشد از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد»