بریدههایی از کتاب انسان در جستوجوی معنا
۴٫۰
(۱۰۱۶)
سالم نگهداشتن دستنوشتههای اولین کتابم که زیر کتم مخفیشان میکردم کاملاً دور از تصور و امکان بود.
AmirHossein[AHS]
فرانکل به این گفتهٔ نیچه علاقهٔ خاصی دارد: «کسی که چرایی برای زندگیکردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»
(: sama & hediye :)
«تنها یک چیز است که از آن میترسم، اینکه ارزش رنجهایم را نداشته باشم.»
so
یک واکنش غیرطبیعی به یک موقعیت غیرطبیعی کاملاً طبیعی است.
ز.م
داستایوفسکی میگوید: «تنها یک چیز است که از آن میترسم، اینکه ارزش رنجهایم را نداشته باشم.»
setare:|
زندگی یعنی رنجبردن و زندهماندن؛ یعنی یافتن معنا در رنجهایی که میبریم
h.s.y
. تنها چنین شخصیتی میتواند زندگی بشر را کاملاً عاقلانه و دلسوزانه تحلیل کند.
♡♧judy pendelton♧♡
«زندگی مانند رفتن به دندانپزشکی است. همیشه انتظار چیزهای بدتر را دارید، درحالیکه سختیها به پایان رسیدهاند.»
fatemeh_barsaramad
در آن لحظه درد جسمانی نیست که به انسان ضربه میزند، بلکه آن ناعدالتی و بیمنطقی است که بسیار آزاردهنده است
setare:|
وای بر آن کسی که دیگر نه هدفی و نه دلیل و معنایی در زندگی خود داشته و دلیلی برای ادامهٔ زندگیاش پیدا نکند. اینگونه افراد به سرعت خود را گم کرده و در پاسخ به تمام بحثهای امیدبخش تنها یک جواب میدادند: «انتظاری از زندگی ندارم.»
Hossein Mehrabi
زندگی یعنی رنجبردن و زندهماندن؛ یعنی یافتن معنا در رنجهایی که میبریم. اگر در زندگی غایتی وجود دارد، پس باید معنایی در رنجکشیدن و مُردن وجود داشته باشد؛ اما هیچکس نمیتواند بگوید که آن غایت و معنا چیست. هرکس باید خودش معنای زندگی را پیدا کند و مسئولیت آن را بپذیرد. اگر در این امر موفق شود، با وجود همهٔ تحقیرها باز هم رشد خواهد کرد
سهیل
«زندگی مانند رفتن به دندانپزشکی است. همیشه انتظار چیزهای بدتر را دارید، درحالیکه سختیها به پایان رسیدهاند.»
AS4438
زندگی یعنی رنجبردن و زندهماندن؛ یعنی یافتن معنا در رنجهایی که میبریم.
farez
در اردوگاه کار اجباری، در آن آزمایشگاه زندگی، ما شاهد این بودیم که چگونه بعضی از دوستانمان شبیه حیوانات وحشی و چطور بعضی از آنها همچون انسانهای قدیس زندگی میکردند. انسان ظرفیت هر دو رفتار را در خود دارد و اینکه کدام یک شکوفا شود بستگی به تصمیمات او دارد نه شرایط.
AK
گاهی ناکامی در یافتن معنای زندگی با قدرتطلبی جایگزین میشود؛ بهخصوص اصلیترین شکل آن، یعنی پولپرستی.
•° زهــــرا °•
«ما از چیزی خبر نداشتیم»
k.t
هرگز آن شبی را که بهخاطر نالههای رفیقم از خواب بیدار شدم فراموش نمیکنم. رفیقم بهشدت در خواب ناله میکرد، و مشخص بود که دارد کابوس میبیند. از آنجا که تماشای افرادی که خوابهای ترسناک میبینند و هذیان میگویند برایم دشوار است، خواستم آن مرد بیچاره را بیدار کنم. اما ناگهان دستم که مماس با بدنش شده بود و میخواست تکانش دهد را عقب کشیدم؛ از کاری که میخواستم انجام دهم ترسیدم. در آن لحظه بود که متوجه شدم هیچ خوابی، هرچقدر هم که ترسناک باشد، بدتر و ترسناکتر از واقعیتِ اردوگاهی که در آن اسیر بودیم نخواهد بود
rain_88
اشکها گواه بر این بودند که فرد از قدرت و شجاعت عظیمی برای مقابله با سختیها برخوردار است.
لیلی
فرانکل به این گفتهٔ نیچه علاقهٔ خاصی دارد: «کسی که چرایی برای زندگیکردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»
نون صات
در آن لحظه بود که متوجه شدم هیچ خوابی، هرچقدر هم که ترسناک باشد، بدتر و ترسناکتر از واقعیتِ اردوگاهی که در آن اسیر بودیم نخواهد بود
کاربر ۸۴۸۹۸۱۲
حجم
۱۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۱۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان